هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴
#10

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۷ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۸
از یو ویش.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 279
آفلاین
نقل قول:
چرا اینجا این شکلیه؟

من دکوراسیون کردم، اون خربزه هارم من گفتم از سقف آویزون کنن. دوشواری؟

نقل قول:
نکنه همه اینا توطئه اس؟

عاره، برنامه داریم با به روی خودمون نیاوردنِ تاپیک نقد داشتن تورو ترور کنیم.

نقد و بررسی پست شماره ی 42-دفترچه خاطرات وزارت، اورلا کوییرک

خب، اورلا! ببین... یه جایی توی یکی از نقدای ویولت خوندم که خواننده نباید جمله ای که تو مینویسی رو بخونه. باید بتونه ببیندش.

یعنی میدونی؟! پستت رو نتونستم ببینم من. نتونستم تصور کنم که چطوری تو همون موقعیت کاملا آروم و خوشایند، یهو دو سه نفر میان و بدون اینکه کلیدی چیزی داشته باشن و بدون اینکه مجبور شن در رو خورد کنن و بدون اینکه کوچکترین استرسی تو فضا موج بزنه و حتی یه قطره از قهوه ی اورلا بریزه زمین، داخل اتاق بشن و بهش بگن بازداشته و اونم طوری که انگار بهش گفتن تولدت مبارک، قبول کنه!

نتونستم تصور کنم که چطوری ممکنه اورلا رو یک هفته اون تو نگه دارن و اورلا در حالیکه آرزو میکنه بمیره، بفهمه که قراره آزاد بشه و تنها واکنشش بلند شدن از زمین باشه انگار که... هممم... دوباره بهش گفتن تولدت مبارک!

یکی دیگه از مشکلات کلیِ پستت، این بود که وسطِ متن ادبی یهو من با یه کلمه ای مواجه میشدم مثل "باهاش" و "میپرداختن". و تمرکزم بهم میریخت. هی درگیر این میشدم که چی بود که زد تو چشمم، و یهو به خودم میومدم و میدیدم که کلا از پست فاصله گرفتم. میدونی؟! حالا من دونه دونه اشاره میکنم واست بعدا.

یه مشکل دیگه ای که تونستم ببینم و متوجه شدم که میشه کلّی بیانش کرد، شخصیت پردازیِ توئه. اورلای تو قدرتمنده. زیبا ست. خونسرده.

و حتی وقتی میفهمه که داره دستگیر میشه، تنها واکنشش اینه که "تو نگفته بودی." طوریکه حتی آرسینوس هم اعتراف میکنه طبق برنامه پیش نرفته. خب... همونطور که گفتم، من نمیتونم اورلا رو تصور کنم. چون زیادی بی نقصه. من نمیتونم کسی رو تصور کنم که همزمان زیباست و خونسرده و قدرتمنده و تنها کاراگاه کاربلده و متهم مشخص میکنه و همه چی.

میدونی... هر کسی میترسه. یعنی... هر شخصیتی، هر کسی بالاخره یه جای زندگیش وایمیسه کنار و میگه "اوه. الان دیگه دارم میمیرم. اوکی.". حتی اگه خیلی خونسرد این کارو انجام بده. و من اینو تو اورلا ندیدم. اونم یه آدم عادیه، نیست؟ من ازش انتظار واکنش های شدید تریو داشتم.

راستش، شروع پستت هم خیلی... زیادی ناگهانی بود. پست تکیه! حتی پستای ادامه دار رو هم نمیشه انقدر ناگهانی شروعشون کرد. خواننده باید فرصت کافی داشته باشه که توی فضا قرار بگیره. که گرمای اتاق اورلا رو بتونه حس کنه.
مقدمه ای چیزی خب.

میریم سر نقدِ جزئی.

نقل قول:
به نشان دوستاره‌ام نگاهی انداختم و یاد این افتادم که تنها کاراگاه کاربلد هستم.

این دوباره همون قضیه ی بی نظیر بودنِ غیر قابل تصورِ اورلا ست که بهش اشاره کردم. ولی این چیزی نیست که میخوام درباره ش صحبت کنم.

"یاد این افتادم" و "کاربلد" تو متنت محاوره ایه. یعنی... "کاربلد" و "کار درست" و اینا کلمات کوچه بازاری ای هستن! و "یادِ این" هم که کلا محاوره ایه. با فضای رولت جور در نمیومدن.

