هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#61
نام فيلم:مستند رولينگ!
كارگردان:ايگور كاركاروف
بازيگران:هري پاتر،رولينگ،لرد ولدمورت و ... .

-----------------------------
صفحه سياه بود و جمله اي با رنگ قرمز بر روي آن نمايان بود..انگار فيلمي تازه،پر هيجان در آستانه شروع شدن بود.

تا حالا قدرت رولينگ رو ديديد!؟هه هه!

صفحه كنار رفت و بياباني پر آب و علف نمايان شد.هري پاتر طرف چپ صحنه و لرد ولدمورت طرف راست صفحه قرار داشت.هري پاتر قيافه اي نگران داشت و هر لحظه منتظر مرگي دردناك بود.ميدانست كه با شش سال تحصيل نميتواند در مقابل لرد ولدمورتي كه با جادوگران بزرگ سياه ديدار داشته است و قدرت زيادي در اجراي ورد هاي سياه دارد،دووم بياره.اون الان چو،جيني و لونا رو نياز داشت تا با آنها به راز و نياز بپردازد.

لرد ولدمورت وردي سبز رنگ كه هر فردي متوجه ميشد كه آن ورد آوداكداورا است به طرف هري پرتاب ميكند.

پاق!!
رولينگ به طور ناگهاني در صحنه حاضر شد و يك سري عمليات عجيب انجام داد و دوباره غيب شد.

ورد ولدمورت با سرعت به طرف هري مي آمد و به او نزديك شد.فقط چند سانتي متر مانده بود كه ناگهان ورد بازگشت به خود لرد خورد.لرد بر روي زمين افتاد و با سرعت غيب شد.

هري پاتر كه فكر كرده بود ديگر در جهنم به سر ميبرد،چشمانش را باز كرد و به اطراف نگاه كرد.رولينگ در مقابل ايستاده بود.با مهرباني به سر او دستي كشيد و گفت:
-هري عزيز،تو زنده اي!ورد ولدمورت به لباست خورد و بر گشت.چون لباست يك بار خورده بود به نجيني و به همين خاطر طلسمي بر قرار شده كه ورد بهش بر ميخوره و برميگرده!
ملت و خود هري به اين صورت در آمدند( ) و هري با سرعت از رولينگ پرسيد:
-خب اين همه آدم كتاب رو ميخونند،جواب برنامه ها رو چي ميدي؟
رولينگ با صداي بلندي خنديد و ادامه داد:
-ببخشيد،من به برنامه ها يك جوابي ميدم كه هيچ وقت نتونند جوابمو بدنند.يك جواب سر بالا!حالا فهميدي؟
-حالا ولدمورت كجاست!؟
-ولدمورت؟به اون چيكار داري؟الان ميفرستمت پيش چو كه صميمي بشي باهاش!

هاگوارتز :

آخر ترم بود و دامبلدور جلوی تمام دانش آموزان ایستاده بود .

-خب من قهرمان این ترم رو گریفیندور اعلام میکنم .

اسنیپ از کنار دامبلدور بلند میشه و در گوشش میگه :

-ولی قربان اسلیترین با 600 امتیاز اوله ، راونکلاو با 500 امتیاز دوم و گریفیندور با 100 امتیاز آخر !

دامبلدور سرفه ای کرد و گفت :

-خب در نتیجه من به گریفیندور 510 امتیاز میدم بابت مسائل شخصی که خودم میدونم و گریفیندور با 610 امتیاز قهرمان میشه !

ملت :
تيتراژ پاياني ظاهر شد و اسامي بازيگران فيلم بر روي آن نمايش داده شد.در آخر تيتراژ متني به صورت بولد نمايش داده شده بود كه واقعا جاي فكر و تامل داشت!

واقعا فيلم جالبي بود.آيا رولينگ جز برتر نشان دادن هري ميتواند كاري ديگر انجام دهد؟آيا بهتر نبود در بعضي جاها هري شكست بخورد؟آيا هري هميشه پيروز مي باشد؟تصميم گيري با خودتان!
اما ما همه رولينگ را دوست داريم!!


