.................. خوب کارت رو خوب انجام دادی یا مثل همیشه دست به گل آب دادی ؟
- منظورت چیه من همیشه کار هامو خوب انجام می دم فقط بعضی وقت ها بعضی ها خرابش می کنند
- خوبه ؛ پس این دفه دعا کن کسی خرابش نکنه وگرنه .............
در سرسرای اصلی :
- هری ....... هری واسیا ........... هری با تو هستم
- الان نه ..... الان نه . من می دونم با اون مالفوی چیکار کنم ، حالا می خواهد معجون ها رو از دست ما دربیاره اون هم از طریق جنی ؛ نه من ............
- یک لحظه صبر کن ببینم اصلا رون کجاست ؟ اون مگه با ما از جغد دونی نیومد بیرون ؟
- :no:
-................... نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- آره خوب نه ، انتظار داشتین با شما از جغد دونی بیاد بیرون و دوباره پیروی از نقشه های به درد نخورتون کنه ؛ همین الان اگه برین و خواهرشو از مالفوی بگیرین هنر کردین
هرمیون با پرخاشگری گفت :
اصلا تو از کجا می دونی که جنی پیشه مالفوی هست .. . ... نه وایستا ببینم مگه جز من و هری و رون کسه دیگه ای تو جغد دونی بود که نامه رو دیده باشه ؟؟؟؟؟ تو از کجا می دونی
- خوب منم ............. خوب باشه فعلا ؛ خداحافظ
بعد از چند دقیقه که هر دو تعجب کرده بودند :
- هری ولی مایک از کجا از نامه خبر داشت و مالفوی رو می شناخت ؟ مگه اون تازه از شهر خودش به این مدرسه نیومده ؟
ادامه بدین ................