"دو ستاره" رو هم بهتر بود جدا مینوشتی چون من اولش doostareh خوندمش.

نگاهی به نشانِ دو ستاره ی کاراگاهی ام انداختم و با لبخندی به تحسین خود پرداختم.

بهتر نشد؟

نقل قول:
در این فکرها غوطه ور بودم که ناگهان در دفترم باز شد و چند نفر وارد شدند.

خب؟! بعدش؟!
این چیزی بود که بعد از خوندن این جمله به خودم گفتم. خب بعدش چی؟! خب که چی اصلا؟!

میدونی...؟ انتظار داشتم ادامه بدی جمله ت رو.

خب اورلا تو افکارش غرق بود... و چیزی براحتی نمیتونست بکشدش بیرون. و بعد یهو در باز شد و یه عده اومدن تو و این اتفاق انقدر غیر منتظره بود که تونست افکار اورلا رو بشکونه! پس نیازمند و سزاوارِ توصیف بیشتریه.

انتظار داشتم از بین رفتن افکار اورلا توصیف بشن، یا ناگهانی بودنِ اون اتفاق توصیف بشه، یا واکنشش وقتی که مثلا... از روی صندلیش بلند میشه یا لیوان قهوه ش از دستش میفته.

و دوباره هم همونطور که اشاره کردم، واکنش ها کمرنگ و خیلی... هممم... ریلکس بودن. زیادی.

نقل قول:
آریانا دامبلدور رییس زندان، این جمله را بر زبان رانده بود

فکر کنم زبان فارسیِ اول دبیرستانه. وقتی اسمِ یه نفر رو میبری و بعد میخوای بگی که طرف چیکاره ست قبل از اینکه ادامه ی جملتو بگی، باید اون قسمتِ چیکاره بودنِ طرف بره بینِ دوتا ویرگول.

آریانا دامبلدور، رئیس زندان، این جمله را بر زبان رانده بود.

هوم؟!

نقل قول:
تشخیص موج شرارت در چشمان زندان بان کار سختی نبود.

خب زندانبان مرگخواره. یعنی آریانا، مرگخواره بهرحال. و مرگخوارا شرورن.

ولی، آریانا اینجا داره کارشو انجام میده. دستگیری آدما شغلشه... حتی اگه اون آدما بیگناه باشن و حکم وزارت اینو بگه، شغل آریانا ست که دستگیرشون کنه. بنابرین فکر نکنم نیازی باشه که آریانا از دستگیر کردن اورلا خوشحال باشه!

مگر اینکه خصومت شخصی داشته باشن که اگه اینطور بود، بهتر بود اون رو هم توصیف میکردی و بهش اشاره میکردی.

نقل قول:
هنوز درست متوجه موضوع نشده بودم که آرسینوس وارد اتاق شد.

خب ببین... رولِ تو پستِ تکیه. ینی ادامه نداره. وقتی تو یه سوژه ای آرسینوس هست، ما یه دفعه میگیم آرسینوس جیگر، وزیر سحر و جادوی انگلستان.

و بعد از اون، دیگه نمیگیم آرسینوس جیگر وزیر سحر و جادوی انگلستان و فلان، فقط میگیم آرسینوس! چون قبل از اون معرفی شده. ولی اینجا، پست تو تکیه و قبل تر هم توی پستت آرسینوس رو معرفی نکرده بودی. پس چرا... "آرسینوس" وارد اتاق شد؟

آرسینوس جیگر، وزیر سحر و جادوی انگلستان، وارد اتاق شد.

یا لااقل

آرسینوس جیگر وارد اتاق شد.

نقل قول:
دومامورش

اینم همون جریانِ دو ستاره ست. "دو مامورش".

نقل قول:
زیر چشمی به وزیر نگاهی کردم. نگاهی که فکر کنم فقط خودش آن را درک میکرد.

خب ببین... تو اول به وزیر نگاه کردی. بعد جمله ی بعدی ت، توصیفِ نگاهیه که کردی به وزیر. بنابرین نباید نقطه میون این دو تا جمله باشه، چون موقوف المعانی ان! موقوف المعانی یعنی... همدیگرو کامل میکنن.

زیر چشمی به وزیر نگاهی کردم، نگاهی که فکر کنم فقط خودش آن را درک میکرد.

نقل قول:
- همیشه همه چیز طبق برنامه پیش نمیره دوشیزه کوییرک.

