هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: اگر به جای هاگرید، اسنیپ می رفت چی می شد؟
پیام زده شده در: ۱:۱۴ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴
#51
اجازه مام دست شماست. ممنون از ایجاد تاپیک جدید.

تا حالا یادم نمیاد توی بحث های هری پاتری همچین سوالی که در تاپیک پرسیده شده، دیده باشم.

اگه من بخوام نظرمو بگم، دلیل اینکه هاگرید رفت تا هری رو به دنیای جادوگران بیاره این بود که طبق گفته خود هاگرید، دامبلدور به اون بیشتر از همه اعتماد داشت. اگه یادمون باشه وقتی هری نوزاد بود و زنده مانده بود هم هاگرید رفت و اونو به پریوت درایو آورد.

منتها اسنیپ اصلا از هری خوشش نمیاد که بخواد اینکارو بکنه و اصلا نمیتونست اونو جذب کنه و فکر میکنم دامبلدور اصلا نمیخواست اسنیپ رو بیشتر زجر بده و باز بفرستتش تا با پسر لیلی تنها و و چشم تو چشم بشه. برخوردهای اسنیپ با هری در هاگوارتز مشخص بود. مشخصا از پسری که زنده ماند، متنفر بود.



پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۴:۰۶ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴
#52
تصویر کوچک شده


هری پاتر، بعد از آپلود کردن عکس فوق در اینستاگرامش نوشت:
این روزها مد شده که همه عکس های بچه گیاشونو میذارن. منم این عکسم رو همراه هرمیون و رون گذاشتم. مربوط به دوران تحصیلمون در هاگوارتزه. حدس بزنید چی دیده بودیم که اینقدر ترسیده بودیم؟!


کامنت های زیر پست:
_ دیوید: یه شیر!
_ آنا: چه شیری؟!
_ جرج: همون شیرا که تو گفتگو با مدیرا میگن!
_ رز: شیر دستشویی؟!
_ سیمون: نه شیر ظرفشویی!
_ ملینا: جوری ترسیدن که آدم فکر میکنه شیر جنگل بوده!
_ آلبوس: چه شیر تو شیری شده!
_ فنریر: بسه دیگه! دیر وقته! همگی برید همه شیرای خونتونو ببندید و بخوابید!
_ جک: برو بابا تازه سر شبه!
_ سارا: راس میگه! تازه شم شیر خیلی مقویه! هر کی بخوره توی رشدش خیلی تاثیر داره!
_ جیمز: عه چه جالب سارا! من همیشه یکی از فانتزیام این بوده که با تو برم هاگزمید و شیر بخورم!
_ سیریوس: دروغ نگو جیمز! تو همیشه نوشیدنی کره ای میخوری!
_ جیمز: خفه شو سیریوس!
_ پیتر: بچه ها کسی هست که جانورنماش شیر باشه؟!
_ دراکو: آره من! غیژ غیژ غیژ!



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۱۷ سه شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴
#53
این مشکلی که لینی اشاره کرد رو منم داشتم از دیروز و هنوزم دارم. حتی در محل کار هم همین مشکل وجود داشت و البته با فیل تر شکن حل میشه و سایت دو سوته باز میشه. تا جایی که شنیدم فقط مشکل روی جادوگران نیست بعضی سایت های خاص دیگه هم مشکل دارن که البته خیلی کم هستند. وقتی با فیل تر شکن و در واقع وصل شدن به یه سرور دیگه در خارج از کشور مشکل حل میشه هر چی که هست مشخصه که از فیل ترینگه حالا یا مخابرات یا سیاست هایی که شرکت هایی خصوصی اینترنتی اعمال میکنن که بعیده از شرکت های خصوصی باشه چون معمولا خودشون روی سرویس هاشون محدودیتی نمیذارن. کم و زیاد شدن سرعت نت و عوض کردن پکیج توی این مورد تاثیر نداره قاعدتا. گفتم منم در حدی که اطلاعات دارم بگم که شاید به درد بخوره.



