هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ شنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۴

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۳:۵۱ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
امپراطور شمشیری از جیبش در میاره (از جادوهای باورنکردنی ) و به سمت ساتانیک یورش میبره..
شتلق!! یه بیل با تمام قوا از پشت بر سرش کوفتانده میشه..
فلور: اوف! کارشو ساختم
امپراطور نقش زمین میشه.. دستش رو روی سرش میذاره و دوباره از جا بلند میشه و به فلور نگاه میکنه: اشتباه شما سفیدا همینه! فکر میکنین میشه به ما صدمه زد!
با یک حرکت فلور و ساتانیک به گوشه ای پرتاب میشند..
ولدمورت چوبدستیش رو در دست میگیره و به سمت گودریک میره: ماریوس!!
مار بوای گنده ای از چوب ولدمورت به سمت گودریک میره...
ناگهان مار در آتش میسوزه..
ولدمورت: ای بابا! اینم که باتریش تموم شد.. الیوانز نامرد تقلبیشو بهم انداخته
همه درها و پنجره های دژ باز میشه و شش نفر از افراد سیاه به درون میریزند..
به نام امپراطور!! استوپی...
گودریک: شپلخسیوس!
یکی از افراد شپلخ میشه..
تو کله اسموت به سمت فلور و ساتانیک میرن... که ناگهان...
بومب! تصویر اسلوموشن میشه... و مرلین در وسط اتاق خودش رو ظاهر میکنه...
مرلین: همینک هنگام افسون پلکیوس فرارسیده است!!
پلکهای مرلین محکم بسته و باز میشه... ناگهان دژ فرو میریزه و همه زیر آوارها می مانند.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۷ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۸۴

ساتانيكا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۲ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۴ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 105
آفلاین
اپراطور فكر ميكنه كه نيروي سفيد رو بيرون كردن اما اونها تمام مدت پشت درهاي دژ مي ايستن و يه تك شاخ بزرگ درست ميكنن امپراطور و لرد كه فكر ميكنن اين يه هديه هست براي صلح مي رن تك شاخرو ميارن تو دژ و اين جوري ميشه كه گروه سياه كه داخل تك شاخ جادويي قايم شده بودن ميريزن بيرون و حمله ميكنن
لرد:(در حالي كه كفش بريده ميگه:) امپراطور يعني اين نقشه كدومشون بوده
امپراطور :لابد نقشه اون بادر زاده ديوونه تو ديگه
در اين لحظه ساتانيكا مياد لو به لر يه لبخند تحقير آميز ميزنه وميگه
ساتانيكت:عمو جون متاسفم ام من درس تاريخ جادوگريم خيلي خوبه ها ها ها


ارادتمند-ساتانيكا ملوني


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۸۴

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
این چیه؟! با کلنگ حمله می کردین بهتر بود! خیلی ضعیف بود! حالا که اینطور شد خیلی خوب!
====================

ققنوس: کور شدی! هاهاهاهاهاهاها!
امپراطور: اشتباه تو دقیقا همینه که فکر می کنی می تونی به من آسیب جسمی بزنی! (امپراطور چشماش رو باز می کنه!)
ققنوس: وای اینکه کور نیستش! داره منو بدجوری نگا می کنه!
امپراطور: بیا تام این کلنگ ماله تو! این بیل هم ماله من!
ولدمورت: کلنگ؟!
امپراطور: آره اینا بیشتر از این استحقاق ندارن! حمله !!!!

ولدمورت و امپراطور در نبردی پیروزمندانه و به کمک جاسم و نورممد و چراغعلی با بیل و کلنگ و سایر اسلحه های مشابه و فوق مدرن متجاوزین رو از دژ بیرون می کنند!!!!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۰:۵۱ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
ناگهان گروه پشتيباني سپاه سفيد وارد مي شن
امپراطور و ولدي:
همه مي ريزن تو و شلوغ مي شه حسابي
ققنوس:يه كاسه بدين كاسه ميخوام
سيريوس بيا اينم كاسه
ققنوس:
حالا گريه نكن كي بكن
ققنوس:برين اينو بريزين رو زخم بقيه شفا دهنده س
همه ريختن رو سر ولدي و تا جا داره چوب دستي هاشون رو
فرو مي كنن تو ولدي
ولدي:آخ سوراخ نافم...آخ سوراخ گوشم...آخ سوراخ***...آخ سوراخ چشم
گودريك كه سرحال شده بود
گودريك:ققنوس...بگير امپراطور رو داره درميره
ققنوس مي پره رو سره امپراطور و يه نوك ميزنه تو چشم امپراطور(و زين پس بود كه او را امپراكور خواندند)
گودريك:بيا ببندش به اينجا..به اين ميله
چو:هر كس يه لگد بزنه و يه فيضي ببره
نفر آخر فلور
فلور:شما بريد من خودم آخرين ضربه رو ميزنم
سيريوس:بابا چند تا مي زني در فيضيه رو ببند بيا
فلور: اوومدم
همه به سوي محفل ميرن و امپراكور و ولدي رو همون جا رها مي كنن


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۰:۳۸ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۸۴

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
دود شدیدی محیط رو فرا می گیره..... یک لحظه تمام نور محیط از بین میره .... در میان دود تاریکی تو چشم سرخ دیده میشه!