آرسینوست شبیه آرسینوس بود. خوبه. خیلی خوبه.

نقل قول:
میپرداختن.

نقل قول:
تاحالا

نقل قول:
باهاش

نقل قول:
خودمم

این کلمات محاوره ای رو قبلا صحبت کرده بودیم درباره ش. خواستم اشاره کنم فقط.

نقل قول:
فقط با صدای موج دریا شکسته میشد.

خب ببین... دریا که فقط یدونه موج نداره! اگرم حتی فرض بگیریم دریای کنار آزکابان یه دریای خاصی بود که فقط یدونه موج داشت، مسلما یدونه موج نمیتونه سکوت رو بشکونه. چون بعد از فرو نشستن اون یدونه موج، سکوت برمیگرده.
"امواج" مناسب تر بود.

نقل قول:
معمولم کنار پنجره مینشستم

خب احتمالا منظورت "معمولا" بود. مراقب اشتباهات تایپی باش.

نقل قول:
کنار پنجره مینشستم تا هوا به صورتم بخورد تنها همین کار بود که مرا وادار به مقاومت میکرد.

خب اینجا یه علامت نگارشی کم داره. زیادی پشت سر همه، چون دو بخشِ متفاوت از یه جمله ست و باید از هم سوا بشه.

کنار پنجره مینشستم تا هوا به صورتم بخورد، تنها همین کار بود که مرا وادار به مقاومت میکرد.

یا...

کنار پنجره مینشستم تا هوا به صورتم بخورد و تنها همین کار بود که مرا وادار به مقاومت میکرد.

نقل قول:
تا کی؟...

از نظر من، نقطه ای که بعد از علامت سوال یا علامت تعجب بیاد، مثل صفر بعد از ممیز میمونه. تاثیری نداره. اون تعلیق و بلاتکلیفی ای که میخوای رو نشون نمیده.

تا کی...؟

نقل قول:
دلم میخواست مانند همان خورشید غروب کنم اما دیگر طلوع نکنم

این قسمت خیلی قشنگ بود.

نقل قول:
این دفعه شرارتی در چهره‌اش دیده نمیشد.

من کلا با این شرارته مشکل دارم آقا

خب اگر موقع دستگیر کردنِ اورلا، شرارت توی چهره ش (که البته بنظر من بی دلیل بود ولی خبالا) نشون میداده که از دستگیری اورلا خوشحاله، چرا الان باید از آزاد شدنش هم خوشحال باشه؟!

حالا دوباره میرسیم به توصیفات انتهای پستت درباره ی آزاد شدن اورلا... و پیشنهاد میکنم دوباره مراجعه کنی به بالا و اون تیکه ی "واکنشای زیادی ریلکس" رو بخونی. این تیکه هم درست مثل اول پست، سزاوار توصیفات بیشتری بود.

اول و آخرِ پست، قسمتای خیلی مهم و قابل احترامی هستن! حتی مهم تر از وسطِ پست. اول پست درست مثل نشانِ دو ستاره ی اورلا میمونه، نشون میده که تا چه حد کار بلد و کار درسته این نویسنده.

چون هر کسی حتی اگه نخواد پست رو بخونه هم اولش رو یه نگاه میکنه. و آخرِ پست، آخرین فرصت برای قدرت نمایی نویسنده ست. آخرین فرصته که کسیو که نشسته تا اینجا خونده، ناامیدش نکنی.

پستت در کل، نسبت به پستای قدیمی ای که ازت خونده بودم بشدت بهتر بود! از دفعات قبل بیشتر و بهتر قابل تصور بود.

به پیشرفت ادامه بده کاراگاه!
موفق باشی.


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴
#9

اورلا کوییرکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۸ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 477
آفلاین
سلام.
چرا اینجا این شکلیه؟ چرا اصلا به روتون نمیارین که تاپیک نقد دارین؟ نکنه دارین نقشه میکشین؟ نکنه همه اینا توطئه اس؟
بیاین اینو نقد کنین. شاید بهتون اعتماد کردم.