پاسخ به: اطلاعیه های تالار اصلی
پیام زده شده در: ۱:۰۶ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴
#54
دوست دارم این پست اینجا بمونه هم من باب اطلاع رسانی هم اینکه در آینده اگر شخصی فرضا ناظر یا مدیری خواست در جریان این انجمن باشه بدونه که تا این لحظه که این پست نوشته میشه، تالارهای اصلی و اسرار که ادغام شدن و در نهایت به این شکل فعلی و اسم تالار اصلی در اومدن، تک تک تاپیک هاش توسط من حداقل برای یک بار خونده شده، اکثر تاپیک هایی که قفل بودن باز شده، طبیعتا تاپیک هایی که جوابشون مشخص شده مثل حدس و احتمالات در مورد کتاب هفت همچنان قفل مونده، تاپیک هایی که نیاز بوده ادغام بشن ادغام شده و هر جا بنظرم اومده که در تاپیکی که قفله یا راکده و میتونه هنوز بحثی ادامه داشته باشه نیازه که پستی زده بشه، پستی زده شده.

این کار زمان زیادی برد چون مدت زیادی بوده که دقیق به این انجمن رسیدگی نشده بوده. این انجمن در ابتدا 20 صفحه داشته که در حال حاضر 16 صفحه داره دلیل اصلیش این بود که خیلی از تاپیک ها چندین سال از زمان ایجادشون گذشته بود و حتی یک صفحه هم پست نخورده بودن و دلیلی برای وجود داشتنشون باقی نمونده بود. البته هر تاپیکی که احساس میشد بدرد بخوره حتی اگه یک پست خورده بوده باز هم باقی موند.

این در واقع بهترین تلاشی بود که من برای این انجمن میتونستم بکنم و البته قبل از من هم ناظرانی داشته که خیلی برای این انجمن وقت گذاشته بودند. اگه بخوام اسم ببرم مشخصا به پرسی ویزلی اشاره میکنم که در اکثر تاپیک ها جمع بندی گذاشته بود و مشحص بود خیلی وقت گذاشته برای این قضیه.

خلاصه که این انجمن تا این لحظه مرتب شد. هر چند علاقه ای به بحث های هری پاتری وجود نداره و طبیعیه که بعد از اینهمه سال که همه چیز در مورد کتاب ها و شخصیت ها واضح و مبرهن شده این اتفاق بیفته ولی در کل این انجمن حیف بود که شکل و ظاهر درستی نداشته باشه چون وقتی میری بعضی پست های قدیم و جدیدشو میخونی میبینی خیلیا خیلی وقت پیش چه حدس های قشنگی در مورد کتاب ها زدن و چقدر با فکر بحث کردند و کلا این انجمن خودش یک نمونه کوچک تاریخ نگاری این سایته البته منهای ایفای نقش که خودش یه بحث عظیم دیگه ست و کاملا مجزا.

اِهِم



پاسخ به: چرا ولدمورت هيچ وقت ازدواج نكرد؟
پیام زده شده در: ۰:۳۱ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴
#55
مونالیزا در پست قبلی چیزی که بنظرش دلیل اصلی ازدواج نکردن ولدمورت بود رو توضیح داده و تاپیک رو قفل کرده بود و گفته بود فکر میکنه جواب قطعی همینه و نیاز به بحث بیشتر نیست. مونالیزا گفته بود اینکه ولدمورت بویی از عشق نبرده دلیل اصلی این قضیه بوده.

منتها بنظر من این سوال جوابش اینقدر قطعی یا ساده نیست. درسته که متنفر بودن از عشق و عاشقی یکی از بزرگترین دلایل ازدواج نکردن ولدمورت بود منتها معمولا خیلی چیزها باعث میشن که شخصیت یه شخصی شکل بگیره و تصمیماتی که برای زندگیش میگیره قطعی بشه. حتی سیاه ترین و پلیدترین جادوگران یعنی ولدمورت.
اگه زندگی سیاه ترین شخصیت خلق شده توسط رولینگ رو بررسی کنیم میبینیم که ولدمورت در بچگی به یتیم خانه رفته بود به دلیل اینکه سابقه ازدواج ناموفق پدر و مادرش را داشت. ازدواجی که نه تنها روی زندگی اون ها تاثیر گذاشت که روی زندگی ولدمورت هم تاثیر گذاشت. این یکی دیگه از دلایلی میتونه باشه که ولدمورت به ازدواج علاقه ای نداشت.

