هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: اطلاعات در مورد کتاب
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۹
#51
سرزمین اشباح (۱۲جلدی)

(به حماسه دارن شان نیز شناخته می شود.)

نویسنده :دارن شان
مترجم :فرزانه کریمی
انتشارات :بنفشه 

نکته :جی‌کی‌رولینگ خواندن این کتاب را برای هری پاتر دوستان توصیه کرده‌است .
نکته:متاسفانه در ایران خون اشام به شبح ترجمه شده که در واقع هیچ ربطی به هم ندارند‌.

خلاصه :این رمان در مورد پسری به نام دارن شان است که زندگی معمولی دارد اما طی اتفاقاتی که برایش می‌افتد به سیرک عجایب می‌رود با آقای کرپسلی - وور هورستون - آشنا می‌شود و عنکبوت او را می‌دزدد ولی وقتی عنکبوت بهترین دوستش استیو را نیش می‌زند، مجبور می‌شود برای نجات دوستش، هم آن عنکبوت و هم زندگی انسانی خودش را به آقای کرپسلی بدهد و عضویت در قبیله اشباح را بپذیرد، اما داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود و او با - شبح شدن - دشواری‌های تازه‌ای پیدا می‌کند و مجبور به ترک خانه و خانواده‌اش می‌شود، بنابراین همراه آقای کرپسلی روانه کوهستان اشباح می‌شود و به‌طور کلی ماجراهای زیادی برایش پیش می‌آید.

هشدار لو رفتن داستان:استیو در اخر یک شبح واره می شود.



پ ن:این کتاب رو من خوندم خیلی قشنگه.حماسه لارتن کرپسلی رو هم بخونید.مربوط به همین کتابه


!Warning
Risk of biting


پاسخ به: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۹
#52
نام ورد :فلرچ فیلنگ

سازنده :ایزابلا تینتوئیستل

کاربرد:یاد اوری خاطرات بد و وحشتناک
(جهت شکنجه روحی به کار می رود).

چرخش دست : بسیار سریع هفت بار مچ دست خود را در جهت عقربه های ساعت می چرخانید و نشانه گیری می کنید و در اخر ورد را می خوانید‌.



!Warning
Risk of biting


پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۰:۱۳ پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۹
#53
به سقف خواب گاه زل زدم .
به ماجرا های این چند ماه فکر کردم.
یعنی کی جواب نامه میاد.؟
غلت زدمو این دفعه به عکس خانواده م زل زدم.
فلش بک
_گابریل تیت... هافلپاف.
_ایزابلا تینتوئیستل.
کف دستام عرق کرده بودن و گلوم خشک بود. ناگهان کلاه گروه بندی رو جلوم دیدم.یادم نبود کی حرکت کرده بودم.
_لطفا کلاه رو بزار رو سرت ایزابلا.
سر تکان دادم و کلاه رو روی سرم گذاشتم.
_هوووم. من اینده تو می بینم تو میتونی یه اسلاینترینی واقعی بشی...
یاد حرف های مادرم افتادم .
فلش بک در فلش بک
_مامان چه گروهی خوب تر از بقیه س؟
_عزیزم همه گروه ها خوبن.
_حتی اسلایترین؟
گفت :خب ... خانواده مون زیاد اسلایترین پسند نیستن ولی اگه بیوفتی تو اسلایترین باز جزو خانواده مونی.
دلخوری و غم رو تو صداش حس می کردم...
پایان فلش بک در فلش بک
_حواست اینجاست؟
با صدای کلاه از جا پریدم.
_داشتم میگفتم . از اونجایی که میتونم افکار تو بخونم فهمیدم که نمیخوای تو اسلایترین بیفتی . ولی من هنوز میگم اسلا...
_بس کن اسلایترین رو نمیخوام‌.
_مطمئنی؟
_مطمئنم.
_خیل خب.پس اسلایترین که نمیخوای.باهوشی ولی نه به اندازه ای که به درد ریونکلا بخوری‌. شجاعی اما نه به اندازه سخت کوشی که توی وجودته. پس میندازمت توی...
هافلپاف

پایان فلش بک

واقعا نمیدونم چرا اسلایترین رو قبول نکردم. شاید اون موقع انقدر عشق به سیاهی نداشتم.
یه فکر خودم خندیدم .
ایزابلا تینتوئیستل دختر سیاهی از خانواده کاملا سفید.
اگه مادرم میدونست چی کار کردم سکته می کرد...
نامه نوشتن به دست راست لرد ولدمورت اونقدرا هم که فکر می کردم سخت نبود.
کافی بود رفتار چند تا از بچه های مشکوک رو زیر نظر بگیری و اونوقت میفهمیدی که اونا مرگخوارن.
بعد وقتی داشتن نامه شون رو به بقیه مرگخوار ها مینوشتن ،باید مچشون رو می گرفتی . خفت شون میکردی و تغیرات زیادی توی نامه شون به وجود میاوردی . شاید تعریف از یه بچه هافلپافی وفادار که علاقه به مرگخوار شدن داشت.
مرگخوار .شغل مورد علاق...
(متاسفانه در اینجا نویسنده به نوشتن ادامه نداده و اطلاعی از انچه در ادامه مینویسد نداریم)

منبع :دفترچه خاطرات یک مرگخوار اینده


ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۷ ۰:۱۶:۳۴
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۷ ۰:۱۸:۵۰
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۷ ۱۱:۲۳:۱۹

!Warning
Risk of biting


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹
#54
خانه مالفوی ها

_نارسیسا حالا اینکه به من تا حالا نگفتی عشقم به کنار. با این محفلیا چی کار کنیم؟
_من باید اینو از تو بپرسم ،نه تو از من .
_چه فرقی داره تو این موقعیت‌.
پس این دراکو کجاست؟