خودم، آخرین چیزی بودم که برایم باقی می‌ماند تصویر کوچک شده

Onlyتصویر کوچک شدهaven
تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۱۱:۴۱ جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۲
#8

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۳ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۵
از دهلي نو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 95
آفلاین
ارنی این پستو تو انجمن نابودی موجودات خطرناک نقد کن.
اینم پستم



پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۱۲:۳۲ چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲
#7

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
ارنی اینو نقد می کنی.نخ سوزن این

درود بر تو چارلی عزیز
با توجه به این که هیچ کدوم از نکاتی که توی نقد های قبلی بهت گفتم رو رعایت نکردی متأسفانه نمی تونم نقد جدید برات بزنم. با توجه به همون نقد قبلی ها سعی کن یک پست بزنی که اون مشکلات رو نداشته باشه، یا کمتر باشه تا برات نقدش کنم.
موفق باشی


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۹ ۱۳:۱۱:۰۴

مراقب خودت باش.


پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۲
#6

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
نقد پست 45# آلستور مودی، خورندگان معجون راستی

پستت خیلی جالب بود.
ممکنه حالا یه کم ضعف داشته باشی توی نوشتن و چیزای دیگه، ولی به نظر میاد داری به شدت تلاش می کنی تا شخصیت مودی رو جا بندازی توی سایت و جهت گیری خودت رو مشخص می کنی.
بر خلاف خیلی ها که توی سایت فقط داستان نویسی می کنند، تو داری سعی می کنی ایفای نقش کنی، که خیلی مهمه و خیلی هم خوبه.

یه سری نکاتی مثل بولد کردن و تغییر سایز کلمات و جملات و... که قبلاً گفتم رو دیگه تکرار نمی کنم.
ولی در کل ظاهر پستت تقریباً خوب بود.
هر چند بعضی جاها، مثل دیالوگ های مورفین و مودی یک اینتر هم کفایت می کرد.

نقل قول:
اتاق سرد و نمناک بود. تاریکی سبب می شد که همه چیز ترسناک بنظر برسند. از سقف سیاهش قطرات آب چکه می کردند و صدای چیلیک چیلیکشان طنین انداز بود. اما ترسناک تر از همه موجودی بود که وسط اتاق بسته شده بود و چشمانش در سایه روشن محیط، مانند چشمان یک گرگینه، بیروح و جنگ طلب بود. موجود دیگری که می خواست از او بازجویی کند ترسناک نبود، اما بشدت رقت انگیز بود... پوست چروکیده، صدای زیر و گوشخراش، چشمانی خمار...


شروع پستت خیلی خیلی خوب بود.
فضا سازی قشنگ، جوری که خواننده دقیقاً می تونه خودش رو توی موقعیت تصور کنه.
یه نکته ای که باید همین اول کار بهت بگم اینه که پست طنز، با پست جدی فرق می کنه.
حتی بعضی عناصری که توی هر کدوم هست نمیشه توی اون یکی به کار بره.
مثلاً شکلک استفاده کردن در پست جدی غلطه، فضاسازی طنز کردن خیلی غلطه و چیزای دیگه که فک کنم خودت متوجه میشی.

مثلاً اینجا به جای چیلیک چیلک، از چک چک استفاده می کردی بهتر بود.

در ضمن وقتی میخوای یه نفر رو با نشونه هاش معرفی کنی، چیزای شاخصش رو بگو که همه بدونن.
مثلاً به جای پوست چروکیده می تونی بگی کلاه بلند.(که وزیر میذاره.)

یه کمی توی کل پستت زیادی مودی رو قوی نشون دادی.
بابا حالا درسته خیلی خفن بوده، ولی دیگه اینجوریام نبوده که معجون راستی رو دور بزنه یا جلوی کروشیو مقاومت کنه.

البته می تونسی مثلاً یه کم بیشتر توضیح بدی که چجوری این کارا رو می کنه.
اونوقت قابل قبول تر میشد.
مثلاً می تونستی بگی به خاطر نفرتی که از مورفین داشت، کروشیو روش اثر نمیذاشت و یا یه همچین چیزایی.

آخر پستت خیلی حماسی شد و به شخص من خوشم اومد.

در کل پست جالبی بود ولی نکته ی خیلی خاصی نداشت.

پست خوبی بود.
موفق باشی


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۲
#5

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 337
آفلاین
[با لحن برره ای قرائت شود]:

- هــــــای ارنی! ما که رول هایمان خز بید، بیا نقد کن ـزجگ بلکه خودت راحت شی! هــــــای ارنی! زیاد ایراد بگیری من میدونم و خودت! هــــــای ارنی!


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۲
#4

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
ویلبرت عزیز، پست هایی توی این انجمن نقد میشن که توی همین انجمن نوشته شده باشند.
این پست شما باید در انجمن کوچه ی دیاگون نقد بشه.

