هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
#13

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
نقد تاپیک باشگاه دوئل

پست فورتسکيو:

خب اولا که در رول قبلی یکجوری شخصیت رو توصیف کردی همه در انتظار این بودند که شخصیتی مرگخوار وارد داستان کنی.اگر همین کارم میکردی سوژه از اینکه بری کلاس و برگردی عوض میشد و سوژه تازه با آن مرگخوار جدید داشتیم که خیلی داستان قشنگتر میشد.

بعد احساس نمیکنی داستان رو زود تموم کردی؟دو نفر دوئل کردن و ورد یکی به یکی دیگه خورد،بعد یکی وارد شد بعد معلم درس رو تعطیل کرد.همین داستان ها هم به سرعت گذشت.درسته باید کوتاه نویسی رو تمرین کرد ولی در کوتاه نویسی به یکی از اینها توصیف بیشتری میکردی رولت خیلی قشنگتر میشد.اگر هم میخواستی ماموریت بدی میتونستی همون اول داستان این کارو بکنی.

در مورد توصیف صحنه و فضا سازی و افراد هم با توجه به مقدار رولت خوب بود...همین کوتاه نویسی رو (البته یک مقدار بیشترش باید بکنی)ادامه بدی، خیلی خوبه!

در ضمن شما 1 قدم به ارباب بابت این رولت نزدیکتر شدی.

پست آنتونین دالاهوف

خب بعضی کلمات پیشرفته و از نظر معنایی سخت رو تو رولت به کار بردی.مثلا کلمه ی"فوت وقت" ،میتوانستی به جای این ترکیب از این استفاده کنی "بدون تلف شدن زمان"!بعضی کلمات رو استفاده نکنی تو رولهایت خیلی خوب است.به فکر معادل آنها باش.

در جایی از رولت دیدم که تو پرانتز نوشتی "چکش" این عبارت برای رولهای طنز و یا ارزشی زده میشود.در سه نمونه از همین تاپیک ها در تالار خصوصی اسلیترین هست که میتونی ببینی نویسندگان چطور توش از اینجور موارد استفاده میکنند.در رول جدی سعی کن اینجوری استفاده نکنی از شکلکی!

شخصیت فورتسکیو رو بیش از حد بالا بردی تو داستان.سعی کن به کتابهای هری پاتری نزدیکتر بنویسی.فورتسکیو یک بستی فروش است که نمیتواند با سرعتی چوب دستیش را در بیاورد که با چشم غیر مسلح نتوان دیدش.
میدونم الان تو فکرت میگی چطور این شخصیت میتونه دوئل رو اداره بکنه.نگاه کن بعضی کارها مثل این آموزش دوئل رو متاسفانه نمیشه کاریش کرد...به نظرت مثلا بلاکتریس حاضر میشه(وقت نداره)بیاد اینجا درس بده؟خب مسلما خیر!پس نمیتونیم در این مورد کاری کنیم.ولی تا اونجایی که در رول میتوانیم شخصیت ها رو به کتاب نزدیک کنیم و رولمون هری پاتری بشه خیلی کمک میکند!

در ضمن شما دو قدم بابت این رولت به ارباب نزدیکتر شدی.


ویرایش شده توسط ایگور کارکاروف در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۹ ۲۱:۴۴:۰۶

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
#12

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
نقد پست شماره ي 52# برج وشحت

سالازار اسليترين


مي پردازم به اشكالات معنايي!

1. هيولايي كه تا چند لحظه ي پيش غمگين بود چرا يكدفعه عصباني شد!؟
2. چرا با نعره ي هيولا! اونجا از هوا خالي شد!؟
3. آتشي كه اونها رو آتيش زد از كجا اومد؟وقتي هوايي هم تو اونجا نبوده!؟؟؟
4. وقتي دالاهوف حباب سرشه چطور چشمش از حدقه دراومد؟
5. چطور...جايي كه تاريك بود يكدفعه از نور ستارگان روشن ميشه!؟
6. اگر اونها در فضا معلقند پس هيولاها از كجا مياند!؟
7. چطور اونها وارد فضا شدن!؟
8. اگر در فضان پس برج چي شده؟

اينا همه سوالاتيه كه براي خوانددت پيش مياد! و جواب نداشتن براي اونها در متنت يك نارساييه. در واقع كسي كه اين نوشته رو مي خونه گيج ميشه و هيچي هم متوجه نميشه! داستان نوشتت بايد واضح تر از اينها باشه. مي توني هميشه چند نكته رو مبهم نگه داري، ولي جواب نداشتن براي اينها يعني اينكه بدون هدف و فكر نوشتي!

