هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۳۹ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۷

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۵ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 389
آفلاین
تکلیف جلسه ی پنجم:

« هدیه ای به نام تلویزین »

کریسمس فرا رسیده بود و برف آرام آرام بر روی زمین می نشست. همه جا سفید پوش شده بود و سرسرای هاگوارتز از درخت کریسمس و شمع و زیبایی های دیگری پر شده بود.

در سویی دیگر ، لیلی در خواب عمیقی فرو رفته بود که …

- لیلی بلند شو کادوهاتو باز کن!

لونا ، لیلی را تکانی داد و گفت: لیلی با توام! بلند شو ببین واست چی فرستادن!

لیلی به آرامی بلند شد و گفت: چیه چه خبرته!
آریانا که در حال باز کردن بسته ای ستاره شکل بود گفت: لیلی کریسمسه و همه ی کادوها رسیده. نمی خوای کادوهاتو باز کنی؟
لیلی دوباره دراز کشید و گفت: دیر نمیشه. بعدا بازشون می کنم.

لونا نگاهی به لیلی انداخت و گفت: ما داریم از ذوق و شوق میمیریم که ببینیم برات چی گذاشتن ، اونوقت تو این حرفو می زنی؟!
لیلی پرده ی تختش را کشید و گفت: اگه خیلی مشتاقی می تونی خودت بازش کنی!

لونا و آریانا با خوش حالی به سمت کادوهای لیلی رفتند و یکی یکی شروع به باز کردن کردند.

آریانا بسته ای مکعب شکل را باز کرد و گفت: جیمز برات کفش خریده! خب نظرت چیه؟!
لیلی از پشت پرده فریاد زد: خودم می دونستم کفش می خره. همونیه که اون روز تو مغازه دیدم خوشم اومد.
لونا با خوش حالی گفت: مامان و باباتم برات ...
لیلی حرف لونا رو قطع کرد و گفت: بعدا خودم می بینم چی خریدن. فقط دیگه با من حرف نزنین و بذارین بخوابم.

آریانا به سمت بسته ای بزرگ و سنگین رفت و گفت: چه بد اخلـ...

آریانا با تعجب به وسیله ای که از بسته بیرون آورده بود نگاهی انداخت و گفت: این دیگه چیه؟
لونا دست از بازکردن جعبه ای کشید و به طرف آریانا رفت: تا حالا ندیده بودمش! یعنی چی می تونه باشه؟!

آریانا نگاهی به درون بسته انداخت و گفت: صبر کن! اینجا یه نامس.

آریانا و لونا کله ها را به هم نزدیک کردند و نامه را خواندند:

سلام نوه ی عزیزم:

این یه وسیله خیلی با حال مشنگیه! اسمش تلویزیونه. این یکی شارژیه ( جدیدا اختراع شده ( ... همر .... ). می تونی در اوقات فراغتت اینو نگاه کنی. برنامه های جالبی داره.

پدربزرگت ، آرتور ویزلی.

لیلی که از سکوت به وجود آمده تعجب کرده بود پرده را کنار کشید و به بیرون نگاهی انداخت و گفت: این دیگه چیه؟!
لونا نامه را به سمت لیلی پرتاب کرد و گفت: بخونش ببین چیه. انگار باید بهش نگاه کنیم ، چیزای جالبی داره! بیاین ببینیم چی توش می بینیم.

لیلی ، لونا و آریانا همانند سه دیوانه به تلویزیون خاموش می نگریستند ، اما چیزی جز سیاهی نمی دیدند.

در همون لحظه تری بوت وارد اتاق آن ها شد و گفت: کادوهاتونو باز کردیـ...
لونا: هیس ... حرف نزن. این قراره چیز جالبی نشون بده و ما می خوایم ببینیم چی داره!

تری شروع به خندیدن کرد.

آریانا: خنده داره؟!
تری: یعنی شما واقعا نمی دونین این چیه؟
لیلی: چرا می دونیم. باید بهش نگاه کنیم تا چیزای جالب ببینیم!
تری همان طور که می خندید گفت: اصلا می دونین اسمش چیه؟
لونا سعی کرد اسم درون نامه را به یاد بیاورد و سپس گفت: تلبیزیتون!

تری که خنده غش کرده بود به زور گفت: این تلویزیونه نه تلبیزیتون!
لونا: هممم ... آره فکر کنم همین بود ، اشتباه لپی بود! می خوای تو هم تماشا کنی؟

تری جلو رفت و دکمه ای بزرگ را که بر روی تلویزیون بود فشار داد و گفت: برای استفاده از تلویزیون باید اول این دکمه رو فشار بدین و بعد هر کانالی رو می خواین بگیرین!
تری دکمه ی شماره ی سه را که در کنار دکمه بزرگ قرار داشت فشار داد و با تاسف گفت: اه ... تاجر پوسان تموم شد ( .... همر .... ).

لیلی ، لونا و آریانا با تعجب به نوشته هایی که از پایین به بالا می رفتند نگاه کردند. ( البته این فیلمه نوشته نداره ولی من مثل فیلمای دیگه فرض کردم )
لونا: وای چه باحال. این نوشته ها چرا دارن حرکت می کنن؟ کجا میرن؟
لیلی: فکر کنم این همون نکته ی باحالشه!
تری: نه. این نوشته ها همیشه پایان تمام فیلم ها میان. شامل بازیگراش ، کارگردان ، خوانندش ، آهنگش ، نویسندش و از این چرت و پرتا میشه. صبر کنین ...

دکمه ای دیگر را فشار داد.
آریانا با عصبانیت گفت: اه چرا ردش کردی. خب داشتیم می دیدیم!
تری: همه این قسمت تلویزینو رد می کنن. این چرت ترین قسمتشه!
لونا: مشنگا خلن که رد می کنن. چیز به این جالی. نوشته حرکت می کنن. خیلی جذابه.

تری: صبر کنین تا بهترشو بیارم.

