ماجرا از اونجا شروع شد که:
نقل قول:
27 آذر: روز اجنه! در این روز برای اولین بار یک جن به عنوان وزیر سحر و جادو انتخاب شد. لطفاً با اجنه مهربان باشید!
-خب که چی گابریل مامان؟!
-باید مهربون باشیم دیگه!
-الان چطوری مهربون باشیم؟ با گل و شیرینی بریم دم خونه اجنه؟!
-بد هم نیستا.
خانه گریمولد_ساعت ۴ صبح روز ۲۶ آذرگابریل در حالی که دستکش یک بار مصرفی پوشیده بود، با دقت انگشتش را روی دکمه زنگ آیفون فشار داد و به سرعت دستکش را در آورد و در سطل زباله انداخت. صدای تابلوی خانم بلک از آن طرف در شنیده می شد که زمین و زمان را مورد عنایت قرار می داد.
-احمق ها...لجن زاده هایی که خونه اجداد منو لجن مال کردید...
کریچر در حالی که به اندازه خانم بلک خشمگین بود با احتیاط در را روی وزیر سحر و جادو که لبخندی دندان نما بر چهره داشت و دسته گلی در یک دست و شیرینی را در دست دیگرش گرفته بود، باز کرد.
-وزیر سحر و جادو ساعت چهار صبح با گل و شیرینی مزاحم شد. شاید قصد خواستگاری از کریچر رو داشت. اوه....اگر بانوی من این وضعیت رو می دید چی می گفت؟
-خروس های بی محل...خائن های آداب نشناس...مزاحم های علاف!
گابریل که به وضوح صحبت های کریچر و بانویش را شنیده بود سعی کرد لبخندش را که کج شده بود حفظ کند.
-روز اجنه مبارک. وزارت سحر و جادو قصد داره از شما دعوت کنه که در این روز فرخنده...
-ارباب ریگولوس هر روز رو روز اجنه دونست. ارباب ریگولوس همیشه برای اجنه احترام قائل بود. ارباب ریگولوس کریچر رو خیلی دوست داشت. ارباب ریگولوس...
کریچر که یاد خاطرات دل انگیزش با ریگولوس بلک افتاده بود شروع به ناله و زاری کرد. همینطور که ناله هایش شدت می یافت آب دماغش هم شدت می یافت و روی کفش های نو و تمیز گابریل می ریخت.
شاید گابریل تحمل ناسزا ها و ناله های کریچر را داشت اما تحمل آب دماغ کریچر را نداشت.
-مرلینا تو خودت شاهدی من با محبت تلاشمو کردم ولی خب نشد که نشد دیگه!
در همان لحظه گابریل گونی از جیبش در آورد و به سرعت روی سر کریچر کشید، سپس گونی دست و پا زنان را برعکس کرد و سطلی پر از وایتکس و مایع ظرفشویی و شامپو و صابون را در آن خالی کرد و با رضایتمندی در گونی را گره زد.
-خب دیگه...حالا این گونی مثل ماشین لباسشویی عمل می کنه و تا برسیم به وزارتخونه یه جن تمیز تحویلمون میده. مطمئنم خودشم از اینهمه وایتکس استقبال می کنه.
تاحدودی حق با گابریل بود. شاید کریچر استقبال می کرد اما نه در یک گونی کوچک پر از آب و وایتکس و مواد شوینده که جایی برای تنفس ندارد!
وزارت سحر و جادو-چیشد گابریل مامان؟ با محبت و مهربونی برای مصاحبه دعوتش کردی؟
-آمم...آره...خیلی محبت آمیز بود...خیلی.
و گونی حاوی کریچر و مقدار فراوان مواد شوینده را روی زمین خالی کرد.
-آره...فقط فکر کنم انقدر بهش محبت کردی که کشتیش مامان جان!
-نه...چیز...نمرده که...فقط یکم خفه شده. اونم اشکالی نداره حالا...بجاش مری و معده و نای و ریه هاش قشنگ تمیز شده. دیگه چه محبتی از این بالاتر که آن مرحوم پاکیزگی رو تا عمق وجودش حس کرد و رفت؟
-وایتکسی که استفاده کردی با رایحه پرتقال بود؟ گمونم حق با توئه مامان جان...رحم المرلین من یقرا فاتحه مع صلوات.