اما ايرادات نوشتاري:

جمله ي اولت كه نوشتي " صدا بيدار شده بود از خلا" مشكل داره.
فعل جاش آخر جملست!! " صدا از خلا بيدار شده بود"

"نوري آبي خيره كننده و سرد كه در آن اهريمن حكم ميراند"

معمولا ما نميگيم كه در نور حكم ميرونن! مي توسنتي بگي نوري كه تحت هدايت و فرمان اهريمن بود! و يا با اگر همون جمله رو مي خواستي بنويسي بايد مي گفتي " كه بر آن حكم مي راند ".

موفق باشي



Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
#11

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
نقد پست شماره ي 50# برج وحشت

بليز زابيني!

نقل قول:
در وزارت سحر و جادو در سازمان اسرار دری وجود دارد که هیچ وقت باز نمیشود. تاکنون خیلی ها سعی کردند از آن در رد بشوند و برای این کار انواع اقسام طلسم ها و فنون جادوگری را که فکر میکردند کارامد باشد بکار گرفتند اما هیچ کدامشان در هدفشان موفق نبوده اند اما به راستی پشت این در چیست؟

پاراگراف اولت خيلي خوب بود. در واقع حالت مرموزي كه درش وجود داره خواننده رو ترغيب به خوندن ادامه ي پستت مي كنه.
اما، درونش اصلا از نقطه گذاري استفاده نكردي! خيلي جاها از "و" براي ربط جملاتت استفاده كردي كه باعث طولاني شدنشون شده.
يادت باشه نوشتن با جملات كوتاه نوشته رو زيباتر و درك مفهومش رو ساده تر مي كنه.
در ضمن تركيب " انواع و اقسام" عاميانست. به نوشتت نمي خورد.

نقل قول:
- هر کار میگم انجام میدیم.

هر كاري ميگم انجام ميديم، مصطلح نيست! معمولا موقع دستور دادن از سوم شخص استفاده مي كنيم.
" هر كاري ميگم انجام بدين!

نقل قول:
انگار این دفعه واقعا کار تمام مرگخواران تمام بود چرا که هفت هشت مرگخوار سراسیمه در مقابل سیلی از نیروهای وزارتخانه و محفل هیچ شانسی نمیتوانستند داشته باشند.

اينجا جملاتت يك تضادي ميان عاميانه بودن و ادبي بودن دارند. قسمت دوم جملت ادبي بود، اما قسمت اولش عاميانه تر!

نقل قول:
ناگهان طلسمی درست در وسط اتاق خورد و انفجار بزرگی را پدید آورد

اين جملت به آدم اين حس رو ميده كه بمبي چيزي وسط اتاق منفجر شده! مي توسنتي بنويسي كه " ناگهان طلسمي از مسيرش منحرف شد و به كف اتاق برخورد كرد. با برخورد طلسم انفجاري روي داد و ...."

نقل قول:
با اولین طلسمی که از در وارد شد و درست از بین سه مرگخوار گذشت بلاتریکس جیغ کشید:

اين جملت گنگه. هيجا ديگه اشاره نكردي كه اولين طلسم ايجاد شد و اونها وارد اتاق شدند. اينجور نوشتن خواننده رو گيج مي كنه!!


كلا نوشته اي خوب بود. ولي در طول نوشتت جملاتت همگي بلند بودند و بدون علامت گذاري لازم!!
به نظرم خيلي با عجله نوشتي و اين بي دقتي ها به اين خاطرند!