در کانال دیگری مردی تفنگی رو گرفته بود.

لیلی ، لونا و آریانا فرار کردند و پشت پرده ی تختاشون امان گرفتند.

لیلی: تری زودباش قایم شو الان می کشتت!
تری که به عقل آن ها شک کرده بود دستشو جلو برد و به صفحه ی تلویزیون کشید.

آریانا جیغی کشید و گفت: تری الان می کشتت!
تری: شما که تفنگ دیدین چه طور ممکنه تلویزیون ندیده باشین؟! این فقط یه صفحس. ببینین سفت سفته پس نمی تونه بیاد این تو. فقط یه تصویره!

یکی از پشت در صدا زد: تری زودباش بیا. می خوام یه چیز جالب نشونت بدم.
تری تلویزیون را خاموش کرد و رو به آن سه گفت: بهتره وقتی می خواین تلویزیونو ببینین منم صدا کنین.

از آن ها خداحافظی کرد و رفت. لیلی و لونا و آریانا دوباره به سمت تلویزیون هجوم بردند و مشغول تماشای اون شدند. دیگر می دانستند که هیچ خطری ندارد.



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۷

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۲:۴۰:۴۲ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
جلسه ی پنجم:تعجب ریونی ها از تلوزیون!

خوابگاه دختران

شب آرام و ساکتی بود،دختران در تخت خوابشان در خواب آرامش بخشی بودند و تنها صدایی که باعث آزار آن شب میشد،صدای لوموس های پی در پی لیلی بود که زیر پتو در حالی که کتاب مشنگ ها را که از کتابخانه قرض گرفته بود میخواند و با خواندن هر کلمه ی عجیبی چشمانش از حدقه بیرون میزد
- اِی بابا...بگیر بخواب دیگه!
صبح-خوابگاه
لیلی به سرعت لباسش را عوض کرد و سراغ آریانا رفت که دید او هنوز خوابیده.
پاشو آریانا ...ببین من دیشب یه فکر بکری کردم پاش...
آریانا بالشتش را روی سرش گذاشت و گفت:دیشب که نذاشتی بخوابم الانو دیگه بذار بخوابم.
بالاخره به هر زوری که شده بود لیلی آریانا را بیدار کرد و فکری که دیشب به ذهنش رسیده بود را با آریانا درمیان گذاشت:ببین من داشتم دیشب کتاب مشنگا رو میخوندم که یهو کلمه ی تلفزیون رو شنیدم!
من یخورده پول دارم میای بریم شهر لندن اونو بخریم؟
- این کار دیوونگی محضه مگه این که از جنازه ی من رد شی من نمیام.
شهر لندن
لیلی وآریانا همان طور که صورت هایشان را به شیشه ی مغازه چسبانده بودند از حیرت این همه وسایل رو به غش بودند!
- به نظرت کدومش تلفزیونه؟
آریانا جوابی نداد و به داخل مغازه رفت.
مغازه ی زیاد بزرگی نبود اما پر از وسایل عجیب مشنگی بود.
- ببخشید اقا...شما تلفزیون دارید؟
مرد نگاهی به سرتاپای لیلی انداخت و گفت:فکر میکنم شما اونقدر بزرگ شده باشید که بتونبد تلوزیون رو درست تلفظ کنید،درست نمیگم؟!
آریانا سقلمه ای به لیلی زد و گفت:آخه میدونید...دوستم به جای این که بگه و میگه ف مادر زادیه دیگه.

- آه...آریانا نیگا کن چه قدر خوشگله.
- اره محشره.
لیلی و آریانا اینبار سرشان را به شیشه ی تلوزیون چسبانده بودند که داشت شنگول و منگول را نشان میداد.
- اقا قیمت این تلوزیون چنده؟
-25 گالیون.
لیلی آریانا را به کناری کشید و گفت:ببین من 10 گالیون بیشتر ندارم میشه تو یه کمی پول بدی؟
- منم فقط 10 گالیون دارم پنج تای دیگشو چی کار کنیم؟
ان ها با تاسف نگاهی به بیرون انداختند که ناگهان هر دو به یک چیز خیره ماندن.
آریانا:ببینم تو هم داری به همون چیزی که من فکر میکنم فکر میکنی؟
هر دو به سمت گابریل بیچاره که در خیابان راه میرفت حمله ور شدند.
- گابریل جون 5 گالیون داری بهمون قرض بدی؟
گابریل دستی به جیبش برد و پنج گالیون در آورد و لیلی بالافاصله ان را قاپید و با خودش به داخل مغازه برد و گابریل هاج و واج به دو دیوانه خیره شد!

تالار خصوصی ریون
لیلی و آریانا که بسته ی سنگینی را با خود حمل میکردند بالاخره ان را روی میزی قرار دادند.
هلنا دست از خواندن کتاب برداشت و گفت:این چیه که آوردین این جا؟
لیلی با غرور که خودش نیز معنی ان را نمیدانست!گفت:تلوزیون
چند لحظه بعد
-این چرا روشن نمیشه؟همین چند دقیقه پیش خودم تو مغازه دیدم که داشت توش یه بزغاله رو نشون میداد.
گابریل چیزی را از گوشه ی تلوزیون در اورد و گفت:شاید با این دکمه های این روشن بشه.
الفرد وسیله ی مستطیل شکل را گرفت و دکمه ای که شماره ی یک رویش نوشته شده بود را فشار داد:فایده ای نداره.
و وسیله را به طرفی پرت کرد و گراوپ با قدم هایی سنگین وارد شد و پایش را درست بر روی کنترل گذاشت و ان را تبدیل به پودر کرد.
-گراوپ احساس کرد چیزی را له کرد.
لیلی چوبدستی اش را درآورد و گفت:لوموس،نه نمیدونم چه وردی رو باید بگم!
چو دکمه ای قرمز رنگ را پایین شیشه ی تلوزیون دید و ان را فشرود:هی روشن شد من تونستم وای من تونستم!
بعد از جشن و پایکوبی ان ها نشستند و فیلم جیمز باند را نگاه کردند و چون پای مبارک گراوپ کنترل را له کرده بود ان ها فقط همین کانال را داشتند و هنگام شب نیز همان دکمه را زدند و خاموش شد.
تره ور با تعجب گفت:یا مرلین ادما رفتن تو این مکعبه!این مشنگا از ما جادوگر ترن.
در تلوزیون قطاری را نشان داد که در حال حرکت به سوی ان ها بود.
- وای فرار کنید...الان قطار زیرمون میکنه برین تو دستشویی بی خطره.
- قطاره رفت؟
- اره میتونید بیاید بیرون یه فیلم دیگه شروع شده!
لونا با ترس از دستشویی اومد بیرون و گفت:وایی این ادمه چرا دندونش این قدر وحشتناکه؟
لیلی که از ترس نزدیک بود خودش را خیس کند گفت:وای داره گردن مرده رو گاز میگیره...فرار کنید ...

