هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۱:۳۴ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#80

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
دخترنا به سرعت خودشان رو به تالار اصلی رساندند و با چهره های منتظر پسرا رو به رو شدند !
پسرا که کاملا شوکه شده بودند سریع خودشونو جمع و جور کردن و نگاه منتظر دخترا رو با اخمهایی پاسخ دادن.
استرجس نگاهی به جسی انداخت و بعدش نگاهی توماس.ته دلش گفت:
"خدا بخیر کنه."
سکوت ناشکستنی به نظر می رسید.هیچ کس دلش نمیخواست اولین نفری باشه که مورد هجوم قرار می گیره.مطمئنا با اولین حرف سیلی از تیکه ها و زخم زبون ها روانه ی گوینده می شد.
هیچ کس دلش نمیخواست به عنوان محور کل کل شناخته بشه.
سکوت همچنان ادامه داشت و دخترا و پسرها همدیگه رو با نگاه هایی حاکی از خشم بر انداز می کردن.
همه از این وضعیت شاکی شده بودن.اینو از روی چهره ی همه می شد فهمید.
هدویگ که دیگه صبرش تموم شده بود رو به لیلی کرد و گفت:
"امرتون؟"
همه دهن باز کردن تا چیزی بگن ولی شنیدن صدای لیلی که داشت جواب هدویگو می داد همه رو وادار به سکوت کرد.
"کسی با شما کاری نداشت..."
لوییس که از شنیدن این جواب تند آزرده شده بود گفت:"خوب می شه بگید با کی کار دارید؟"
رومسا با خونسردی جواب داد:"اونش دیگه به خودمون مربوطه."
آرشام که از جوابای سر بالای دخترا به خشم اومده بود گفت:
"تو خوابگاه ما چی کار می کنید؟"
سارا سریعا جواب داد:"خواستیم ببینیم فضولمون کیه."
همه ی دخترا با این حرف سارا زدن زیر خنده.
بیل که اوضاع رو نامناسب دید سریعا گفت:"اینطور که معلومه همه فهمیدن فضول کیه."
دخترا که از وارد شدن بیل به کل کل شوکه شده بودن به هم دیگه نگاه هایی حاکی از تعجب انداختن.
لبخندی از رضایت بر لب همه ی پسرا نقش بسته بود.
هرمیون بالاخره به حرف اومد:"خوبه خوبه شیرین بازی بسه.ایشــــــــــــــــــــــــــــــــش"
دارن که از این کار هرمیون خندش گرفته بود گفت:"اوا.هرمیون از تو بعید بود شیطون بلا..."
لهن لوییس طوری بود که حتی دخترا رو هم به خنده واداشت.ولی اونا به زحمت جلوی خودشونو گرفتن و دوباره اخم رو به چهره هاشون برگردوندن.
بالاخره توماس که تا الان ساکت ایستاده بود به حرف اومد و گفت:
"خوب مثل اینکه خانوما دیگه اینجا کاری ندارن.خوش اومدید.امیدوارم دیگه از این کارا نکنید وگرنه مجبور می شم یه صحبتی با پروفسور مک گونگال بکنم."
دخترا لحظه ای درنگ کردن ولی دیگه صبر رو جایز ندونستن و سریعا از در خوابگاه بیرون رفتن.
به محض خروج دخترا از خوابگاه بیل که حالت صورتش به هیچ حالت خاصی مثل خوشحالی یا عصبانیت شبیه نبود رو به بقیه کرد و گفت:...


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۲۲:۰۸:۴۸



Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#79

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو




÷=÷=÷=÷ خوابگاه پسرا ÷=÷=÷=÷

پسرا دو به دو طبق حرف بیل رو به روی هم قرار گرفتند و آماده ی دستور رئیس خود شدند که لوییس گفت:
_ ببینم بیل ... مگه ما نمی خوایم کلکل کنیم ؟ .... پس چرا داریم تمرین میکنیم ؟؟
استرجس دستش را به سرش کشید و گفت:
_ لوییس راست میگه ! .... ما که نمی خوایم دوئل کنیم داریم تمرین می کنیم ؟
اینبار توماس چفت پا وسط حرف استرجس پرید و گفت:
_ ای بابا این دختر جماعت که واسه آدم حواس نمیزاره ؟؟ .... دیدی داشتی بی آبرو میشیدیم؟
بیل بعد از کمی فکر کردن رو به پسرا کرد و گفت:
_ بی خیال بابا .... چطوره چند تا از متلک های نابه سال رو تمرین کنین جلوی دخترا کم نیارین تا ببینم چی میشه !
پسرا : حتما