موفق باشي



پست شماره ي 51# برج وحشت

سارا اوانز!

از لحاظ نوشتاري به پستت ايراد خاصي وارد نيست. به جز اينكه بعضي جاها كمي بي دقتي به خرج دادي و غلط تايپي داشتي!

با اين حال پستت اصلا حال و هواي برج وحشت رو نداشت! فقط يه توصيف كلي اي بود از حالت افراد. مثلا نشون دادن وجود اون سگ خيلي عادي بود! مي توسنتي يكمي هيجان انگيز ترش كني. و يا حتي عكس العمل اونها موقع ديدنش. فكر نمي كنم كسي سگ پنج سريو ببينه كه خون از سرش چكه مي كنه و حداقل! براي يك لحظه نترسه.

نمي دونم ولي به نظرم پستت بيشتر حالت رفع تكليف داشت!!

موفق باشي!



Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۵
#10

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
پست شماره ی 475 ، دژ مرگ ، آرشام


توی پست اشاره شد که هری به رون میگه که سرما خورده ، ولی با نگاهش به رون سعی می کنه تا موضوع رو واسه ش روشن کنه . یه مشکلی هست :
نقل قول:
رون:بهتره بریم پیش پرفسور پامفری.شاید دارویی برای این سرماخوردگی وجود داشته باشه.

این یعنی این که باور کرد که هری سرما خورده و اون نگاه هری چیزی رو واسه ش روشن نکرده ، ولی یه جا مشکل وجود داره :
نقل قول:
هرمیون:چی شده؟اتفاقی افتاده؟ رون:هر دوباره خواب دیده.

این جا رون از کجا فهمید که هری دوباره خواب دیده !؟
اگر از اون نگاه فهمیده باشه به نظر من بهتر بود بهش با یه حالت مبهم اشاره میشد ، مثلا مثل همون جایی که گفتی هری می خواد با نگاه به رون نشون بده چی شده ، یه طوری بنویسی که نشون بده رون هم با نگاهش (مثلا) نشون داد که فهمیده !
اگر هم که با اون نگاه متوجه نشده باشه ، پس یه دیالوگ کوچولو رو فراموش کردی بنویسی !

ایراده دیگه ای نداره ، همه چیز مختصر و در حد کافیه !
این مورد هم ایراد نیست ، فقط یه تذکر برای رفع ابهام بود .


فقط حذب ، فقط سرژ !


Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۵
#9

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
پست شماره ی 476 ، دژ مرگ ، سالازار اسلیترین


نقل قول:
سر و بدن آنها چوشیده از رگه های باریک خون بود

پوشیده !
برای بهتر نشون دادن این صحنه می تونستی از یه کلمه یا ترکیب دیگه به جای « رگه های باریک خون » استفاده کنی .
می تونستی این طور بنویسی که سر و صورتشون پر از لخته های خون بود . « سر و بدن آن ها پوشیده شده بود از لخته های خون غلیظ ! »
خون وقتی روی سر و بدن می مونه بعد از مدتی لخته میشه و این به واقعیت نزدیک تره .

نقل قول:
سه موجود کریه المنظر که پوشیده ازخز های بنفش و زنده بودند یکی از آنها را باز کردند و روی زمین انداختند.یک زن نحیف با موهای بلوند روشن بود


من ترجیح میدم توی پستام جمله های کمتری بنویسم . این یه قاعده س ، چیزی که می تونی در موردش توی یه جمله ، با استفاده از علائم نگارشی توضیح کاملی بدی ، نیازی به شروع جمله ی جدید نداری .
مثلا توی همین جمله ای که نوشتی می تونستی بگی که :
« .... یکی از انها را که زنی نحیف با موهای بلوند بود باز کردند و به زمین انداختند . »
این طوری انسجام بیشتری و تمرکز بیشتری بین جمله هاته . از نظر من هر چی نوشته از جملات کمتری استفاده کنه ولی قاطع تر ، بهتره !
می تونی برای توصیف یک فرد اونو توی 12 جمله توصیف کنی ولی می تونی همون کار رو با حذف کردن چند تا فعل و استفاده از علائم نگارشی ، توی یه پاراگراف توصیف کنی !