گذشته از این ولدمورت حتی وقتی توی یتیم خانه و دنیای پست مشنگی بود هم اعتماد به نفس مثال زدنی ای در نوع خودش پیدا کرده بود اونقدر که وقتی دامبلدور رو دید فهمید که همه حدسیاتش در مورد قدرت های عجیب و غریبش درست بوده و وقتی وارد هاگوارتز شد متوجه شد که چقدر میتونه قوی بشه و ولدمورت اصولا خیلی جاه طلب بود بنابراین نه تنها به ازدواج فکر نکرد که حتی بر خلاف پیش بینی همه که فکر میکردن به وزارتخونه میره و یه روزی وزیر میشه از وزارتخونه هم کناره گیری کرد و به جنگل های دور دستی رفت تا تحقیقاتش در مورد جادوی سیاه رو تکمیل کنه. بنابراین ازدواج یکی از کوچکترین دغدغه های زندگی ولدمورت بود. اون چیزهایی در ذهنش داشت که اصلا با محدودیت ازدواج جور در نمیومد.

از این ها گذشته ولدمورت وقتی در جادوی سیاه غرق شد و به قول دامبلدور روحشو چندین تکه کرد و جان پیچ درست کرد بنظر میرسید که حتی شکل ظاهریش هم عوض شد و شبیه جادوگران معمولی حتی از لحاظ ظاهری نبود. شبیه مارها شده بود.() و بنابراین شاید حتی از لحاظ جسمانی و روحی و عاطفی هم احتیاجی به ازدواج کردن و رابطه با جنس مخالف نداشت.

باز هم از این گذشته بنظر من ولدمورت اینقدر مغرور بود و اینقدر خودش رو دست بالا میگرفت که اصلا فکر نمیکرد شخصی در حد و اندازه اون باشه که بخواد بهش خیلی نزدیک بشه چه برسه به اینکه همبستر و همسرش بشه.



پاسخ به: زيبا ترين فصل تو سري كتاب هاي هري پاتر
پیام زده شده در: ۰:۱۴ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴
#56
جواب دادن به این سوال سخته و مستلزم اینه که این اواخر یه بار کل کتاب هارو از اول تا آخر خونده باشی تا بتونی قشنگ نظر بدی ولی من اگه کلی به کتاب های هری نگاه کنم جایی که از همه بیشتر ذوق زده م کرد و از توصیفات و قلم رولینگ کیف کردم فصل اول و دوم کتاب اول بود.

چون نشون داده شد که هری چه زندگی مزخرفی پیش دادلی ها و در دنیای مشنگی داشت و وقتی که جغدهای هاگوارتز اومدن و بعد هاگرید اومد و هری از اونجا به دنیایی رفت که به اونجا تعلق داشت یعنی دنیای جادوگرها من یکی کلی کیف کردم. شاید هیچ جا در کتاب حتی در آخرین فصل کتاب هفتم یعنی نوزده سال بعد به اندازه فصل های اول و دوم کتاب اول کیف نکردم.



پاسخ به: اگه شما جای رولینگ باشین چه شخصیت جدیدی را وارد کتاب هفتم می کنید؟
پیام زده شده در: ۳:۲۹ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴
#57
هر کس ممکنه یه چیزایی براش جالب باشه که در کل کتاب ها به اون ها درست پرداخت نشده. مثلا یکی ممکنه گریندلوالد براش جالب باشه و داستان زمان این ابرجادوگر سیاه، یکی ممکنه مرلین یعنی خدای جادوگرا براش جالب باشه و براش سوال باشه که مرلین فقط یه شوخی بوده یا واقعا وجود داشته. چون رولینگ در کتاب ها جوری عنوان میکرد که گویا مرلین فقط یه شوخیه. با عناوینی مثل "زیر شلواری مرلین" معمولا از این شخصیت یاد میشد.