^%^%^% چند دقیقه بعد ^%^%^%

تق ... تق ... تق
بیل در حالی که با دستانش به میز میزد و از پسرا درخواست سکوت داشت گفت:
_ خب ... یاد گرفتین؟
ملت پسر:
اهم....اهم
بیل: حالا یکی یکی میپرسم باید جواب بدین !...اوکی
بقیه : اوکی
بیل:
خب از همین کنار ، استرجس بلند شو !
استرجس نگاهی به کاغذی که در دستش بود نگاهی کرد رو در روی بیل قرار گرفت .
بیل : خب استر ، وقتی به اندرو رسیدی و اون بهت گفت: بند پوتینت بازه تو چی میگی؟
استرجس پخی زد زیر خنده و گفت:
من علاقه ای به کفش بندی ندارم و همشون یا زیب داره یا چسب !... آهان اینم میگم : غصه نخور فدای سرت !
بیل و بقیه :
خیلی خوب ولی باید جواب بهتری بدی ...فهمیدی؟
خوب توماس تو پاشو !
توماس از جا بلند میشه و منتظر سوال بیل میشه که میگه:
_ خب تومی فکر می کنی به محض دیدن جسی چی بهش بگی؟
تومی چند دقیقه فکر میکنه و میگه:
بهش میگم موهاتیم !!!
استرجس : هووووووی داداش نداشتیما؟ موهاش به این نازی!!
بیل نگاهی عاقل اندر سفی به تومی میکنه و میگه:
حالا اگه اون ناراحت نشد و گفت: تو برو خودت رو جمع کن که کوییدیچ بلد نیستی چی میگی؟
تومی سرش رو پایین میگیره و میگه:
من مامانم رو میخوااااااااااااااااااااااااااام
بعدی ...


^$^$^$^$^ خوابگاه قدرت " دختران " ^$^$^$^$^


همگی دور هم جمع شده بودند و منتظر اولین حرکت پسرها بودند !
سارا و اندرو که دیگه شورش رو در آورده بودند توسط طلسم هرمیون بیهوش و خوابیده بودند تا زمان حمله بیدار شوند !
جسی در حالی که کنار پنجره ایستاده بود و موهای لخت و کوتاهش را از جلوی چشمانش کنار میزد و به بیرون نیز مینگریست رو به لیلی کرد و گفت:
فکر میکنی کی اول شروع میکنه؟
لیلی در حالی که داشت با هرمیون در مورد اتفاقات ممکنه بحث میکرد گفت: 100 در 100 اونا شروع میکنن !


)*( 10 دقیقه بعد )*(

صدای در تالار اصلی گریف پیچید !
بوم ....گوپس .....تق
دختران به سرعت خودشان رو به تالار اصلی رساندند و با چهره های منتظر پسرا رو به رو شدند !


7777777111111111177777777
سوالات :
1_ چه کسی اولین حرف را میزند؟
2_ چه گروهی پیروز میشود؟؟





Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۶:۴۳ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#78

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
بيل در حالي كه كاغذي رو كه سارا به او داده بود ميخواند رو به بچه ها كرد و گفت:
خب خب مثل اينكه اونا زودتر عمل كردند ولي اشكالي نداره بهشون نشون ميديم.
استرجس با شيطنت گفت:
اميدوارم اندرو با من باشه.يه حالي ازش بگيرم كه ديگه جرأت نكنه به ما نگاه كنه. :
پسرها:
بيل در حالي كه سخت به فكر فرو رفته بود گفت:
خب بسه ديگه آماده شين بعد از نيم ساعت ديگه تمرينا شروع ميشه.
آرشام گفت:
نميشه يه كم ديگه بخوابيم؟
بيل جواب داد:
نخير زود باشين بايد كارامون رو زودتر شروع كنيم.تا حالاشم زيادي استراحت كرديم.
لوييس رضايتمندانه گفت:بابا عجب ريسي هستي.به افتخار رييس صلوات.
پسرها:
بيل گفت:
خودشيريني بسه . اينا حريفاتونن.
سارا با آرشام,استرجس با اندرو, جسی با توماس، رومسا با لوییس و لیلی و هرمیون هم به ترتیب با بیل و دارن .هدويگ من جاي خودمو به تو ميدم من فقط مربي شما هستم.
پسرها : حالا صبر كن يه حالي ازشون ميگيريم.
بيل كه كم كم عصباني مي شد گفت:بسه ديگه زودباشين.
بعد از حدود نيم ساعت همه ي پسرها جمع شدند تا تمريناتشان را شروع كنن.
بيل گفت:خب حالا تمرين ميكنيم هدويگ تو با لوييس باش .آرشام تو با دارن باش توماس تو هم با استرجس تمرين كن.منم ناظر شما هستم.
خب شروع مي كنيم.
....................................................................................................