نقل قول:
موجودی با قیافه ای چندش آور و ترسناک با بینی بریده شده و چشمانی که خون از آنها می چکید در حالی که شنل پاره پاره و قرمزی به تن داشت به آرامی وراد شد


این توصیف ، اون طور که از پست چو چانگ برمیاد ، توصیفیه از فیوری .عموما وقتی کسی رو به طور کامل مجسم می کنن و خصوصیاتش رو میگن که توی پست های قبلی وجود نداشته باشه .
وقتی می تونیم با گفتن اسم شخص ، تمام صفاتی رو که قبلا بهش دادیم به یاد خواننده بیاریم ، استفاده از توصیفات دست و پا گیر یه کار اضافه س !

نقل قول:
مردی که طره موهای خیس و خونیش روی پیشانی بی رنگش ....

خونین + ـَ + ش !! = خونینش


فقط حذب ، فقط سرژ !


Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۵
#8

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
پست شماره ي 46# برج وحشت
سارا اوانز

اولا خواهشا ديگه طولاني ننويسيد!! اگه پستهاي طولاني زياد بشند مجبور به برخورد خواهم شد!!

و اما نقدي مختصر:
نقل قول:
چند نفر به او نزدیک می شدند. بلا با نگرانی و ترس به آنان خیره شده بود که چوب دستی هایشان را به سمت تابوت گرفته و آن را بلند کردند. او جای هیچ تقلایی نداشت. باید ساکت و خاموش همان جا در انتظار آینده می ماند. طول مسیر به قدری تاریک بود که بلا حتی دیگر نمی توانست آن دو مرد را ببیند.

اين پاراگراف چندتا ايراد داره:
1. در جمله ي دوم فعل هات رو درست به كار نبردي." بلا با نگراني و ترس به آنان خيره شده بود، كه چوبدستي هايشان را به سمت تابوت گرفته بودند و آن را بلند مي كردند."
2. يه مشكل هم از لحاظ معنايي داره. كسي كه توي تابوت خوابيده باشه نمي تونه بيرون رو ببينه! در واقع بلا نمي تونسته اونها رو ببينه كه داشتن چوبدستي رو در مياوردن و تابوت رو بلند مي كردن. تنها مي
تونسته از طريق حركت تابوت متوجه اين موضوع بشه.
3. "تقلا" در لغت به معناي كوشش و تلاش مياد و البته به عربي دست و پا زدن در بستر هم معني ميده. اما به نظرم منظورت اينجا اين بود كه جاي هيچ حركتي نداشت. در نتيجه به كار بردن تقلا درست نيست!
طول مسير به قدري تاريك بود... زيبا نيست! مي تونستي بگي مسير حركت تاريك بود و يا در طول راه رو ها كه مي گذشتند محيط تاريك و تاريكتر ميشد.

نقل قول:
مسیر حرکت نا مشخص بود و این فضای گرفته تا جایی ادامه داشت که از دور انوار سبز رنگی مشخص شد. همیشه رنگ سبز برای او آرامش بخش بود زیرا نشان چندین سال تحصیل در مدرسه هاگوارتز با همین رنگ بروی سینه اش در آن زمان قرار داشته بود.اما در آن حال هیچ چیزی برای او آرامش بخش تر از نوید آزادی و رهایی از چنگال آن قلعه حریص که به سختی در حال فشردن او در میان دستانش بود نمی توانست باشد.