نقد پست شماره 42، روز عشق و عاشقی، اما دابز

چوب کاری می فرمایید، شما که به نقد بنده احتیاجی نداری.
ماشالا حرفه ای پست میزنی و به اندازه ی یه عضو خوب سوژه رو قشنگ پیش می بری.
حالا یه چند تا نکته ی کوچیک توجه ام رو جلب کرد که میگم.

شروع پستت که خیلی جالب بود. مخصوصاً اشاره به نداشتن جنسیت لرد و نداشتن اطلاعات در مورد جنسیت.

نقل قول:
بلا با قیافه ای درهم و موهایی که حتی شناسایی صورتش را دشوار میساخت، و از همین رو قابل شناسایی بود، چرا که در عالم و آدم، حتی در حیوانات نیز چنین موهایی پیدا نمیشد، انگار که مویی که خدا به تمام کچل های روی زمین نداده، به بلا داده باشد، وارد اتاق شد.


این جمله رو نگاه کن.
3 خط و فقط یه جمله!
سعی کن تا جایی که میشه از جمله های بلند استفاده نکنی. جمله ای به این بلندی صورت خوشی نداره.
می تونی مثلاً یه جمله رو تموم کنی. بعد بازم راجع به اون جمله توضیح بدی. مثلاً:

بلا با قیافه ای درهم و موهایی که حتی شناسایی صورتش را دشوار میساخت وارد اتاق شد. هر چند با وجود این مو ها قابل شناسایی می شد. چرا که در عالم و آدم، حتی در حیوانات نیز چنین موهایی پیدا نمیشد، انگار که مویی که خدا به تمام کچل های روی زمین نداده، به بلا داده باشد.


اینجوری یه کم قشنگ تر میشه جمله. هر چند باز هم می شد خلاصه تر بشه.
در ضمن جایی که باید از نقطه استفاده بشه و جمله تموم بشه از کاما استفاده نکن.

یه نکته ی دیگه این که وقتی یه دیالوگ میخوای بگی خیلی بهتره اگه یه توصیفی از حالات اون کسی که داره دیالوگ رو میگه بنویسی.
مثلاً:
آنتونین یه پس گردنی به ایوان زد و گفت:...
اما خمیازه ای کشید و جواب داد:...

نکته ی دیگه سعی کن بین فضا سازی و دیالوگ ها دو تا اینتر بزنی تا ظاهر پستت قشنگ تر بشه.

فکر کنم این موارد و یکی دو مورد کوچیک دیگه رو رعایت کنی پست هات فوق العاده میشن.

در کل پست خیلی خوبی بود.

موفق باشی.




تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۲
#3

اما دابز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۰:۲۵ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲
از کی تا حالا؟!!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 111
آفلاین
راستش هیچ نظری ندارم که "روز عشق و عاشقی" چه ربطی به وزارتخونه داره! این هم نمیدونم که شما پشت پرده ی وزارتخونه به چه اعمالی مشغولین. یه استعمال چیز رو میدونم که اونم حالا چون تفریحیه موردی نداره.
در کل من میخوام این پستم تو روز عشق و عاشقی نقد بشه، از اون جایی که ارنی رو بیشتر تو سایت میبینم، میگم:
ای آقای خوش تیپ، جیگیلیه خودت (حرف انداختی تو دهن ما ها!!!)، بی زحمت ای معاون بزرگِ وزیر بزرگ و دایی ارباب بزرگتر، این پست ما رو نقد کنین.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۲
#2

ویلبرت اسلینکرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۲ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۹:۱۱ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
از م ناامید نشین.. بر میگردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
سلام:می خواستم پست من رو نقد کنی.



نقد پست سه دسته جارو




سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲
#1

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
سازمان آموزش در طبقه ی ششم وزارت سحر و جادو قرار دارد و ساحره ها و جادوگران برای گرفتن مدرک آموزشی خود به آنجا مراجعه می کنند.
همه ی کاربرانی که در انجمن وزارت سحر و جادو پست می زنند می توانند با دادن لینک پستشون در این تاپیک درخواست نقد اون رو داشته باشند.

به کاربران تازه وارد و کم تجربه توصیه می کنیم حتماً درخواست نقد پست هاشون رو بدند تا خیلی زود پیشرفت کنند و به نویسندگان خوب تبدیل بشن.

موفق باشید


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.