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: پادگان ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#62
مقر ارتش سیاه :

لرد قدم زنان وضعیت ارتش سیاه رو کنترل میکرد . زخمی ها باندپیچی شده سعی میکردن نگاهی به لرد بندازن . صدای آه و ناله تمام مقر رو فرا گرفته بود . قطره های بارون به آرومی بر صورت لرد میشستن ولی چون هیچ بر امدگی خاصی در صورت لرد وجود نداشت ، به سرعت به پایین می افتادن . بلا و بلیز با سرعتی کم پشت لرد حرکت میکردن ، از چهره هر دو نفر میشد تشخیص داد که چقد نگران هستن . وضعیت اصلا خوب نبود ، تعداد زخمی ها زیاد بود و نا امیدی در چهره خیلی از مرگخوار ها دیده میشد .

بالاخره لرد گوشه ای ایستاد . به گوشه ای خیره شد و به فکر فرو رفت . هیچکس جرات حرف زدن نداشت ، بعضی ها به لرد خیره شده و منتظر بودن ، بعضی ها چشماشون رو بسته بودن تا کمی استراحت کنن و بعضی ها آرزو داشتن این جنگ هر چه زودتر تموم بشه .بالاخره لرد چوب دستیش رو در آورد و گفت :

-نقشه جدیدی دارم که البته مقداری خطرناک هست ولی من به مرگخوار هام اعتماد دارم ، میدونم که میتونن این نقشه رو عملی کنن.

ایوان روزیه از کناری بیرون اومد و با صدای لرزانی گفت :

-قربان من آدم ضعیفی هستم و مطمئنم شما نمیتونید بهم اعتماد کنید ، اگر اجازه بدید من برم خونه !
-ساکت شو ایوان ، تا کریشیو نزدم بهت سریعتر دهنت رو ببند و دستورات رو انجام بده .

بلا که همیشه برای جنگیدن آماده بود ، با لحنی خوشحال پرسید :

-لرد کبیر ، میتونم بدونم برنامه تون چیه ؟

لرد حرکتی کرد و به جلوی مقر رفت .خیره به پادگان ققنوس و پشت به تمام مرگخواران . کمی مکث کرد و بعد گفت :

-در حال حاضر ، ما نمیتونیم در جنگ رو در رو پیروز بشیم ، پادگان اونها مجهز هست و تعدادشون از ما بیشتر ! باید نقشه زیرکانه ای داشته باشیم . :evilsmile:

این رو گفت و به سمت مرگخواران برگشت . لبخند موزیانه ای و زد و ادامه داد :

-من اینجا با ورد هایی که بلدم ، تمام پادگان رو تاریک میکنم ، در این تاریکی شما مرگخواران باید تک تک محفلی ها رو بکشید یا بیهوش کنید . خیلی آهسته و بدون صدا این کار باید انجام بشه . فقط حواستون باشه هوا تاریک شد حواستون پرت نشه بخواید کارهایی با هم بکنید ! برای اینکه میدونم این کار رو میکنید ، دو دسته درست میکنیم ، ارتش ساحره ها و ارتش جادوگران و به صورت جدا حمله میکنید .نارسیسا و لوسیوس ، ارتش ها رو آماده کنید تا حمله رو آغاز کنیم .

نارسیسا و لوسیوس که از این تصمیم آخر ناامید به نظر میرسیدن ، از همدیگه جدا شده و به سرعت مشغول آماده کردن ارتش شدن .


پادگان ققنوس :

محفلی ها خوشحال ، در میخانه پادگان نشسته بودن و مینوشیدن و آواز میخوندن .

محفلی ها شیرن مثل شمشیرن - مرگخوار ها مارن خیلی بیکارن !

در طرف دیگه دامبلدور و هری پاتر در اتاق فرماندهی نشسته بودن و با هم بحث میکردن .

-هری من مطمئنم که اونها دوباره حمله میکنن ، تام آدمی نیست که شکست رو به همین راحتیا بپذیره ، این دفعه منظم تر و با نقشه بهتری حمله میکنن . ما باید مواظب باشیم . سریع همونطور که گفتم ارتش ها رو سر جاشون قرار بده .
-آلبوس خدا پدرتو بیامرزه ، ارتش کجا بود ، همه در حال جشن و پایکوبین تو میخونه پادگان !
-اوه ، با هم میریم اونجا ببینیم چه خبر هست ! همه تا کمتر از 30 دقیقه دیگه باید سر پست هاشون باشن وگرنه خطر بزرگی هممون رو تهدید خواهد کرد .



بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#63
کلاس ها که شروع بشه متوجه میشی دقیقا !