ویرایش شده توسط دارن الیور فلامل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۱۹:۲۲:۵۱

[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
#77

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
خوابگاه دختران

جسیکا:
_آخه.......................!
هرمیون:
_آخه و اما و اگر نداره... ..همونی که گفتم...ما قرار رو ابتدا برای کل کل گذاشتیم ...بعد کوییدیچ...اوکی؟
همه ی دختران موافقت کردند.هرمیون در ادامه گفت:
_خب پس الان فقط از تون می خوام به حرفام گوش بدید و .......!
و شاره ایی به سارا و اندرو کرد و افزود:
_ و دیگه با هم دعوا نکنید!
این بار نیز همه با یک دیگر توافق کردند که دعوا را کنار نهاده و با هم متحد شوند مانند صد بار پیشی که این تصمیم را گرفته بودند! هرمیون:
_من پیشنهاد می کنم ابتدا هرکس طرف کلشو انتخاب کنه و سپس به صورت یک لیست به پسر ها ارائش بدیم! موافقید؟
جسی با حالتی متفکرانه گفت:
_حالا اگر اون ها قبول نکردن چی؟
سارا در حالی که روی تخت می نشست گفت:
_ خب اینکه جای بحث نداره...کاملا مشخصه....اگر قبول نکردن ما هم لقب ترسو بهشون می دیم و تا آخر سال مرتب سرکوفت می زنیم که از یه مرحله ی ساده جا زدند.....که فکر می کنم اونها اجازه ندن!
لیلی که تا آن زمان ساکت بود گفت:
_با سارا موافقم....قبول نکردنش مشکل خودشونه ! یه جوری حلش کنن دیگه!
اندرو در حالی که دست به سینه ایستاده بود گفت:
_قبل از هرچیز من بگم که استرجس رو برای من کنار بزارید.. ...اون با منه...یه حالی ازش من بگیرم که دیگه فکر تاپیک زدن از سرش بیافته!
هرمیون در حالی که ورق و قلمی را از روی تاقچه بالای شومینه بر می داشت گفت:
_خب حالا یکی یکی بیایید و اسم خودتون و طرف مقابلتون رو بدید!
و در آخر لیست به این صورت اعلام شد:
سارا با آرشام، جسی با توماس، رومسا با لوییس و لیلی و هرمیون هم به ترتیب با بیل و دارن و به این ترتیب جنگ به صورت علنی از سوی دختران قهرمان گریفی اعلام شد!

خوابگاه پسران

بیل:
_ابتدا باید طرفین کل کل مشخص بشه!
توماس در حالی که خمیازه ایی می کشید گفت:
_الان می خوایید این کار رو بکنید؟ بهتر نیست بزاریم برای فردا صبح؟
استرجس هم که در کنار او قرار می گرفت سخن او را تصدیق کرد و در ادامه گفت:
_آره بیل...راست میگه.. .الان خیلی خسته هستیم!
و بعد از موافقت بیل نیز ادامه ی مذاکرات برای روز بعد موکول شد!