گودریک: این دیگه چیه؟!

راداکن!

جرقه ای زده میشه و مردی سیاه پوش در ردایی با شکوه از میان دود دیده میشه.....

گودریک: تو کی هستی؟! من تورو نمی شناسم!
امپراطور: آرچ سیت لرد سیدوس در برابر شماست.....!
گودریک: تو امپراطوری!
امپراطور: خوشبختم سر گودریک! مشتاق بودم شما رو ملاقات کنم!
گودریک : من با تو کاری ندارم از جلوی ولدمورت بیا کنار تا کارش رو تمام کنم!
امپراطور: اگه دیروز بود با کمال میل این کار رو می کردم... ولی زمان جنگ داخلی به پایان رسیده!
ولدمورت: چییییی؟؟؟؟
امپراطور: واندوم ریپارتا! ( وند ولدمورت تعمیر شده و به دست ولدمورت میاد!)
ولدمورت: من.... لرد سیدوس....!
امپراطور: تردید نکن! سیاه در کنار سیاه! تاریکی در کنار تاریکی!
ولدمورت: پاینده باد جادوی سیاه! بیا جلو گودریک!
امپراطور: نه ! گودریک ماله منه!
گودریک شمشیر معروفش رو در میاره و در وسط اتاق می ایسته...
امپراطور دستش رو میاره بالا شمشیر سرخ رنگش در دستش ظاهر میشه!
امپراطور: آماده باش سر گودریک!
درگیری شروع میشه... سرعت جنگ به قدری بالا هستش که فقط جرقه های شمشیر ها دیده میشه!
گودریک به سمت عقب اتاق حرکت می کنه.: شاید تو شمشیر زدن از من بهتر باشی امپراطور ولی توی جادو چطور؟!
.. دستان گودریک شروع به لرزش می کنه... شمشیر گودریک شروع به درخشیدن می کنه و گودریک نور شمشیرش رو مثل یک فواره آتش سفید به سمت امپراطور شلیک می کنه!
امپراطور: آتش سفید! .....
گودریک: بسوز موجود پلید!
امپراطور: از این حرفت اصلا خوشم نیومد گودریک! (امپراطور دستش رو میاره بالا و چشمانش رو می بنده ,شعله های سفید آتش شروع می کنه به سرخ تر شدن و در نهایت به رنگ قرمز فوق العاده تندی درمیاد!)
گودریک : نه این غیر ممکنه! نهههههههههههه! (گودریک غرق در آتش فرار می کنه)
امپراطور: هیچ وقت قدرت تاریکی رو دست کم نگیر گودریک!
در طرف دیگه ولدمورت بالای سر ققنوس که زخمی روی زمین افتاده ایستاده و آمادش تا کارش رو تموم کنه....
ولدمورت: برای مرگ آماده شده آرور!
امپراطور: نه تام... امروز خون کسی ریخته نمیشه... چون استحقاق کشته شدن رو ندارند....
ولدمورت: باشه لرد سیدوس.....
امپراطور: زخمی هاتون رو جمع کنید و از دژ من خارج بشید... و بدونین که همیشه اینقدر خوش شانس نیستید! در ضمن تام در جاهای عمومی حاضر نشو از نظر سیاسی برای من خوب نیست....


!ASLAMIOUS Baby!


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۲:۰۵ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۸۴

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
در باز ميشه...ولدي وارد ميشه!

ققنوس و چو: مگه الان اين ولدي نبود!

ولدي كه اافتاده زمين: فكر كرديد لرد ولدمورت رو كشتيد..... ارباب هم براي محافظت از خودش كسايي رو داره....

يدفعه پشت ولدي كه از در وارد شده گودريك ظاهر ميشه!
گودريك: لوكيتانا پاسلمينيوس!
ولدي از در وارد شده كه فرياد گودريكو شنيده فوري برميگرده.....: ماكينيتا پاسلمينيوس!

,طلسم گودريك خنثي ميشه!