چند روز بعد از این که برنامه های تکراری نشان میداد هیچ کس به ان اهمیت نمیداد و برای همین نیز گرد و خاک و تار عنکبوتی بزرگ بر شیشه ی تلوزیون به وجود امده بود.
فلور که تالار را تمیز میکرد گفت:این تلوزیون چه قدر کثیفه.
سپس دستمال خیسش را به شیشه ی تلوزیون زد و...
فلور را برقی بسیار خفن گرفت که او نتوانست حتی کلمه ای به زبان بیاورد و همان جور در حال لرزیدن بود و گابریل به کمک فلور آمد و او نیز دچار برق گرفتگی شد و به این ترتیب همه ی ان ها به کمک هم آمدند و برق گرفته شدند.

یک هفته بعد
لونا جعبه ی حاوی تلوزیون را میان اشغالی ها انداخت و بقیه نیز نفسی به آسودگی کشیدند و لنگان لنگان به طرف خوابگاه رفتند تا خوابی اسوده و بیخطر داشته باشند.


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۷ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۷

گراوپold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۳ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از لای ریشای هاگرید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 156
آفلاین
تکلیف جلسه پنجم - سوژه در باب اجرای تلوزیون

قزن آباد
خانه ای رنگ و رو رفته و کاهگلی ... با دیوار های لک و پیس شده و فرش از هم باز شده هیچ گونه هماهنگی ای با دیگر اجزایی که قرار بود وارد این خانه بشود نداشت.
تق تق تق تق تق!( افکت صدای در)
صدایی بم و زیر از داخل خانه جواب داد:
_ کیسته؟
_ Das Ist du Fernsehen!
_ هو؟ الان فهمیدم! به زبان آلمانی صحبت می کنی؟
مردی که تازه وارد شده بود و جعبه ای بزرگ در دستانش قرار داشت سرش را تکان داد و با لبخندی شاد گفت :
_ ja!
_ اوکی جنتلمن! ببین من الان این پایین هستم ... تو برو آنتن رو بنداز رو پشت بوم! آره ماهواره رو هم ردیفش کن

مرد بی سر و صدا تلوزیون ال سی دی 65 اینچ رو از جعبه در میاره و میازه یک گوشه و میزنش به برق!
_ مردک بوقی این که همش برفه!
_Du bist Seltsam!I say you should wait!
مرد تلوزیون چی عصبانی از پله های پشت بوم بالا میره و مرد روستایی رو تنها به حال خودش رها میکنه تا وقتی تلوزیون درست شد داد بزنه!
_ مردک بوقی خارجکی! همینه دیگه ... اون وقت هیچ شغلی توی مملکت واسه جوونای ما نمی مونه!

نگاهی به تلوزیون انداخت ... هنوز خش خش می کرد و نقطه های سفید و کورکننده از داخل اون مشاهده می شد.
مرد روستایی داد کشید :
_ هنوز سیفیته!
صدای مرد از بالا شنیده شد :
_ okay!

روستایی داد کشید : خودتی مردک بوقی .. فکر کردی ما روستایی هستیم فحش هاتو نمی فهمیم؟!

_ it is that?
روستایی عربده ی سرجالیزی کشید :
_ آره یک چیزایی اومده ... چند تا آدم هستن که لباس ندارن ... بعد اسم کانالش هم هست مولتیویژنال 1
_ close close!

_ آها این الان بی ناموسیه؟ بستمش یادم باشه بعدش اینا رو ببرم تو کانال های مهم!

کمی بعد
مرد روستایی که از داد کشیدن خسته شده بود کانال رو عوض کرد و گفت :
_ یک چیزایی اومد ... یک آقاییه عمامش شبیه کوئیریله هی خم و راست میشه فکر کنم اونجا قزوینه

دو سه دقیقه بعد
مرد کانال تلوزیون رو یک گوشه پرت میکنه و داد میکشه : خوبه بیا پایین بابا! این تلوزیون معمولی هم که هر کانالش رو نگاه کنی یک شماره حساب داده میگه به فلانی کمک کن ... تلوزیون گدا سوله هاست!
مرد خارجکی بی نوا که هیچ چیزی از گفته های مرد روستایی سرش نمی شه از پشت بوم میاد پایین و با این حالت به مرد روستایی نگاه میکنه!

مرد روستایی :
_ چیه نکنه تو هم می خوای شماره حساب بهم بدی بهت حق الزحمه بدم؟ نه آقاجون ... LG گفته خدمات رایگان تا دو ساعت ... یعنی چیزه ... دو سال خدمات رایگاه بدون هزینه نصب! برو بیرون آقا !
و با یک اردنگی تلوزیون چی بی نوا رو از خونش بیرون میندازه و مشغول نگاه کردن مولتی ویژینال یک میشه.
به این می گن کانالی که توش همه چیز free باشه ... به به!