دراکو ، در راه برگشت به خانه

_بدبخت شدیم رفت ... خدا میدونه وقتی لرد بفهمه پولامون ته کشیده چی کارمون میکنه.
بابا مو میکشه.
مامانمم کیروشیو رو که دیگه داره.
منم...
دراکو سعی کرد به اتفاقی قرار بود برایش بیفتد فکر نکند.
بومب . تق . جیغ.(صدای بهم برخورد کردن دو نفر)
_ جلو تو نگاه کن مالفوی.
دراکو با تعجب به لاوندر نگاه کرد.
_یه محفلی؟
_یه نفر کجا بود . همه مون هستیم ، پروف. ویزلیا...
دراکو به حرف های لاوندر گوش نمی کرد بلکه به افق نگاه می کرد.(از اون حالت هایی که میشه از روش مجسمه ساخت)
سپس جرقه در ذهنش خورد.
_اره داشتم میگفتم دیگه. همه گشنمونه ولی من نرفتم چیزی بخورم.
_چرا؟
_چون من این غذا ها رو دوست ندارم.
_میخوای هر غذایی که دوست داری رو بخوری.
_اره.
_میخوای هر لباسی که میخوای رو بپوشی.
_اره دیگه رون به اون خرخونه نگاه نمیکنه.
_پس باید ضامنم بشی.
_ضامن دیگه چیه؟
_با کیا شدیم جادوگر.


!Warning
Risk of biting


پاسخ به: اگه قرار باشه يك نفر كه تو هري پاتر مرده برگرده شما ميگيد كي بر گرده؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹
#55
ارباب


!Warning
Risk of biting


پاسخ به: الگوی شما کدام شخصیت هری پاتر است؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹
#56
بلاتریکس لیسترنج
لرد ولدمورت
چون خیلی سیاهن


!Warning
Risk of biting


پاسخ به: اگه یه روز براتون یک نامه از یک مدرسه جادوگری بیاد چی کار می کنید ؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹
#57
جیغ می کشم.


!Warning
Risk of biting


پاسخ به: ماجراهای مرموز مدرسه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۰:۱۳ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹
#58
* میز شام *
_پیر خرفت هنوز این جا مرغ سوخته درست میکنن
_اخ بمیرم برای کیوی مامان. اینجا بودی این مرغا رو بهت میدادن . دامبلدور من بچه مو اینجوری بهت سپردم . الان خودم میرم برات غذا درست می کنم. اهای تو گلابی ابدار مامان.پاشو راه اشپز خونه رو بهم نشون بده.
و ان گلابی کسی نبود به جز لاوندر براون.
لاوندر که به دنبال پشتیبانی چیزی میگشت تا از او دفاع کند گفت:
-چش شششم مم
سپس چشم غره ای به بقیه محفلی ها که ناگهان بشقاب غذاشون براشون جالب شده بود رفت.
- از این طرف بانو.
و لاوندر و مروپ به سمت اشپزخانه راه افتادند.

اشپزخانه هاگوارتز
مروپ به اشپز خانه ای خالی از جن خانگی خیره شد و پرسید :خربزه مامان . کاهو کجاست ؟ برای طالبی مامان سالاد درست کنم. بخوره بچه م کمبود ویتامین داره. .
لاوندر با درماندگی به اطراف نگاه کرد. اخه اون کجا بدونه کاهو کجاست !.

همان زمان. میز شام

لرد تاریکی به مرگخوارانی نگاه کرد که با ولع مرغ بریان و ژله و سیب زمینی سرخ کرده و پیتزا سمبوسه ...
-حالا نمیخواد این همه اسم غذا بگی .جلو چشمم دارن میخورن میبینم دیگه .
نویسنده : دوست دارم بگم .
-
-غلط کردم. هرچی شما بگی.
-چیزی به ذهنمان نمیرسد .خودت ادامه بده.
_چشم
(نکته اخلاقی : هیچ وقت سرب سر یه لرد نزارین )

خب همونجور که داشتم میگفتم لرد با گشنگی به بشقاب های لبریز از غذای مرگخواران سپس به بشقاب خالی خودش نگاه کرد و لعنتی به ورد مخصوص مادرش ( وردی که بشقاب ها را فقط با غذایی که فرستنده ورد درون بشقاب می ریزه پر می کنه )فرستاد .
...


ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۲:۱۹:۲۳
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۲:۳۱:۳۴
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۲:۳۲:۴۳
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۲:۳۴:۰۰
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۲:۳۹:۲۳

!Warning
Risk of biting


پاسخ به: دوست داری تو دنیای جادوگری چه کار مهمی کنی و به کجا برسی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
#59
مرگخوار بشم.
استاد جادوی سیاه باشم.


!Warning
Risk of biting


پاسخ به: آشپزخانه زندان
پیام زده شده در: ۱۶:۳۳ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#60
_خواهش می کنم بابا جان.
_پرفسور مگه شما مریض نبودین؟.
_از اون پاستیلا ی دورنگ فرد و جورج رو خوردم بابا جان. طعم غش کردن.
_ایول پورف..یعنی پرفسور .
دامبلدور نگاهی به اطراف کرد و با عشق و محبت اهی از سر رضایت کشید .
_ راستی پرفسور. چه جوری فرار کردین. مگه تحت نظارت نبودین؟.
_با عشق محبت همه چی حل میشه.
_ولی من هنوز می خوام رگ های یه نفرو درارم .
_بیاین بریم محفل شاید یه نفر داوطلب شد.پرفسور بریم؟
_بله عزیزانم♥️


!Warning
Risk of biting






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.