و خیلیا ممکنه خیلی چیزهای دیگه براشون جالب باشه منتها چیزی که توی ذهن من همیشه جا داشته و ناخوداگاه برام جالب بوده و همیشه تو کَفِش بودم و دوست داشتم بیشتر توضیح داده بشه ولی نشد اولین داستان ساخته شدن هاگوارتز بود یعنی این چهار جادوگر بزرگ، دو جادوگر و دو ساحره، از کجا به هم رسیدند و جزییات ساختن هاگوارتز چی بود. هیچ وقت این قضیه درست پرداخت نشد در داستان. گذشته از این داستان این چهار شخصیت برام جالب بوده. این ها بزرگترین جادوگران زمان خودشون بودند و هر کدوم حتما داستان منحصر بفردی زندگیشون داشته.

بخصوص از همه جالبتر داستان سالازار اسلایترینه چون در آخر گفته شد که به دلیل مشکل داشتن با بقیه و بخصوص گودریک گریفندور کلا قهر کرد و از هاگوارتز رفت. هیچ وقت معلوم نشد که کجا رفت و چی شد. حتی من بعضی وقتا توی ذهنم بود که خب ممکنه زنده مونده باشه. چون اون پدر همه جادوگرای سیاه تاریخه و اگه قرار به استفاده از جادوی سیاه و جاودانه ساز باشه حتی ممکنه هنوز بصورت مخفی در جایی زنده باشه. مثل دامبلدور که کارگردان همه اتفاقاتی بود که در جبهه سفید میفتاد سالازار هم میتونست کارگردان اتفاقاتی باشه که در جبهه سیاه هست و بوده.

خلاصه اگه من میخواستم شخصیتی به این کتاب اضافه کنم احتمالا از این چهار شخصیت و بخصوص سالازار اسلایترین اسم میبردم چون با معما داستانشون در کتاب گفته شد. معمایی که با رفتن اسلایترین پیچیده ترم شد. مثلا ممکنه اسلایترین در جزیره برمودا زندگی کنه.



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "هری پاتر"
پیام زده شده در: ۱۶:۲۳ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴
#58
و اما هری پاتر

خوبی؟ خانم بچه خوبن؟

اممـــ.... میخواستم چند تا مورد رو بگم:

_ اگه از لحاظ کتاب های هری پاتر بخوایم بگیم خب تو شخصیت اصلی هستی. همه چیز حول و پیرامون توئه. هری پاتر و سنگ جادو، هری پاتر و تالار(شایدم حفره ) اسرار، هری پاتر و زندانی آزکابان، هری پاتر و ... خلاصه هری پاتر و کوفت و زهر مار(شاید نجینی ) . خلاصه شخصیت اصلی رو برداشتی. شخصیتی که از اولش بود تا نوزده سال بعد هم بود و البته همیشه دست وبمستر اصلی و اولین شناسه سایت بود. قاپیدیش
در کل با توجه به این مورد از لحاظ ایفای نقش کارت درسته.

_ مورد دیگه اینکه شجاعت به خرج دادی که این شخصیت رو گرفتی. هنوز تو امضات اون گیدیون پریوت هست.(هرگونه دست داشتن در قتلشو تکذیب میکنم. ) پس معلومه هنوزم به گیدیون تعلق خاطر داری ولی هم فداکاری کردی هم شجاعت به خرج دادی که شخصیت اصلی کتاب رو گرفتی.
اینم دلیل دوم که کارت درسته.

_ آواتارت خیلی قشنگه. بنظر من خیلی خوب شد که اون آواتار لوس قبلی رو عوض کردی.
اینم دلیل سوم.

_ آدم با جنبه ای هستی و همیشه توی هر موضوعی وجه طنزشو بیشتر میبینی.
اینم دلیل چهارم.

چهار تا بسه دیگه! در نتیجه بنا بر قضیه سه ضلع و زاویه بین میتونی وزیر خوبی بشی. صد گالیون رد کن بیاد. ترجیحا از گرینگوتز کارت به کارت کن که سریعتر بیاد!