[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۰:۴۵ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۷

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
امتیازات جلسه سوم ماگل شناسی




اسلیترین : 28 > 5.6 > 6

[spoiler=مورگانا لی فای]یکسری از موارد رو در پرانتز نوشتی ، اگه خارج از پرانتز می نوشتی خیلی بهتر می شد .
نقل قول:
شیرموزها آماده شده ، خورده می شوند .
این تیکه زیاد جالب نبود ... می تونستی بهتر بنویسی .
آخر پستت هم جالب نبود ، اون تیکش که فحش می ده ...
28[/spoiler]


ریونکلا : 29 > 5.8 > 6

[spoiler=گابریل دلاکور]این رولت خز رو هم خز می کرد . یکم زود پیش بردی و خز کردی ، اما سوژت چون جالب بود بهت ... می دم !
29[/spoiler]


هافلپاف : 56 > 11.2 > 11

[spoiler=پیوز]اینم پست بود نوشته بود ؟ چقدر خز بود ... خیلی سریع از همه چیز رد شدی ... تو که انقدر بی ناموسی می نویسی ، باید دقیق همه چیزو توضیح می دادی
راستی ... مگه نگفتم اول پستتون بنویسین کدوم موضوع رو می خواین بکار ببرین ؟
27[/spoiler]

[spoiler=ریتا اسکیتر]اینم رول بود ؟ چقدر سریع گذشت ؟ دختره هم چه خوب حرفای پسره رو باور کرد ... یه گالون شیر موز ؟ (شکلک تعجبیوس ) ...
29[/spoiler]


گریفندور : 87 > 17.6 > 18

[spoiler=آقای الیواندر]الیواندر جان بالاخره کدوم سوژه رو نوشتی ؟ مگه نگفتم اول پستتون بنویسین کدوم سوژه رو بکار می برین ؟ ما از 60 امتیاز نمی تونیم بدیم ... حداکثر 30 هستش .
رولت هم که خز اندر خز بود خیلی سریع رد شدی ... دیالوگ هات هم زیاد جالبز نبود . می تونستی بهتر بنویسی .
28[/spoiler]

[spoiler=باب آگدن]بسیار جالبیوس ... یکسری اشکالات کوچولو داشتی ... اشتباه تایپی ، بهتر بود به جای حاوی یه چیز دیگه می نوشتی و ا... که زیاد مهم نیست .
30[/spoiler]

[spoiler=پرسی ویزلی]عالی بود .
30[/spoiler]



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۹:۲۶ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۷

پیتر پتی گروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸
از کابان...مخوف ترین زندان!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
سو‍ژه در مورد فوتبال در تلويزيون(آخ راجر چرا مي زني باب. مگه چي گفتم؟)

====================

ديرينگ...ديرينگ!

-جيمز درو باز كن!دستم بنده!

جيمز دوان دوان به سوي در رفت و به يك حركت سريع به يويوي خود دستگيره در را نشانه گرفت.در با صاي غيژ غيژ باز شد.مردي نسبتا بزرگ اندام با يك كارتون بسيار بزرگ در دست،وارد خانه شد.

-سلام بابا عله! خيلي دلم واست تنگ شده بود.يه دونه بوسم مي دي؟

صورت و دست هاي عله به خاطر سنگيني جعبه سرخ رنگ شده بود.با اين حال سرش را به طرف لپ جيمز برد و ماچي آبدار نثار وي كرد.

-بابايي لپ سمت چپمو بوس نمي كني؟

-پسرم مگه نمي بيني دستم بنده! به جاش كمك كن اينو ببريم تو پذيرايي!...آخ چرا مي زني بااين يويوت!باشه اون يكي لپتم بيار بوس كنم!

-راستي بابايي عمو لارتن هم امروز مهمونمونه!

-

نيم ساعت بعد

جيني:

-جيـــــــــــــــــــــــــــغ!اين چيه اوردي با خودت؟

عله كه به خاطر جيغ جيني به پشت جعبه خالي تلويزيون پناه برده بود،از همان جا گفت:

-چرا داد ميزني؟اينو از اداره بابات برداشتم.بهش مي گن جعبه جادويي!باب فكر كنم خود جادوگرا ساختن كه همچين اسميو روش گذاشتن

جيني فاصله خود را با تلويزيون رعايت مي كرد.به نظر دستگاه بي خطري مي رسيد.جيمز بي صبرانه منتظر كار دستگاه بود و از ذوق زيادي يويوي خود را به سر و صورت تد مي كوفت.

عله از پشت كارتون ها بيرون آمد.به طرف دستگاه رفت و گرد و خاك روي شيشه اش را پاك كرد.بعد از جيبش كنترل آن را بيرون آورد و دكمه ي قرمز رنگ آن را فشار داد.اما اتفاقي نيفتاد.لارتن كه تا آن موقع ساكت بود گفت:

-من واقا براي مدير يه سايت متاسفم كه نمي دونه اين جور وسايل با برق كار مي كنه!

-

عله چوبدستي خود را بيرون آورد و به طرف تلويزيون گرفت و گفت:

-الكتريكيوس!

اشعه سبزرنگي بيرون آمد و به شيشه ي تلويزيون خورد.براي چند ثانيه اتفاقي نيفتاد.سپس صداهاي مرد جواني ازآن به وش رسيد كه با هياهوي جمعيت كثيري همراه بود.همان موقع صفحه ي تلويزيون هم روشن شد و چمن سبز ورزشگاهي،چشم هاي جمعيت درون خانه را به صفحه تلويزيون قفل كرد.آدم هاي بسيار ريزي درون تلويزيون ديده مي شدند كه در حال دويدن بودند.لباس هاي قرمز و آبي آن ها در ميان علف هاي سبز،خودنمايي مي كرد.

-عمو لارتن اين چيه؟من مي ترسم!

-ترس نداره عزيزم!اين جعبه جادويي هستش كه چيزاي مشنگي نشون مي ده.اينم يه ورزش به اسم فوتباله كه دو تا تيم معروف دارن بازي مي كنن.يكيشون كه لباسشون قرمز و يكي ديگ آبي!