صبح زود
ناگهان در خوابگاه پسران با شتاب باز شد و سارا در حالی که با کاغذی به دست و پوزخندی به لب به قیافه های پسران خواب آلود و با چشم های پف کرده که از جا پریده بودند می زد به آنان نگریست و گفت:
_می دونم الان هیچی از صحبت های من نمی فهمید!
و در همان حال با خود گفت ( بیدار که بودید چیزی نمی فهمیدید چه برسه که الان خوابید) ادامه داد:
_ ولی بهر حال من همین جا اعلام می کنم که ما لیست خودمون رو مشخص کردیم.....یا حق!
و در را با صدایی دهشتناک بست و آن جا را با صدها سوال ایجاد شده ترک کرد:
_چه لیستی؟
_این چیه؟
_این خانمه کی بود؟
_چی شد؟
_اینجا کجاست؟
_من مامانم رو می خوام!
بیل از جا بلند شد و تلو تلو خوران به سمت کاغذ نهاده شده بروی میز رفت و آن را برداشت و شروع به خواندن کرد. او با هر اسمی که می خواند چشمانش باز و باز تر می شد!



Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۰:۴۲ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#76

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو



&^&^&^&^ خوابگاه پسرا &^&^&^&^&^&

استرجس در حالی که خون جلوی چشماش رو گرفته بود گفت:
_ اونا به چه حقی وارد تالار ما شدن... شیطونه میگه..
در همین وقته بود که بیل جلوی دهن استرجس را گرفت و ادامه داد:
_ بهتره بیخیال شین.....این اتفاق چیزی نیست که بخوایم شلوغه ش کنیم... درسته؟
پسرا: صد در صد
لوییس بعد از کمی فکر کردن گفت:
_ حالا کی شروع کنیم و چطوری؟
اما قبل از اینکه بیل جواب لوییس را دهد ، آرشام گفت:
بزار من همچینی بزنم تو پرشون که ....حالا ببین!!
هوووووووووی داداش با هر کی کار داری فقط طرفت جسی نباشه که کلامون میره تو هم ها؟؟؟
این صدای استرجس بود در کمال غیرت به گوش میرسید
بهتره تمومش کنین...چرا بچه بازی در میارین بابا؟؟ بیل که از دست بحثهای پسرا خسته شده بود بلند شد و گفت:
_ شما چتون شده؟؟ اگه به حرفام گوش ندین میرم پیش دختراها؟
پسرا در کمال شرمندگی: هومککک
بسیار خب شروع میکنیم:اول باید...


+*+*+*+* خوابگاه دخترا *+*+*+*+*+

دختران در خوابه لذتبخشی غرق شده بودند ولی هنوز اثرات دعوا در آنها وجود داشت زیرا هر از گاهی با صدای جیییغ از خواب بیدار میشدند...
هرمیون: بیدار شین....صبح شده.....پاشین بابا کلی کار داریماااا؟؟
جسی: چرا نمیزاری بخوابیم بابا...اه
سارا که تا پاسی از شب بیدار بود و تازه به خواب رفته بود گفت:
بابا هرمیون جونه هر کسی که دوس داری ... فقط 30 دقیقه ...این دختره اندرو نذاشت که من بخوابم ....یه وجب بچه داره با من بحث میکنه
اندرو به محض اینکه اسم خود را شنید از جا بلند شد و بلافاصله از فرصت استفاده کرد و گفت:
حالا نشونت میدم کی بچه س.... بهتره ما به کارمون برسیم این همینجا بخوابه..... ما که بهش نیازی نداریم؟؟
هرمیون گفت:
نخیر این یه کاره گروهیه وباید بر اساس نظر جمع باشه...سپس فریاد زد: سارااااااااااااااااااااااااا


+×+×+ 5 دقیقه بعد +×+×+

هرمیون : خب اول از نظر خواهی شروع میکنیم...هر کی ایده ای داره بگه؟؟
در همین حال جسی که در شونه کردن موهایش بود گفت:
من یه نظره توپ دارم
بقیه و به خصوص هرمیون به جسیکا نگاه کردند و منتظر حرفش بودند .... جسی گفت:
چطوره از سقف یکی یکی آویزونشون کنیم؟؟؟
اندرو اخمی کرد و گفت:
این برای زمانیه که باید از قدرت بدنی استفاده بشه!
سارا گفت:
چطوره بازی کوییدیچه پسرا رو مسخره کنیم؟؟
هرمیون سری تکان داد و گفت:
نمیشه... بازی پسرا بهتره!!!
در همین حال صدای جسکا بالا رفت و گفت:
نا سلامتی بهترین بازیکن کوییدیچ یه دختره ... ضمنا بیشتر کوییدیج رو دخترا تشکیل میدن..... من ، اندرو ، آلیشا ......تو چرا این حرف رو میزنی هرمیون؟؟
بقیه دخترا هم حرف جسیکا رو تایید کردند و گفتند:

هرمیون به صورت دخترا نگاه کرد و گفت:
بسیار خب ولی اول باید یه چیزه دیگه ای رو مورد کلکل قرار بدیم بعد کوییدیچ..اوکی؟؟؟؟
جسیکا گفت:؟؟؟؟؟


8888888888888888888888888888888888888888
دختران چه نقشه ای در سر داشتند؟؟؟
چه کسانی موفق میشدند؟؟؟





Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
#75

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
خوابگاه دخترها :

هرمیون به خوابگاه رفته بود.اندرو و سارا تا مطمئن نشدند که هرمیون خوابیده و کسی جز اون دو تا بیدار نیستند دست از داد و فریاد سر هم دیگه برنداشتند.اما تا اطمینان پیدا کردند که فقط آن دو تا بیدارند دعوا را کنار گذاشتند.
سارا در حالی که گلویش را می مالید گفت : وای!اخیش!!گلوم درد گرفت!!نمی شد حالا این قدر دعوا نمی کردیم؟
اندرو که داشت معجونی را برای هر دوتاشون درست می کرد اهسته گفت : هیس!!ساکت!..بیدار می شن ها!!..خودت قبول کردی!!این جزو نقشه بود دیگه!!..صبر کن!!اگه عملی بشه!!.. ..فعلا بیا از این بخور گلوت خوب می شه!
سارا : الحق که...!!
اندرو : ساکت بابا!!..

خوابگاه پسرها :

همه ی پسرها به سرپرستی بیل متحد شده بودند.بیل چیزی رو روی کاغذ می نوشت و بقیه اهسته با هم دیگه حرف می زدند.فرماندهی بیل به طرز عجیبی بر همه موثر بود.هیچ کس سرپیچی نمی کرد.همه روی زمین به صورت یک دایره نشسته بودند.بالاخره بیل سرش رو از روی کاغذ بالا اورد و همه ساکت شدند.
-خب...ببینید ما باید با هم دیگه متحد باشیم!!..فعلا که هستیم..و عالیه!!...حالا باید تصمیم بگیریم که چی کار...
-آخ!!اندرو!!..نمی شد تو نکنی اینکارو؟
پسرا :
ناگهان اندرو و سارا وسط پسرها ظاهر شدند.اندرو چوب دستیش را به سمت سارا گرفته و به شدت عصبانی بود.سارا هم هیچ حرکتی نمی کرد.هنوز هیچ کدام نفهمیده بودند که اثر جادو رفته و ان دو وسط پسرها ولو هستند.بالاخره اندرو سرش را بالا اورد و دید همه دارند به او نگاه می کننند.معلوم نبود سر سارا چه بلایی اورده بود.اون خشک شده بود!
اندرو :
استرجس :
اندرو بلند شد و سارای خشک شده(!) را هم با خودش بلند کرد و چوب دستیش را دور سر خودش و سارا چرخاند و در همان حین گفت : شرمنده گل روی خودم!!...مزاحم شدیم؟...شرمنده!!..بیل غلط املایی زیاد داری ها!! ..خوش باشید!...
و دیگر اثری از سارا و اندرو نبود.

-----------------------------------------------------------------

هوم...زیاد خوب نشده.ولی یه چیزی..ما نمیام توی نمایشنامه ها برای پسرا برنامه ریزی کنیم شما هم برای ما نکنید اوکی؟
(جو دزدیده منو بدجور!! در ضمن چرا بقیه نمایشنامه نمی زنند؟توماس؟استرجس؟شماهاهم باید بزنید ها!!)