اين پاراگراف چندتا توصيف خيلي زيبا داشت!
اول در مورد رنگ سبز و نشان اسلايترين. به من اين حس رو مي داد كه اولا احساس غروري ميكنه كه بهش قدرت مقابله ميده و دوما رنگ سنگ نشان اربابش هم هست كه اين موضوع هم بهش آرامش مي ده و هم قدرت.
البته!! " همیشه رنگ سبز برای او آرامش بخش بود زیرا نشان چندین سال تحصیل در مدرسه هاگوارتز با همین رنگ بروی سینه اش در آن زمان قرار داشت" فعل بود رو بايد حذف مي كردي..اضافي بود. و همچنين "در آن زمان" رو. و اگر هم مي نوشتي بر روي سينه اش حك شده بود قشنگتر ميشد.
نقل قول:
بلا که در میان تابوت خوابیده بود رویت سقف از جاهای دیگر برایش آسان تر بود. سقفی که هر لحظه حس می شد که در حل فرو ریختن است. تشخیص اجزای آن کار دشواری بود و نگاه به آن باعث سرگیجه می شد. پس بدین جهت بلا چشمانش را بست.

اول اينكه اگر به جاي "رويت" مي نوشتي ديدن بهتر بود چون اين كلمه يكجور با متنت غريبه. بعد ميگي حس ميشد سقف در حال فروريختنه...چرا!؟ بايد دليلش رو ذكر مي كردي..كه مثلا تكه هايي از آن جدا شده بودند و يا بلا سرگيجه داشت و اينطور به نظرش مي رسيد و ... .

نقل قول:
_ولدمورت مرد قدرت طلبیه ....شاید بتونه دنیا رو تسخیر کنه اما این قلعه متعلق به این دنیا نیست پس نمی تونه گنجشو تصاحب کنه!

اين ديالوگ هم خيلي قشنگ بود! چون هم به ارواحي كه در برج بودند اشاره مي كرد كه مرده بودن و در واقع متعلق به دنياي ديگه بودند و هم به قدرت هاي برج كه اون رو از بقيه ي دنيا متمايز مي كرد.

نقل قول:
مانند سایر اجزای قصر عجیب و مرموز به نظر می آمد.
چون در مورد مرد صحبت مي كني عبارت ساير اجزا مناسب نيست. مي تونستي بنويسي همانند دگر چيزهاي برج.
نقل قول:
ما تو چون یکی از یاران ولدمورت هستی باید با قدرتت بمیری! باید قدرتتو به من و همه کسانی که اینجا حضور دارن نشون بدی و بگی که قدرتت چقدر می تونه زمان رسیدن مرگ رو از تو دور کنه.....

اين جدا عالي بود! در ذهن من تداعي مي كرد كه بلا كه با قدرتش افراد بسياري رو كشته حالا خودش هم با اين قدرت بايد از بين بره و هم اينكه همين قدرت حالا به جاي كشتن با مرگ خودش بايد مبارزه كنه!!

نقل قول:
به سختی توانسته بود تعادل خود را حفظ کند. ناگهان تکه ایی از پارچه ی قسمتی از پاهایش که درون آب قرار داشت جدا شد و به سرعت ناپدید گشت.

فكر كنم منظورت قسمتي از پارچه ي شلوارش بوده!
نقل قول:
_برای دیدن زمان زحمت نکش چون در اینجا آسمونی وجود نداره!

اين اشاره به آسمون هم خوب بود. چون معمولا آسمون به عنوان اميد به كار ميره و اين جمله مي تونست اين معني رو داشته باشه كه منتظر كمكي نباش! اميدي نيست.



Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۵
#7

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
پست شماره ی 135 ، جوزف ورانسکی

نقل قول:
ارباب رو كرد به من و گفت : چه عجب ! بالاخره بر گشتي جوزف

با شخصیت ولدمورت جور در نمیاد که از کلمات عادی استفاده کنه !

اگر من بخوام یه طرح کلی از یه پست خوب بدم این طوریه :
« پستی که تمام اجزای لازم نوشته رو داشته باشه ، از جمله دیالوگ ، فضا سازی ، تشبیهات و ... . هر کدوم این ها به نحوی به زیبایی نوشته کمک می کنه و بر تاثیر گذاری اون اضافه می کنه . رعایت مناسب و به مقدار لازم از هر کدام ضروری است !! »

وقتی می خواین بنویسین ، باید تمام این فاکتور ها رو رعایت کنین تا بتونین یه نوشته ی خوب و در سطح بالا بنویسین .
تمرکز روی یک یا چند مورد از موارد ذکر شده به نوعی نوشته رو خشک و یک نواخت می کنه . هم دیالوگ لازمه و هم فضاسازی !!