جيمز كه گريه اش كم شده بود و تبديل به هق هق شده بود گفت:

-من طرفدار اين آبي ها هستم.تد تو طرفدار كدومشوني؟

-خوب منم طرفدار قرمـ....

با ديدن يويوي آبي رنگ جيمز كه ديوانه وار لرزش مي كرد حرف خود را اين گونه ادامه داد:

-منم طرفدار قرمز نيستم منم مثل تو آبي هستم!

جيمز كه هنوز مشكوكانه به تد نگاه مي كرد،سر خود را تكان داد و به طرف لارتن برگرداند.

-عمو شما قرمزته يا آبيته؟

-من نارنجيته!

-بابا عله تو طرفدار كدومشون هستي؟

عله كه هنوز با تعجب به صفحه خيره شده بود،بدون آن كه چشم از صفحه نمايش بردارد گفت:

-اين دو تا تيم همشون بوقين!فقط كشت و صنعت زوپس قزوين

براي چند لحظه سكوت بر فضا حاكم شد كه تنها با صداي گزارشگر در هم مي شكست.همه به آن گوش فرا مي دادند.

-به نظر شما كدام تيم برنده بازي است؟

جيمز كه احساس مي كرد مخاطب اين سوال خود اوست، صورتش سرخ شد و سرش را پايين انداخت.

-خوب...من به نظرم تيم آبي....

اما به نظر مي رسيد كه گزارشگر منتظر جواب جيمز نماند و ادامه حرف خود را بيان كرد:

-براي پيش بيني نتيجه مي توانيد به شماره 300090 اس ام اس بزنيد كه شماره 1 يعني تيم آبي و شماره 2 يعني تيم قرمز برنده بازي است.به نفر برنده يك عدد تلويزيون 50 اينچ صنام هديه داده مي شود....آه ببخشيد كه بازي رو قطع مي كنم! يه شوت به طرف دروازه تيم آبي و گل!گل به نفع تيم قرمز!چه مي كنه!

-چي؟تيم من باخت؟به چه جراتي تيم منو باختوندي اي دستگاه بوقي!

يويوي جيمز وحشيانه مسير خود را به سوي شيشه ي تلويزيون پيمود و همچون تازيانه به شيشه برخورد كرد.

شترق!

-پسرك بوقي!ببين چيكار كردي؟ بزنم لهت كنم؟اي فرزند ناخلف!

ديش...بوف...تق...اوووه...آه(افكت صداي كتك خوردن جيمز)

-جيـــــــــــــــــــــــــــــغ!


ویرایش شده توسط پیتر پتی گرو در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۴ ۹:۳۲:۳۳

[b]تن�


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۷

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
امتیازات جلسه چهارم ماگل شناسی - امتحان میان ترم -




[spoiler=جواب سؤالات]1. در اولین جلسه ، بارتی کراوچ قبل از ورود چند ضربه به در زد ؟
الف) دو ضربه
ب) سه ضربه*
ج) چهار ضربه
د) یک ضربه


2. کدامیک در مورد استاد صدق نمی کند ؟
الف ) چشمان آبی
ب) موهای قهوه ای کمرنگ
ج) لاغر و زیبا
د) قد بلند*


3. چرا کیف بارتی کراوچ برای دانش آموزان آشنا بود ؟
الف) ترم پیش با او بود
ب) خز بود
ج) متعلق به باب آگدن بود*
د) موراد ب و ج


4. جلسه ی اول پرسی ویزلی کنار چه کسی نشسته بود ؟ کجای کلاس ؟
الف) انتها - آلبوس دامبلدور
ب) ابتدا - ماندانگاس فلچر
ج) انتها - پروفسور کوئیرل*
د) ابتدا - عله پاتر


5. سه نفر از کسانیکه به ماگل ها کمک کردند را نام ببرید ... (تشریحی)
مرلین (Merlin) ، سوروسوس ملدین (Surusus Maldin) ، ایگنا مک توبی (Igna MC Tobi)


6. چرا جادوگران به ماگل ها در ساخت بناها کمک می کردند ؟ (تشریحی ... حداقل دو خط)
عدم نژاد پرستی ، کمک به هم نوع و یا هر چیز دیگه ای که باعث دوستی بین جادوگران و ماگل ها می شده .
در زمان های قدیم ، چیزی به نام جادو هرگز وحشت در دل ماگل ها نمی انداخت . جادوگران و ماگل ها در کنار یکدیگر به راحتی زندگی می کردند .


7. دلیل خشانت بارتی کراوچ در جلسه دوم چه بود ؟
الف) دعوا کردن با همسرش گابریل دلاکور
ب) نرفتن به کلاس آلبوس دامبلدور
ج) بد بودن تکالیف دانش آموزان*
د) بروز مشکلات با استرجس پادمور ، مدیریت مدرسه


8. در مورد خود ناپلئون بوناپارت حداقل 3 خط توضیح دهید ... (تشریحی)
ناپلئون بوناپارت (زاده ۱۵ اوت ۱۷۶۹ میلادی - درگذشته ۵ مه ۱۸۲۲ میلادی) نخستین امپراتور فرانسه در سال‌های ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۵ بود. وی در جزیره کرس در خانواده‌ای پرجمعیت بدنیا آمد. در آن زمان این جزیره جزء حکومت جنوا (واقع در ایتالیای امروزی) بود اما بعدها به اشغال فرانسه در آمد. ناپلئون که در ابتدا سرهنگی گمنام بود پس از انقلاب فرانسه به یکباره قدرت گرفت و وارث انقلاب شد. در ابتدا به ایتالیا حمله کرد و با حمایت مردم این کشور آنجا را از دست حکومت اتریش خارج نمود. سپس به مصر رفت و به سلطه مملوک‌های مصری نیز پایان بخشید و سوریه را نیز ضمیمه خاک کشور خود کرد. در بازگشت به فرانسه با کمک دو برادر خود لوسین و ژوزف مجلس را منحل کرده و خود را امپراتور نامید. سپس پروس، هلند، لهستان، بلژیک و نیز سرزمین اتریش -مجارستان را تسخیر کرد. در جنگ دریایی با انگلیس شکست خورد اما اسپانیا و پرتغال را هم به متصرفات خود افزود. آنگاه عازم روسیه شد و تا مسکو پیش رفت. ضمن اینکه در این دوره طی قرارداد فین کن اشتاین با فتحعلی شاه (حاکم ایران) که با روسها در جنگ بود همکاری نمود. اما چون نتوانست بر الکساندر (تزار روسیه) دست یابد و در سرمای کشنده این کشور بسیاری از سربازان خود را از دست داده بود، لذا با روسها صلح کرد و با بستن پیمان صلح تیلسیت با روسیه آشتی و به ایرانیان خیانت نمود.