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۵
#74

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
خوابگاه پسران:
بچه ها همچنان مشغول جنگ و دعوا بودند.ناگهان بیل با صدای بلندی فریاد زد:
بسه دیگه.دارین شورشو در می آرین.اگه می خواین با دخترها رقابت کنین باید متحد باشیم.
آرشام.دارن و استرجس دست از دعوا کشیدند.
استرجس با لبخندی شیطانی و و نگاه متعجبش گفت:بیل تو هم؟
بیل با حالتی معذب گفت:حالا که مساله ی روبرو شد با دخترهاست قضیه فرق می کنه.نباید جلوی اونا کم بیاریم.
پسرها:
بیل رو به دارن کرد و بی توجه به چشمهای متعجبی که به او خیره شده بود گفت:
دارن برو اون کاغذ و قلم رو بیار تا برنامه ریزی کنیم و به دخترها نشون بدیم ما کی هستیم.
لوییس با دهان باز پرسید:بیل تو خودت هستی؟
بیل خونسرد جواب داد:آره.
آرشام گفت:من پیشنهاد می کنم فعلا راههای کل کل رو امتحان کنیم.
هدویگ گفت:موافقم.ولی بعد در مذاکره ی بعدی حتما باید دویل رو هم پیشنهاد کنید.چون ما خودمون آخر دو یلیم.من خودم خیلی با دویل حال می کنم.
بیل گفت:حتما هدویگ پیشنهاد خوبیه.
و ادامه داد:خب چون من بیشتر به کار نظارت و مدیریت واردم ازتون می خوام که من رو به عنوان رییس و برنامه ریز خودتون قبول کنید.قبوله؟
همه با رییس شدن بیل موافق بودن.
بیل گفت:پس فعلا روی کل کل کار می کنیم.

در خوابگاه دخترا:
دخترها سخت مشغول تمرین بودند ولی هربارتمرینشان یا منجر به دعوا می شد ویا دخترا با هم قهر می کردند.
سارا که خیلی عصبانی بود گفت:اینجوری نمیشه حتما شکست می خوریم.
اندرو که اعصابش بد جوری قاطی پاتی بود گفت:تو حرف نزن همش تقصیر توست.
سارا گفت:
من؟چه طور جرات می کنی با من اینجوری حرف بزنی؟
هرمیون که از دعواهای آن دو خسته شده بود فریاد زد:اه بس کنید دیگه.ما باید متحد شیم.
اندرو پرخاشگرانه گفت:من عمرا با این متحد شم.
سارا جواب داد:خیلی هم دلت بخواد.
هرمیون با تمام توانش فریاد زد:بسه
هرمیون گفت:خب حالا باید یه رییس انتخاب کنیم.
سارا گفت:من میشم.
اندرو گفت:نخیر چرا تو مگه من چمه؟
سارا فریاد زد:چونکه من می خوام.........
و دعوای دخترا تا پاسی از شب ادامه یافت.
هرمیون که واقعا از دست این دو خسته شده بود به طرف تخت خوابش رفت تا بخوابد.


[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۹:۰۸ شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۵
#73

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
اندرو همان طور که دور می شد گفت:
_دخترای عزیز! بیایید بریم خوابگاه خودمون....اینجا جوٌش خیلی داره خفه می شه.... تعداد پسرا هی داره زیاد تر میشه.......!

خوابگاه دختران:
سارا در حالی که یکی از بازدارنده ها را در دستانش بالا و پایین می کرد گفت:
_اندرو نزاشتی حالشونو بگیریم....یه دونه از این ها می زدم توی سر یکیشون حال می کردم.. ..!حیف......!
اندرو که دستانش را بهم می مالید و به نظر می رسید فکری شیطانی در سرش در حال شکل گیری ست گفت:
_صبر کن.... میبینی باهاشون چی کار می کنم. ... اون موقع بهت می گم حال کدوماش بیشتره....!
هرمیون که دید ممکنه دوباره اون وسط یه دعوای دیگه بشه جلو آمد و گفت:
_بسه تورو خدا..... با حرف که نمی شه باید یه فکری حساب شده بکنیم که بفهمن با کیا طرفا. ....!
لی لی:
_آره... فقط باید صبر کنن....! من که فکر نمی کنم اونها با هم کنار بیان.... پس بهتره ما با هم اتحاد داشته باشیم.....! هرکی با منه بیاد جلو.....!
و دستش را دراز کرد. همه ی دخترانی که در آن جمع حضور داشتند دستانشان را بروی دست لی لی نهادند تا علیه پسران از خود راضی و از خود مطمئن عمل کنند و نشان دهند که دختر یعنی چه...؟!!