فرت



پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۲:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
#59
به این سوال میشه خیلی فسلفی جواب داد. ولدمورت نماد چیه؟ نماد مرگ مسلم! نماد عزراییل. نماد فرشته سیاه. در مقابل قدرت مطلق سیاهی میشه چه کاری انجام داد؟ فقط نماد سپیدی و زندگی میتونه باهاش بجنگه که اونم کسی نبود جز دامبلدور. در مقابل مرگ فقط زندگی و در مقابل ترس فقط امید میتونه چاره ساز باشه.

دامبلدور در کتاب خصوصیاتی داشت که کامل بود و هیچ انسان عادی ای آن ها را ندارد. او با مرگخواران در لحظاتی قبل از مرگش احوالپرسی کرد! بنابراین میتونیم دامبلدور را در این قضیه مستثنا کنیم و فاکتور بگیریم چون اون بعضی خصوصیاتش خداگونه بود نه انسان گونه. همانطور که رولینگ گفته بود، دامبلدور یک رویا بود.

علاوه بر این دامبلدور در مقابل ولدمورت مزیتی داشت که هیچکس نداشت یعنی اینکه دامبلدور بود که ولدمورت را از اوج فلاکت و دنیای مشنگی به دنیای جادو آورد و استاد او در هاگوارتز بود و رشد و نمو او را دیده بود و بنابراین میتوانست بخودش بقبولاند که او را راحت صدا بزند و حتی با او بجنگد ولی هیچکس دیگر این مزیت را در برابر ولدمورت نداشت. دامبلدور همین مزیت را در مقابل گریندلوالد نیز داشت که توانست او را سرنگون کند. یعنی در بچگی با گریندالوالد دوست بود.

پس دامبلدور را اگر فاکتور بگیریم هر کدام دیگر از ما انسان های عادی اگر در مقابل مرگ یا همان نماد آن یعنی ولدمورت قرار بگیریم چه کاری میتوانیم انجام میدهیم؟ ممکنه به ذهن خیلی ها برسد که باید با او جنگید، این هم راه حلی است ولی در نهایت محکوم به شکست است. هیچکس هیچوقت مرگ را نمیتواند شکست دهد. امروز نشد فردا. فردا نشد فرداها و سالیان بعد. بالاخره در مقابل مرگ مغلوب خواهد شد. بقول یکی از بزرگان، ما از لحظه تولد، مرگ در سرنوشتمان مقدر شده.

منتها یک کار بسیار شجاعانه تر و زیباتر از جنگ با مرگ میشود انجام داد و این همان کاری است که حتی میتواند باعث شود شخصی بتواند مرگ را مغلوب کند و آن همان کاری است که هری پاتر در انتهای جنگ هاگوارتز انجام داد یعنی به جای فرار، با پای خودش به استقبال مرگ رفت!



پاسخ به: لرد حلقه ها بر علیه هری پاتر
پیام زده شده در: ۴:۴۶ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴
#60
این آقای پیام فخرایی یعنی زننده تاپیک چه تاپیک جنجالی ای رو استارت زده بوده اونموقع.

من تا حالا توی این تاپیک نظر ندادم و فقط دوست دارم به این قضیه اشاره کنم که بدون شک ارباب حلقه ها بینظیره. البته من فیلمشو دیدم و کتابشو نخوندم. حتی داستان های قدیمی زیبای دیگه ای مثل نغمه یخ و آتش و غیره وجود داره منتها چیزی که وجه تمایز هری پاتر با ارباب حلقه ها و کل داستان های دیگه ست اینه که رولینگ ما رو به هزاران سال پیش نبرد و مثل همه نگفت که جادو منحصر به هزاران سال پیشه.

اون کاری کرد که ما در قرن بیستم باورکنیم که ممکنه هنوز هم جادو باشه حتی توی خیالاتمون. اینقدر این داستان جالب و زیبا توصیف شده و از کودکی هری شروع کرده تا بزرگسالیش که این قضیه عادی شده برای همه. اونم توی عصر تکنولوژی و دوری از خرافات. رولینگ از مدرسه هری تا بزرگسالیشو روایت کرد و این بینظیر بود.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.