9. ناپلئون چگونه توانست ایتالیا را فتح کند ؟
الف) تسلیم شدن دولت ایتالیا
ب) کمک مردم آن کشور*
ج) قوای جنگی زیاد
د) بیرون رفتن اتریشی ها


10. وجود چه کسی در جلسه دوم مایه ی تعجب بارتی کراوچ شد ؟
الف) بووبو
ب) امپراطور تاریکی
ج) برادر حمید*
د) آرشام


11. چرا در جلسه سوم اول پست تدریس نیومد ؟
الف) وجود صفحه های سفید :
ب) ننوشتن پست توسط بارتی کراوچ
ج) خرابی سایت*
د) موارد ب و ج


12. یکی از تقویت کننده های خوب کدام است ؟
الف) موز*
ب) شلیل
ج) طالبی
د) همه ی موارد


13. ماگل ها مصرف اصلیشون از شیر موز در چه هنگامیه ؟
الف) قبل از انجام اعمال بی ناموسی
ب) بعد از انجام اعمال بی ناموسی
ج) برای رفع گشنگی و تقویت جسمانی
د) بعد و قبل از انجام اعمال بی ناموسی*


14. درست کردن شیر موز مقوی چگونه میسر (؟!) است ؟ (تشریحی)
2 عدد موز متوسط + یک لیتر شیر = شیر موز مقوی


15. چرا بارتی کراوچ در جلسه سوم گفت که دو دقیقه ی دیگر کلاس تمام می شود ؟ چرا منتظر خوردن زنگ نشد ؟ (تشریحی)
زیرا برق هاگوارتز رفته بود و آنها برق نداشتند . پس زنگ که به برق متصل بوده به صدا در نمی آمد و آنها متوجه خرودن زنگ نمی شدند ... برای همین بارتی کراوچ به ساعتش نگاه کرد تا ببیند چقدر تا انتهای کلاس مانده و به دانش آموزان گفت « دو دقیقه به انتهای کلاس مانده »

*البته اینها جوابهای کامل است و دانش آموزان نباید دقیقا متن تدریسات اینجانب را برای جواب دادن کپی کنند و در اینجا قرار دهند*[/spoiler]


هافلپاف : 22 > 4.4 > 4

[spoiler=پیوز]22 امتیاز[/spoiler]


ریونکلا : 26 > 5.2 > 5

[spoiler=گابریل دلاکور]8 امتیاز[/spoiler]

[spoiler=لیلی پاتر]9 امتیاز[/spoiler]

[spoiler=لونا لاوگود]9 امتیاز[/spoiler]


گریفندور : 68 > 13.6 > 14

[spoiler=آقای الیواندر]20 امتیاز[/spoiler]

[spoiler=باب آگدن]18 امتیاز[/spoiler]

[spoiler=پرسی ویزلی]30[/spoiler]


اسلیترین : 24 > 4.8 > 5

[spoiler=مورگانا لی فای]24 امتیاز[/spoiler]




*هر اعتراضی که دارین در دفتر اساتید بیان کنید ، رسیدگی می شود*



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۲۰ یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۷

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
جلسه پنجم کلاس ماگل شناسی




- ... جعبه ی جادویی ماگل ها یا همون تلوزیون (TV) که توجه خیلی از ماگل ها رو به خودش جلب کرده از جالب ترین مواردی هست که من در مطالعه ی زندگی ماگل ها کشفش کردم .

به سمت میزی که جلوی تخته ی کلاس قرار داره حرکت می کنه و از درون کیف خزی که متعلق به باب آگدن ، پسر عموش هست تعداد زیادی کاغذ بیرون می کشه و با حرکت سریع چوبدستیش که لحظاتی پیش اونو از ردایش بیرون کشیده بود ، آنها را بین دانش آموزان تقصیم می کنه و آخرین برگه رو در دستانش می گیره و شروع می کنه به خواندن ...

- تلویزیون (به انگلیسی : television) (به فرانسوی : télévision) سامانه‌ای ارتباطی برای پخش و دریافت تصاویر متحرک و صداها از مسافتی دور است .
به مجموعه فراهم کننده و پخش کننده این تصاویر ، سیما گفته می‌شود و دستگاه گیرنده برنامه‌های سیما ، دستگاه تلویزیون نام دارد .
واژه تلویزیون که از زبان فرانسوی به فارسی راه یافته خود واژه ای دورگه است که بخش نخست آن از واژه یونانی تله (دور) و بخش دوم آن از واژه لاتین ویزیو (دید) گرفته شده است .
با اینکه در بیشتر زبان ها همین واژه تلویزیون (البته با تلفظ های بسیار گوناگون) به کار می‌رود برخی زبان ها واژه‌های خود را برای این مفهوم دارند . برای نمونه در زبان آلمانی برای تلویزیون همیشه واژه Fernsehen به کار برده می‌شود که معنی واژگانی آن «دوردید» است. یا در زبان ژرمنی نیدرساکسنی به تلویزیون Kiekschapp می‌گویند که معنی لغوی آن «نگرش» است و در فارسی به آن جعبه جادویی می‌گویند !