در بعضی قسمت ها می تونستی فضاسازی بهتری رو انجام بدی تا به واضح تر شدن مکان ها و پستت(!!) کمک کنی .
مثلا وقتی که جوزف میره توی خونه ش تا ردای مرگ خواریش رو برداره ، می تونستی فضای سیاه خونه ی جوزف ، فضای مرده ی اون جا ، یا همچین چیزهایی رو توصیف کنی .
از نظر من ، اگر مکانی رو توی پست نام می برین کامل اون جا رو توصیف کنین ، در غیر این صورت ( از نظر من ) اون جا رو حذف کنین بهتره !


پاراگراف بندی و جمله بندی هات به نظرم اگر دوباره بخونی می تونی بهتر از اینی که هست تغییرش بدی .
می تونی چند تا جمله ای که از نظر معنایی به هم شبیه هستن رو با « و » به هم وصل کنی و از زیاد کردن جمله هات جلوگیری کنی .

روی پاراگراف بندیش هم کار کن ، طوری که هر قسمت از مواردی که بالا نوشتم رو توی یه پاراگراف جدا بنویسی ، خوندن پست رو ساده تر می کنه


فقط حذب ، فقط سرژ !


Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۲ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۵
#6

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
پست شماره ی 134 ، آنتونی گلدستاین

بعضی جمله ها با هم دیگه یک کمی متضاد بودن ، یعنی یه مله یه چیزی گفتی و جمله ی بعدی حرفت رو خواسته یا نا خواسته نقض کردی .

نقل قول:
کم کم نشانه هایی از غروب کردن خورشید دیده میشد،آسمان سفید جای خود را به سیاهی محض داده بود


اگر خورشید تازه داشته غروب می کرده ، چه طور سیاهی محض به فضا حاکم بوده !؟


مورد دیگه چند تا غلط تایپی کوچولو بود که به نظرم به خاطر تند نویسی به وجود اومدن . در کل ، اگر پستتون رو بعد از نوشتن یه دور دیگه بخونین خیلی بهتره و اشکالاتی که در اون وجود داره به چشم میاد .
پیشنهاد می کنم توی ورد (Word) بنویسی و بعد توی سایت ارسال کنی


مورد دیگه ای که به چشم میاد ، اینه که بهتره وقتی یه صحنه ای رو بهش اشاره می کنی ، کامل هر چیزی که به نظرت میرسه در مورد اون جا بنویسی . توی پاراگراف بندی هم می تونی اینطوری بنویسی که تمام فضاسازی ها توی یه پاراگراف باشن ، دیالوگ ها توی یه آراگراف و همین طور تا آخر !


از زبان محاوره ای که استفاده می کنیم ، توی پستتون استفاده نکنین !
نقل قول:
لرد دست از طلسم ورداشت
برداشت !


چیزی که می تونه سطح پست رو بالاتر ببره ، رفتار شخصیت های پست مطابق با کتابه ! یعنی اگر مثلا توی پستتون دامبلدور آروم و با وقار رفتار کنه و نکته سنج و ریز بین باشه به بالا رفتن سطح پست خودتون کمک کردین

با چشمان بر انگیخته شده و ترسناک به او نگاه کرد..
نقل قول:
_این بار رو بخاطر کاری که کردی میبخشم ولی اگه دوباره ببینم تیکه پارت میکنم..فهمیدی بچه؟؟


توی این جلمه باید تجدید نظر بشه و به نظرم خودت بتونی مشکلش رو تشخیص بدی !
نقل قول:
اما این آنتونی بود که درد دستش را فراموش نخواهد کرد

هر فعلی که توی جمله ت به کار می بری ، از نظر زمان و شخص باید با فعل قبلی مطابقت کنه !

با این حال ، من نمی تونم شما رو تایید کنم ، برای نوشتن پست ، حتما نباید سوژه از خودتون بنویسین .
چند صفحه ( فکر کنم دو صفحه ) من یه پست زدم و سوژه هایی که می تونین در موردش بنویسین رو نوشتم ، می تونین از اون ها استفاده کنین


سربلند باشید و زیر سایه سیاهی مطلق !