خوابگاه پسران:
استرجس:
_خودتون که شاهد ماجرا بودید.... یه حالی از این اندرو من بگیرم که..................!
آرشام در حالی که روی صندلی می نشست حرف استرجس را قطع کرد و گفت:
_استرجس جان خودتو کنترل کن عزیز....هممون قصد جنگ و انتقام داریم.... پس بهتره........!
دارن جفت پا پرید وسط حرفش و گفت:
_خب حالا نظراتتون رو بگید که اصلا وقت نداریم.......!
آرشام همان طور که دست مشت شده اش را با دست دیگری می مالید گفت:
_داشتم خیر سرم حرف می زدم.... . خاک انداز......!
استرجس:
_مثلا من هم داشتم گل لگد می کردم این وسط... .. نخود هر آش....!
و دوباره جنگی خونین آن میان در گرفت. بیل که خسته شده بود گفت:
_به من هم میگن ناظر... .. بهتره یه کاری بکنم تا اینها همدیگرو نکشتن......!
و پرید روی انبوهی از پسران که استرجس و آرشام و دارن در زیر آن ها غیب شده بودند و معلوم نبود آن سه قصد دعوا داشتند یا بقیه. ..!
________________________________________________

دختران عزیز داستان در دستان شماست.....!



Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۰:۴۴ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#72

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
اندرو به دیوار تکیه داده بود و با خشم به بقیه نگاه می کرد.بالاخره بچه ها متوجه اندرو شدند.
اندرو :
توماس در حالی که با انزجار به اندرو نگاه می کرد گفت : چته؟مشکلیه؟
اندرو ناگهان صداش رو برد بالا : هی!!انگار نمی فهمید من از این سوسول بازیا خوشم نمیاد!!..این کارا لوسه!..پسرونه است!!..اگر اهل دعوایید با کلاس بیایین جلو!!
دخترا و پسرا :
استرجس که به نظر می امد تازه داشت حال میکرد سرش رو به تایید تکان داد.
اندرو که به نظر می امد تازه انرژی پیدا کرده بود با دقت به استرجس نگاه کرد و جلو رفت.خنده از صورت استرجس محو شد.اندرو پوزخندی زد و دوباره عقب رفت و نگاهشو از استرجس برداشت و به همه نگاه کرد.
-خب!!عالیه!!....این دعوا باید یه طوری باشه که من یکی حال کنم!!نباید فقط به قدرت بدنی باشه!..باید تصمیمات در موردش بگیریم!!برنامه ریزی کنیم!!....
استرجس : موافقم!!من و اندرو با هم در مورد این موضوع صحبت می کنیم!!

میز مذاکره ی استرجس و اندرو.

میز چوبیه کوچکی بین اندرو و استرجس بود و هر دو لحظه ای از پوزخند زدن به هم و نگاه کردن دست بر نمی داشتند.اندرو هاله ای بین هر دو درست کرده بود و بقیه از پشت ان، آن دو را نگاه می کردند.جسی نگران به نظر می رسید و مرتب لبش را گاز میگرفت.
-خب!...من اولم می گم!!...
-نه من می گم!!
اندرو مشتش را روی میز کوبید اما هیچ تاثیری در صورت استرجس پیدا نشد فقط با حرف اندرو مخالفتی نکرد.
-خب!..این دعوا باید یه مسابقه ی چند جوره باشه!!..می تونه قسمت های مختلف داشته باشه...!!
-نه بابا!!
-جون تو!! ..دو دقیقه زبونتو نگه دار ...بله می گفتم...می تونه چند قسمت داشته باشه...مثلا کلکل!!
-این حرفت استثنا کاملا درسته!
-منتظر بودم تو تایید کنی!..بعد باید بره سراغ قدرت بدنی!!..یعنی قدرت جواب دادن اول..بعد قدرت بدنی..بعد از اون چی باشه؟
-
-بقیه اش رو می تونیم هر وقت اون دوتای اولی انجام شد اگه شماها زنده بودید در موردشون تصمیم بگیریم!!....
-و مسابقه ی کل چه طوری باشه؟..می تونه..
-می تونه ..
-نپر وسط حرف من!
-هوم..می گفتم...
-
-خب..می تونه به صورت دو نفری باشه!!..میایم و یه پسر با یه دختر با هم می شینن کل می کنن و امتیازات کسب می کنن!!
-من زیاد...
اندرو بلند شد و با ضربه ای هاله رو از بین برد و رو به استرجس گفت : ایناش با خودتون!!من مشکلی ندارم!!...یعنی دخترا مشکلی ندارن!..خبرش رو بعدا بهمون بگید!..خوشحال می شم طرف کلم شما یا توماس باشه!!..یه خورده حساب هایی داریم ما!!
و با پوزخند و تعظیم کوتاهی از آن جا دور شد.استرجس توجهی به پوزخند اندرو نکرد.فقط به نقشه ای که توی سرش بود فکر می کرد.....
--------------------------------------------------------------------
هوم..زیاد خوب نشد می دونم.سعی کردم مثل استرجس( )فقط خودمو طرف باحال قضیه جلوه ندم!!که می دونم زیاد موفق نشدم!!به هر حال لطفا این قضیه ی کل رو اون قدر کش بدید تا بکشه به تابستون!!تا من هم باشم!!..مثلا می شه تمرین داشته باشن..یا هر اتفاق دیگه ای بیفته!..و لطفا حتما روی نمایشنامه ها فکر کنید!!قضیه ی باحالیه!!شرمنده قضیه رو یه کمی عوضیدم چون با کوییدیچ واقعا نمی شه حال کرد!!(تمام چیزهایی که من اینجا گفتم شوخین لطفا به کسی برنخوره خصوصا استرجس!!که می دونم خودش فهمیده همه اش شوخیه!)