نگاهی به دانش آموزان که با بهت خاصی به او نگاه می کردند ، انداخت و در حالیکه می خندید گفت :
- بله ... می دونم خوب متوجه نشدین ! اما اگه چند دور اونو بخونین ، به خوبی متوجه می شین . برای شناخت بیشتر تلوزیون یا همون جعبه ی جادویی ، توجه شما رو به عکسی که روی تخته هست جلب می کنم ...

تصویر کوچک شده




















- خب ... جالبه ، نه ؟ به نظر من که اگه واسه جلسه بعد در مورد تلوزیون بنویسین خیلی خوب می شه ...

تکلیف :
1. در مورد تلوزیون رولی بنویسید ... موضوعات تکراری نباشند (30 امتیاز)




پی نوشت (پ.ن) : ملت قبل از شروع رولتون بنویسین که مثلا در مورد اجزای تلوزیون حرف زدین ، یا در مورد مخترعش و یا ... که هر کی خواست رول بنویسیه نشینه پست همه رو بخونه تا یه سوژه مجزا پیدا کنه


ویرایش شده توسط بارتي كراوچ در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۳ ۱۸:۲۱:۵۱
ویرایش شده توسط بارتي كراوچ در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۳ ۱۸:۲۳:۳۶
ویرایش شده توسط بارتي كراوچ در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۳ ۲۱:۱۳:۵۰


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
امتحان میان ترم


1. در اولین جلسه ، بارتی کراوچ قبل از ورود چند ضربه به در زد ؟
الف) دو ضربه
ب) سه ضربه*
ج) چهار ضربه
د) یک ضربه


2. کدامیک در مورد استاد صدق نمی کند ؟
الف ) چشمان آبی
ب) موهای قهوه ای کمرنگ
ج) لاغر و زیبا
د) قد بلند*


3. چرا کیف بارتی کراوچ برای دانش آموزان آشنا بود ؟
الف) ترم پیش با او بود
ب) خز بود
ج) متعلق به باب آگدن بود*
د) موراد ب و ج


4. جلسه ی اول پرسی ویزلی کنار چه کسی نشسته بود ؟ کجای کلاس ؟
الف) انتها - آلبوس دامبلدور
ب) ابتدا - ماندانگاس فلچر
ج) انتها - پروفسور کوئیرل*
د) ابتدا - عله پاتر


5. سه نفر از کسانیکه به ماگل ها کمک کردند را نام ببرید ... (تشریحی)
مرلین (Merlin) ، سوروسوس ملدین (Surusus Maldin) ، ایگنا مک توبی (Igna MC Tobi)



6. چرا جادوگران به ماگل ها در ساخت بناها کمک می کردند ؟ (تشریحی ... حداقل دو خط)

نبودن نژاد پرستی که باعث می شده جادوگران خودشونو برتر ندونن و به ماگل ها کمک کنن . البته ماگل ها هم از جادوگرا نمی ترسیدن .


7. دلیل خشانت بارتی کراوچ در جلسه دوم چه بود ؟
الف) دعوا کردن با همسرش گابریل دلاکور
ب) نرفتن به کلاس آلبوس دامبلدور
ج) بد بودن تکالیف دانش آموزان*
د) بروز مشکلات با استرجس پادمور ، مدیریت مدرسه


8. در مورد خود ناپلئون بوناپارت حداقل 3 خط توضیح دهید ... (تشریحی)
ناپلئون بوناپارت در 15 اوت 1769 میلادی در فرانسه به دنیا آمد ، شهر کرس ! البته در قدیم الان این شهر در ایتالیا قرار دارد .
وی در طی سالهای 1804 تا 1815 نخستین امپراطور فرانسه بود . با کمک مردم ایتالیا ، این کشور را از دست اتریشی ها بیرون کشید و سپس به مصر رفت و پس از آن سوریه را نیز فتح کرد و ...


9. ناپلئون چگونه توانست ایتالیا را فتح کند ؟
الف) تسلیم شدن دولت ایتالیا
ب) کمک مردم آن کشور*
ج) قوای جنگی زیاد
د) بیرون رفتن اتریشی ها


10. وجود چه کسی در جلسه دوم مایه ی تعجب بارتی کراوچ شد ؟
الف) بووبو
ب) امپراطور تاریکی
ج) برادر حمید*
د) آرشام



11. چرا در جلسه سوم اول پست تدریس نیومد ؟

الف) وجود صفحه های سفید :
ب) ننوشتن پست توسط بارتی کراوچ
ج) خرابی سایت*
د) موارد ب و ج


12. یکی از تقویت کننده های خوب کدام است ؟
الف) موز*
ب) شلیل
ج) طالبی
د) همه ی موارد


13. ماگل ها مصرف اصلیشون از شیر موز در چه هنگامیه ؟
الف) قبل از انجام اعمال بی ناموسی
ب) بعد از انجام اعمال بی ناموسی
ج) برای رفع گشنگی و تقویت جسمانی
د) بعد و قبل از انجام اعمال بی ناموسی*


14. درست کردن شیر موز مقوی چگونه میسر (؟!) است ؟ (تشریحی)
2 عدد موز متوسط + یک لیتر شیر = شیر موز مقوی


15. چرا بارتی کراوچ در جلسه سوم گفت که دو دقیقه ی دیگر کلاس تمام می شود ؟ چرا منتظر خوردن زنگ نشد ؟ (تشریحی)
برق رفته بود !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
یک رول بنویسید که حاوی بی ناموسی باشد . شیر موز هم توش باشه


- هی دانگ ! کجا موندی ؟! بیا بیرون دیگه !

- اه مرتیکه داره اون تو فکر میکنی ! بدو باب ترکیدیم !

صدای سالازار شنیده میشه که فریاد میزنه : عهه ! چقدر زر میزنید باب !

ملت : چند نفرید شما ؟!