فقط حذب ، فقط سرژ !


Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۳ یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۵
#5

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
نقد پست شماره ي 45# برج وحشت

پست هدويگ!

خب به نسبت نوشته ي قبليت تكرار فعل ها كمتر بود اما باز هم به چشم مي خورد.
نقل قول:
ضربه ای از پشت به سر بلاتریکس برخورد کرد و او را نقش زمین کرد


نقل قول:
سوروس در کنار دیوار ایستاده بود . به باریکه آبی خیره شده بود


نقل قول:
اما هر چه گشته بود راهی به آنور دیواری که در کنارش ایستاده بود ، نیافته بود

و
.
.
.
بعد اشكال ديگه اي كه به نظرم رسيد اين بود كه توي برخي جملاتت فعل ها با زمان نمي خوند. مثل اينجا:
نقل قول:
. بار دیگر بر شانسش تکیه کرد و یکی از راههایی را که در اطرافش بود در پیش گرفت ، شاید به مقصدی که در نظر داشت برسد .

" مي رسيد" فعل مناسب اين جمله بود با توجه به بقيه ي افعالت!

نقل قول:
انگار که پیدا کردن سرمنشا آن جویبار ، کاری بسیار راحت و آسان است . فکر کردن به مجازاتی که در صورت به اتمام نرساندن این ماموریت از جانب اربابش در انتظارش بود ، اجازه هرگونه سستی ای را از او می گرفت .

خب اول فكر كنم در جمله ي اولت فعل، اگر به جاي " است" ، "بود"، قرار مي گرفت بهتر بود. دوما چون از قسمت فعلت به بعد يك موضوع جداگانه رو پيش مي كشي پاراگرافش رو جدا مي كردي خيلي بهتر بود.

نقل قول:
با این تفاوت مقدار بیشتری از آن ماده سبز که در آن تاریکی سیاه می نمود در این جویبار جریان داشت و این نوید این را می داد که به هدفش نزدیک شده باشد .

با اين تفاوت "كه"! مقدار بيشتري....


نقل قول:
پشت کله اش محکم به سطح جایی که به آن بسته شده بود خورد .


"كله" بيشتر يك كلمه ي عاميانه به نظر مياد و كاربردش توي يك متن ادبي جالب نيست!

نقل قول:
سرش تیر کشید . درد شدیدی سرش را فرا گرفت

دو تا كلمه ي پشت هم كه بهتر بود يكي ضمير ميشد! "سرش به شدت تير كشيد. درد شديدي را احساس مي كرد كه مانع از ديد واضحش مي شد." و يا هرچيزه ديگه اي!

نقل قول:
نور شعله هایی که صورت نگهبان را فرا گرفته بودند ، فضای تاریک اطرافش را روشن کرد و متوجه شد که در تابوتی با زنجیر بسته شده است و هیچ مجالی برای تکان خوردن ندارد


اينجا بهتر بود بعد از اينكه در مورد روشنايي صحبت كردي جمله ي بعدي رو با فاعل مشخص مي نوشتي." فضاي تاريك اطرافش را روشن كرد و بلا ناگهان متوجه شد كه در تابوتي...."

صرف نظر از اين اشارات كوچك پست خيلي خوبي بود. فضا رو در تك تك صحنه ها خوب به تصوير كشيده بودي. علامت گذاري هم بسيار خوب و مناسب بود. استفاده از جمله هاي كوتاه و روان هم يكي ديگه از حسن هاي نوشتت بود!!

موفق باشي!
آرامينتا ملي فلوا



Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۳۴ یکشنبه ۵ آذر ۱۳۸۵
#4

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
نقد پست شماره ي 42# برج وحشت

پست هدويگ


همينطور كه بادراد هم گفت نوشته ي تقريبا بي نقصي بود. هم پاراگراف بنديش خوب بود و هم فضاسازي نوشتت.

