گیلدروی:تو رو خدا....نه...ولم کنید...ای اموس....شیکم...غلت کردم منو بفرست بهشت..
در همین هنگام جبرئیل را میبینه که داره با یه مردی راه میره
_اااا....جبرئیل ...سلام...من اینجام...
جبرئیل:گیلدی جونم...بخشید...گیلدروی اقا ...شما که بهشتی بودید شما چرا اینجایید
_هیچی بابا یه غلتی کردم اومدم اینجا
جبرئیل بیاید بریم شما نباید قاطی اینا باشید....شما هم بعدا میام پیشتون
جبرئیل دست گیلدروی را میگیره و میبره
_اینجا کجاست...مطمئنی اینجا بهشته
جبرئیل:اوردمت اینجا تا کسی نبینممون...100000 هزار ساله تنفس مصنوعی از کسی نگرفتم... یه تنفس بده
:گیلدروی:
:bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
***
بلا:گیلدروی جونم کجاییی...
اموس پیشونیشو گذاشته رو زمین و زیر لب یه چیزایی میگه.کرام بالا سرش وایساده و چوبدستیشو گرفته به طرف اموس
اسنافل:اه..حوصلم سر رفت...اموس چه کار میکنی
اموس زیر لب:..و یتفارقون فی الزیارتک فی الدنیا و الاخرة بالیمن و اخماس والمومنون ثالث رزاق..
_اموس این چرت و پرت ها چیه میگی
مرلین که ریش نداره و این شکلی شده
میگه:زمسه انقدر شکنجش کردن عقل از سرش پریده
اموس که صداش داره کم کم بلند میشه:...محصورا الکواکب النسا منتورات بالدنیا ...اللهم الدخلنی من الظهور
اسنافل:
این چشه
اموس که دیگه داره فریاد میکنه:فتبارک احسن مخلوقین من شیطان محمات قبول دعا منی..
ناگهان صدایی بلند در فضا طنین انداز میشه که دل هر مرد شجاعی را به لرزه میانداخت و نوری درخشیدن پیدا میکنه
_لبیک...لبیک...لبیک حاجتک...التوابین من الله...الرحمان الرحیم
جنازه گیلدروی یه تکون میخوره و گیلدروی چشماش را باز میکنه
گیلدروی:نه ولم کن...نخواستم برم بهشت...همون جهنم خوبه...جبرئیل ولم کن
بلا که اشک تو چشماش جمع شده:یا العجب...التوبه..التوبه...التوبه...التوبه یا الله...
مرلین پا میشه گیلدروی را بوس میکنه و میگه:با مرام...نگفته بودی انقدر محب اللهی...برادر ما را هم به فیض برسون...
اموس: ...المونون و المومنان التوابین فی الدنیا و السیدات محبوبین اولئک اصحاب المیمنة برب الناس ...
گیلدروی:مرلین تو هم مردی...بلا تو این جا چه کار میکنی...کرام
کرام:
گیلدی ما نمردیم...تو زنده شدی...هیییییی...نمیدونستم انقدر خداییی هستی...ما را بگو میگفتیم تو بی دینی
گیلدروی:چی؟...من برگشتم...الهی شکر ..نمیدونید این جبرئیل چه موچوده هوسرانیه ...نه به ازرائیل که انقدر با کلاس و سنگین نه به جبرئیل..اسرافیلم مثل خودمونه...خداییش خوشتیپه
اموس:برادر...سعادت داشتی...ما را هم بی نصیب نگذار
گیلدروی:تو هم اینجایی...لعنت بر تو که هر چی کشیدم از تو کشیدم
بلا:انجوری نگو گیلدی...این اموسم ادم با خداییه...اون تو را برگردوند ...اون دعا کرد
گیلدروی:
چی...اموس با خدائه...پروندشو دیدم...بابا این دست ما را تو این چیزا بسته حتما اشتباهی شده
باز همان صدای پر طنین شنیده میشه با این تفاوت که دیگه پر طنین نیست و عادی شده
_خوب...دیگه روتو زیاد نکن...این اموس باعث نشد من گیلدروی را برگردونم...پاک بهشت را به گند کشید...جبرئیل امین را هوایی کرده وای به حال بقیه....همه زنا چادراشونو از سر در اوردن مانتویی شدن...1 میلیون سال شستشو مغزی کردیمشون یه روزه همه چیزو را خراب کرد
گیلدروی:نه... با مانتو هم خیلی مال نیستن
همه:
(با ارادت نسبت به همه ی هری پاتریستها به هیچ وجه قصد توهین به مقدسات را نداشتم
)