ولدي: آواداكداو...

چو و ققنوس از پشت سر با هم ميگن: سانتريتاآواداس!
چوبدستي ولدي دو تيكه ميشه!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۱:۵۱ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
ققنوس از فرصت استفاده مي كنه و مي پره رو ملدي و با نوكش مي زنه تو چشم ولدي
ولدي:هاااااااااااااااااايييي چ...چششم اي...بوققوو...م...بوق
چو:با كي بودي به گير كه اوومد كرويشو
ولدي:هااااااااايهااهايهايهايهاي...غلط كردم
ناگهان بلا از در عقب وارد مي شه
چو و ققنوس:لينانكاس سوس پيتا!!!!!!
بلا شروع مي كنه به دور خودش چرخيدن
ققنوس:100 دور شد...نگهش دار
چو:نا لينا پيتا
بلا:
ققنوس:اه..اه بالا آورد حالم به هم خورد
ديگه نبود...نبود
ققنوس:پاشو بريم
چو و ققنوس بلند مي شن برن كه از در يه نفر ديگه مياد....


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۱:۰۶ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۸۴

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۳:۵۱ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
روماسلا: بوق ... بوق (بوق = سانسور)
چو: به من توهین میکنی؟ با چه جرئتی؟ سورنونلافونیوس!
برق سفیدی از چوبدستی چو به سمت روماسلا میره و اون رو به دیوار میچسبونه...
ناگهان السامور از پشت سر به سمت چو حمله میکنه: استوپیفای!!
چو در جا بیهوش میشه...
اما...
شترق!!! گریفیندور به درون شیرجه میره و به سمت السامور افسون میفرسته.. السامور کچل میشه و روی صورتش رو جوشهای قرمز میپوشونه...
چو به هوش میاد و به دور و برش نگاه میکنه: بیا این روماسلا رو شکنجه بدیم جون میده واسه شکنجه دادن!
گودریک به سمت روماسلا میره که ناله درد سر داده... وندش رو به سمت روماسلا میگیره: استینون!
روماسلا بنفش میشه و جیغ بنفشتری سر میده...
شترق! در شکنجه گاه از جا کنده میشه و کارکاروف و ولدمورت به داخل میان و به سمت گودریک افسون میفرستند: کروشیو!
نور سبزرنگ به گودریک برخورد میکنه و گودریک به زمین میخوره..
ولدمورت: فکر کردین اینجا بی حساب و کتابه همینجور اومدین تو؟
گودریک غیب میشه...
ولدمورت: کجا رفتی؟
کارکاروف: به گمانم کشتینش؟
ولدمورت: من اگه کسی رو بکشم میفهمم
شترق! لگدی بر نشیمنگاه کارکاروف وارد میشه و کارکاروف به زمین میفته...
حواس ولدمورت به کارکاروف جلب میشه که چو به سمت ولدمورت نشانه میرود: تارانتالگرا!
ولدمورت به رقص درمیاد و به چو نگاه میکنه:
شترق! لگدی دیگر بر نشیمنگاه ولدمورت برخورد میکنه و او هم مانند کارکاروف به زمین برخورد میکنه..


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۸۴

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
بيرون شكنجه گاه:

چو: اينجا چه خبره.....نميدونم هنوز كسي رو شكنجه ميدن يا نه....بذا برم يه نگاهي بندازم! نه....يهو ديدي مثل اوندفعه شد ها! نه من ميرم!

------------------
چو وارد دژ ميشه.... همه جا سوت و كوره....اينور چند تار مو از ريش مرلين ديده ميشه! يه چوبدستي شكسته گوشه افتاده...همه جا رو خون گرفته!

چو: هوووم مثل اينكه خبري نيست....

چو روماسلا رو ميبينه كه يه گوشه نشسته!!!!

چو فوري قايم ميشه!

چو: حالا كه داريم حمله ميكنيم....چطوره اينجا حمله كنيم؟ شكنجه سياها هم حال ميده!!!!! براي شروع: پتريفيكوس توتالوس!

روماسلا: روماسلا درجا خشك ميشه!!!!

چو:


روماسلا:

همين لحظه يه جغد بالا سر روماسلا پرواز ميكنه يه نامه ميندازه روش!
چو نامه رو برميداره ميخونه
چو: اوكي ! منتظريم!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۴

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
طولانی و بسیار ضعیف و در نهایت باز هم بی ربط نسبت به شکنجه گاه... بهت اخطار میدم روماسلا ادامه دادن این پست ها باعث خواهد شد که از این بخش سایت اخراجت کنم...


!ASLAMIOUS Baby!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.