وزیر و معاونش با آرامش و وقار خاصی مشغول فاتحه خواندن بالای سر جسد کف آلود کریچر شدند.
* * *
به مناسبت روز اجنه، پنجمین خورنده معجون راستی کسی نیست جز
کریچر که تا بیست و چهار ساعت آینده وقت داره خودشو به وزارتخونه برسونه و معجونشو بنوشه!
اینم لیست سوالات:۱. مهمترین سوتیای که در طول عضویتتون دادید رو شرح کامل بدید!
۲. چرا کریچر رو انتخاب کردید؟ زمانی که انتخابش کردین ریگولوسی هم بود؟
۳. لینک اولین پست ایفائیتون رو با اولین شناسهتون بفرستین!
۴. در طول تاریخ عضویتتون با کسی به مشکل خوردید؟ کی؟ چرا؟
۵. چه شناسههایی داشتید تا حالا؟ با کدومشون راحت تر بودین؟
۶. نظرتون درباره حقوق جن های خانگی چیه؟ به نظرتون به حقوقتون احترام گذاشته میشه؟ اصلا اجنه چه حقوقی در جامعه جادوگری دارن؟
۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال میکنید و از خوندنشون لذت میبرید؟(چهار نفر)
۸. به نظرتون چه کار مفیدی میشه برای کل سایت یا ایفای نقش انجام داد تا فضا رو بهتر کنه و انگیزه بیشتری ایجاد کنه؟
۹. چهار تا از شخصیتایی که بنظرتون بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببرید.
۱۰. بهترین دوستتون توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی دارین کیه؟
۱۱. لینک دوتا از پستای موردعلاقهتون رو بفرستید!
۱۲. کدوم شخصیتپردازی رو توی سایت میپسندید؟
۱۳. اگه همهی شخصیتها باز باشه و دستتون توی انتخاب آزاد، کدوم رو انتخاب میکنید؟
۱۴. کدوم دورهی زمانی از فعالیتتون توی سایت رو بیشتر دوست داشتید؟
۱۵. دلیل اینکه بعضی از اعضا توی تاریخ سایت فراموش نشدنی شدن چی بود؟
۱۶. تصمیمی برای پیوستن به جبههها ندارید؟ کریچر قراره بدونِ جبهه بمونه؟
۱۷. تا حالا شده از سایت برای مدتی رفته باشین؟ چی شد برگشتین و به طور کلی چی باعث میشه که انگیزه پیدا کنید و به فعالیتتون توی سایت ادامه بدین؟
۱۸. کلا علاقهای به حاشیه ندارید یا موقعیتش پیش نیومده؟
۱۹. دوتا از اعضای قدیمی که دوست دارید برگردن کیا هستن؟ و چرا؟
۲۰. چه اتفاق خاصی در طول مدت عضویتتون رخ داده که براتون جالب و دوستداشتنی بوده و همیشه براتون یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب میشده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بدید تا حضار تازهوارد هم ازش لذت ببرن.
۲۱. کریچر توی کتاب زیاد به نظافت توجه ای نداشت و مثل بقیه جن های خونگی با یه سری لباس و وسایل کهنه سر می کرد. چیشد که کریچر سایت انقدر جن پاکیزه و وایتکسی شد؟
۲۲. مدتی شناسه آلبوس دامبلدور رو داشتین. نظارت محفل و به طور کلی ایفای نقش دامبلدور چطور بود؟
۲۳. اولین بار که وارد ایفا شدین چقدر طول کشید تا از پیچ و خم سایت سر در بیارین و با اعضا آشنا بشین و بزرگترین چالشی که باهاش رو به رو بودین چی بود؟
۲۴. نظری یا پیشنهادی برای اعضای جدید سایت دارین؟
۲۵. دابی، وینکی یا کریچر؟ کدوم جن خونگی کتابو بیشتر دوست داشتین؟
۲۶. هرچه دل تنگتان می خواهد بفرمایین!