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#71

لوئیس لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۹ چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۲ جمعه ۲۱ دی ۱۳۸۶
از Silent Hill,The Church
گروه:
کاربران عضو
پیام: 292
آفلاین
دارن دوان دوان رفت تا کاغذ و قلمی تهیه کند و بعد از چند پانیه برگشت و چهار زانو روی زمین خوابگاه نشست. لوییس گروه را از نظر گذراند و سپس گفت:
- خب از اون جایی که من کاپیتانم من تعیین می کنم که چه کسی تو تیم باشه و چه کسی هم نباشه.
استرجس میزنه زیر خنده و میگه:
- کوچولو از کی تا بحال شما شدی کاپیتان؟
آرشام هم سرش را به علامت تایید برای حرف استرجس تکان میدهد و می گوید:
- بله...چون همه کاپیتانی منو قبول دارن.
تدی که سمت چپ آرشام نشسته بود محکم به شانه ی او میزند و در حالیکه آرشام به دارن می خورد و دارن به هدویگ نمیخورد میگوید:
- حالا دیگه پررو نشید...خودتون هم خوب می دونید که کاپیتان منم ...
و بدین ترتیب دعوای پسرها با دختر ها به دعوای بین خودشون تبدیل شد. اما ظاهرا ماجرا به همین جا ختم نمی شد چون:

خوابگاه دختران

هرمیون داره موهای سارا رو میکشه ، جسیکا داره مری رو خفه میکنه و اندرو هم پاشو گذاشته روی گلوی رومسا و داره فریاد میزنه . همه ی این ها درحالیه که لیلی هم مدام بالا پایین می پره و جیغ می زنه:
- نفس کش...بکشش...آها...همینه...آره...
دقایق بعد گروه دختران همدیگرو کشان(در حال کشتن همدیگه)
از خوابگاه میفتن بیرون و میخورن به پسرها که اون ها هم همدیگرو کشان از خوابگاه افتاده اند بیرون. جمعبت دختر و پسر فورا خودشون رو جمع میکنن. اونوقت است که پسر ها به دخترها و دختر ها هم به پسر ها می خندند و هر دو گروه بسیار سریع خنده اشان را به اخم تبدیل می کنند. لوییس آهی میکشه و میگه:
- اینجوری نمیشه، ما باید برای انتخاب اعضای تیم قرعه کشی کنیم ...
پسرها سرشون رو به علامت تایید تکون میدن، ولی دخترها همچنان با اخم به پسرها نگاه می کنند و فقط هرمیون با صدای بلند و البته با خشانت میگه:
- شما هر کاری میخواین انجام بدبد...ما برای خودمون شیوه ی خودمون رو داریم ...
و حالا دختر ها سرشون رو به علامت تایید تکون می دهند. بعدش هرمیون رو به سایر دخترها میایسته و بلند میگه:
- ما، دختران خوابگاه گریفیندور به منظور جلب رضایت تمامی دختران خوابگاه طی یک قرعه کشی اعضای تیم خودمون رو مشخص می کنیم .
پسرها:
و لحظاتی بعد دخترها و پسرها در حال انجام قرعه کشی هستند...


[color=0000FF]گاهی اوقات دلت میخواد که زندگی ر�







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.