اما چند ايراد كوچولو!!

اول اينكه از كلمات تكراري توي جمله هاي پشت هم خيلي استفاده كردي. به جاي بيشتر اونها مي تونستي از ضمير ها و يا توصيفاتي كه مشخص كننده ي فرد يا وضعيت باشه استفاده كني.

نقل قول:
دیگر از شیمر ها خبری نبود و روح ها هم رفته بودند . تنها چیزی که می دید ، یک روح بلند و لاغر بود که صورتش هم معلوم نبود . روح روی هوا به آرامی بالا و پایین می رفت و با چشمانی که در نظر سوروس تصویری سفید و مبهم بودند ، به سوروس خیره شده بود .


اگر به جاي لاغر مي نوشتي "لاغر اندام" زيبا تر مي شد. بعد استفاده از "تصوير" خيلي دلچسب نيست! براي حالت و رنگ چشمها معمولا از اين كلمه استفاده نمي شه. مي تونستي به جاش بنويسي" و با چشماني كه در نظر سوروس سفيد و يخ زده بودند به او خيره شده بود"
اينجا يخ زده هم مي تونست به نگاه خيره ي اون اشاره كنه و هم به مبهم بودنش.

نقل قول:
آب دهانش را قورت داد و دهانش را برای حرف زدن باز کرد . ولی به محض این کار ، روح لب به سخن گشود و گفت :


جملت رو با " لب به سخن گشود" تمام كردي كه حالتي ادبي داره. در نتيجه عبارت " اب دهانش را قورت داد و دهانش را براي حرف زدن باز كرد" با قسمت بعديت متناقضه. ضمن اينكه دو بار از كلمه ي دهان استفاده كردي كه يكيش مي تونست ضمير باشه.

نقل قول:
.. وحشت رو در مغز استخونت هم حس خواهی کرد ... چیزی صد برابر دردآورتر از مرگ .


به نظرم اين تشبيهت قشنگ بود. براي نشون دادن عمق سرما معمولا از مغز استخوان استفاده مي كنيم...ولي اينجا هم به جاي يك اصطلاح معمول، براي نشنون دادن عمق وحشت خوب بود.

نقل قول:
به آرامی وارد دیوار شد و از نظر ناپدید شد .


پشت سر هم از دو تا فعل "شد" اشتفاده كردي كه مي تونستي به جاي دومي "گشت" بنويسي.

نقل قول:
سوروس به دیوار تکیه داد و سعی کرد فکرش را برای بررسی شرایط متمرکز کند . پس از چند لحظه ، تنها صدای شعله مشعل روی دیوار بود که شنیده می شد و سکوت وهم انگیز آنجا رو در هم می شکست ...


اين عبارت هم توصيف خيلي قشنگي داشت.

نقل قول:
با کوچترین صدایی ، جیغ می کشید و طبق عادت همیشگی سریع چوب دستیش را بیرون می کشید .


اينجا هم از دو تا فعل" مي كشيد" به دنبال هم استفاده كردي. مي تونستي به جاي دومي "بيرون مي آورد" و يا " چوب دستيش را از درون ردايش خارج مي كرد" رو به كار ببري.

به طور كلي سه پاراگرافي كه در مورد بلاتريكس نوشتي مي تونست خيلي زيباتر باشه. گرچه بايد بگم پاراگراف آخر خيلي عالي بود.
با وجود اينكه بلا وحشت زده بود و طبيعي هم بود اما اين همه جيغ زدن و حركات دست پاچه رو ما هيچ موقع، بجز زماني كه لرد توي وزارت خونه آمده بود ازش نديديم. مي تونستي ترسش رو به اين روش توصيف كني كه دائما به اطرافش نگاه مي كرد و با هر صدايي از جا مي پريد...و يا حتي با اين نكته كه چوبدستيش دائما توي دستهاش بود و اون رو كنار نمي گذاشت نشون بدي.


موفق باشي
آرامينتا ملي فلوا


ویرایش شده توسط آرامينتا ملي فلوا در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۵ ۸:۴۸:۳۱







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.