صدای ماندانگاس شنیده میشه : ده نفر ! خوب دو نفریم دیگه ! انتظاره چیز دیگه ای داشتید ؟



نیم ساعت بعد


سالی و ماندی از مرلینگاه به اتفاق هم خارج میشن و رو به ملتی که هر کدوم گوشه ای نشستن و به صورت دایره ای نقطه ای رو خیس کردن ، دستشون رو به هم میمالن و میگن : خوب ! ما که کارمون تموم شد ! کسی کاری نداره ؟

ملت :



نیمه شب


به دلیل کمبود تخت ، ملت دو به دو روی تخت ها خوابیدند ... سالازار و ماندانگاس کنار هم ، طرفی دیگه پرسی و باب کنار هم ، کمی اون طرف تر آلبوس و بارتی کنار هم ، یه مقدار اون طرف تر لرد ولدمورت و بلیز کنار هم و در نهایت مثل همیشه عله و کوییرل کنار هم !

ماندانگاس و سالازار

- آی لاو یو !
- آی لاو یو !

پرسی و باب
- اممم
- هوووم

آلبوس و بارتی
- جوون
- اوون

ولدمورت و بلیز
- کرووشیو
- آخ !


عله و کوییرل

- آیی
- اوووف ( ایول استعداد )



صبح

خدمتکار زن وارد خوابگاه مختلط میشه و رو به ملت : بدویید ! چایی شیرینه داغ ! بدویید که تموم شدا !

ملت :

خدمتکار زن : اِ ! همیشه دعوا میکردید که !

لحظه ای بعد خدمتکار مرد وارد میشه : بدویید ! شیرموز غلیظه تگری ! بدویید که تموم شدا !

ملت :


و به این صورت میشه که خدمتکار مرد زیر دست و پا له میشه و مقادیر زیادی شیر موز در عرض چند ثانیه به فنا میره ...


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۲۰ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۲:۴۰:۴۲ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
امتحان میان ترم

1. در اولین جلسه ، بارتی کراوچ قبل از ورود چند ضربه به در زد ؟

الف) دو ضربه
ب) سه ضربه
ج) چهار ضربه
د) یک ضربه

2. کدامیک در مورد استاد صدق نمی کند ؟

الف ) چشمان آبی
ب) موهای قهوه ای کمرنگ
ج) لاغر و زیبا
قد بلند

3. چرا کیف بارتی کراوچ برای دانش آموزان آشنا بود ؟

الف) ترم پیش با او بود
ب) خز بود
ج) متعلق به باب آگدن بود
د) موراد ب و ج

4. جلسه ی اول پرسی ویزلی کنار چه کسی نشسته بود ؟ کجای کلاس ؟

الف) انتها - آلبوس دامبلدور
ب) ابتدا - ماندانگاس فلچر
ج) انتها - پروفسور کوئیرل
د) ابتدا - عله پاتر

5. سه نفر از کسانیکه به ماگل ها کمک کردند را نام ببرید ... (تشریحی)

(Surusus Maldin) سوروسوس ملدین ، (Merlin) مرلین ، ( Igna MC Tobi) ایگنا مک توبی.

6. چرا جادوگران به ماگل ها در ساخت بناها کمک می کردند ؟ (تشریحی ... حداقل دو خط)زیرا جادوگران برای ماگل ها ذلسوزی میکردند و میخواستند که ان ها زیاد بهشون فشار نیاد.

7. دلیل خشانت بارتی کراوچ در جلسه دوم چه بود ؟

الف) دعوا کردن با همسرش گابریل دلاکور
ب) نرفتن به کلاس آلبوس دامبلدور
ج) بد بودن تکالیف دانش آموزان
د) بروز مشکلات با استرجس پادمور ، مدیریت مدرسه

8. در مورد خود ناپلئون بوناپارت حداقل 3 خط توضیح دهید ... (تشریحی)
ناپلئون بوناپارت که در یک خانواده ی پر جمعیت و دردسر ساز به دنیا امد از همان زمان تشنه ی قدرت بود.
محل تولدش در کرس بوده و به مدت چندین سال امپراطور فرانسه شده. او از مقام سرباز گمنام به مقام بالایی رسید و وارث انقلاب شد.

9. ناپلئون چگونه توانست ایتالیا را فتح کند ؟

الف) تسلیم شدن دولت ایتالیا
ب) کمک مردم آن کشور
ج) قوای جنگی زیاد
د) بیرون رفتن اتریشی ها
ه) از خودش بپرس!

10. وجود چه کسی در جلسه دوم مایه ی تعجب بارتی کراوچ شد ؟

الف) بووبو
ب) امپراطور تاریکی
ج) برادر حمید
د) آرشام

11. چرا در جلسه سوم اول پست تدریس نیومد ؟

الف) وجود صفحه های سفید
ب) ننوشتن پست توسط بارتی کراوچ
ج) خرابی سایت
د) موارد ب و ج

12. یکی از تقویت کننده های خوب کدام است ؟

الف) موز
ب) شلیل
ج) طالبی
د) همه ی موارد

13. ماگل ها مصرف اصلیشون از شیر موز در چه هنگامیه ؟

الف) قبل از انجام اعمال بی ناموسی
ب) بعد از انجام اعمال بی ناموسی
ج) برای رفع گشنگی و تقویت جسمانی
د) بعد و قبل از انجام اعمال بی ناموسی

14. درست کردن شیر موز مقوی چگونه میسر (؟!) است ؟ (تشریحی)

خریدن چند موز(هر چه بیشتر بهتر)از مغازه میوه فروشی+خریدن شیر از لبنیات فروشی+خرید یک دستگاه مخلوط کن از ظرف فروشی.

15. چرا بارتی کراوچ در جلسه سوم گفت که دو دقیقه ی دیگر کلاس تمام می شود ؟ چرا منتظر خوردن زنگ نشد ؟ (تشریحی)

چون احتیاج شدید به دستشویی داشت و اگر صبر میکرد تا زنگ بخوره...


Only Raven !


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.