معلم ها یک درسی رو میدن ، مثلا در درس تاریخ جادوگری ، در مورد تاریخ هاگوارتز یه توضیحاتی میدن ، بعد در آخر پستشون تکلیف برای دانش آموزان میدن . دانش آموزان با استفاده از اطلاعاتی که تو کتاب ها خوندن و تخیل خودشون تکلیف رو انجام میدن و بعد معلم بهشون امتیاز میده !

شروع بشه خودت بهتر متوجه میشی !


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#64
داره بازم میگذره همه لحظه های من توی جادوگران / اگه مثه مایی از جنس مایی پس بیا تو انجمن ناظران
همین بوده پستم همینم می مونه تا ابد زندگی / یعنی بمونیم تا بمیریم ما توی جادوگران !



کف کفش ایوان صافه ولی ترک داره / مثل کفش منه که چوب دستیمو یدک داره
اینجا رولهایی داره که بی تبصرس / ورد ها شلیک میشه بهت از قرض
ممکنه پست هات توی حباب بمونن / تاوقتی پستت رو با نقد بشورن
اینجا سیاه نوازن به طرز فجیعی / اگه محفلی بپری میگیرتت ترس عجیبی
مهمترین چیز اینه تو باید بدون کریشیو بمونی / ولی ما اون گوشه واسادیم و کریشیو به خونیم
سعی کن چوب دستیت پایین باشه راه و صاف بری / چون لرد سیاه پشت سرت منتظره گاف بدی
وقتی مرگخوار شدی نگاهی به بیرون نداری / پس یاد بگیر که بمونه سنگ دلت


شعر از ایگور کارکاروف ، شاعر برجسته معاصر !


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۳۴ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#65
سلام لرد

میدونم که سرتون شلوغ هست به محفلی شکنجه دادن ولی اگر میشه این پست من رو تو فرار از آزکابان یه نقد بکنید . میخوام ببینم بعد از مدت ها چجوری دارم مینویسم ! :D

مرسی !


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: فرار از زندان
پیام زده شده در: ۱:۳۲ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#66
مرگخوارا همه به سمت اسنیپ بر میگردن و بهش خیره میشن . لرد با دستاش همرو ساکت میکنه و به فکر فرو میره . نقشه دامبلدور چیه که میخواد اسنیپ بکشتش ؟ حتما برنامه ای پشت سر این ماجرا هست و باید بهش پی ببره اما از اونجایی که لرد کبیر حوصله وقت تلف کردن برای این خاله بازی های دامبلدور نداره ، میره روی صندلیش میشینه و منتظر میشه که این اتفاق بیفته تا به نقشه دامبلدور پی ببره .

-برو جلو اسنیپ ، کار خودته !
-لرد سیاه من رو ببخشید ولی من یه بار این اشتباه رو کردم ، دیگه پام رو تو این ماجراهای کشتن دامبلدور نمیذارم . هنوز درد ضربه های نیش نجینی رو میتونم حس کنم . اگر اجازه بدید این کار رو بسپاریم به شخص دیگری ! :vay:
-اسنیپ ، 2 راه بیشتر نداری ، یا دامبلدور رو بکشی و کریشیوت کنم بعدش برای لذت خودم

و لرد ساکت میشه . مرگخواران همه به سمت لرد بر میگردن و اسنیپ با صدای لرزان میگه :

-قربان گفتید دو راه وجود داره ولی راه دوم رو نگفتید .
-هممم راس میگی ، نه دو راه وجود نداره همین یه راه هست . سریع باش حوصلم سر رفت !

صدای سوختن چوب های داخل شومینه روی اعصاب اسنیپ راه میره ، میدونه که این کار آینده خوبی نخواهد داشت ولی راه دیگه ای نداشت . با دستانی لرزان و نا امید چوب دستی رو از جیبش بیرون میاره و به سمت دامبلدور میگیره . کمی با دندون هاش لب هاش رو گاز میگیره و زیر چشمی نگاهی به اطرافش میندازه ، تمام مرگخواران و لرد به علاوه جینی و دامبلدور بهش خیره شده بودن . احساس میکنه که فشار سنگینی روش قرار داره ولی چاره ای نداره . میخواد طلسم مرگ رو شروع کنه که ناگهان دیوانه سازی در رو باز میکنه و به سرعت وارد اتاق میشه .لرد از جاش بلند میشه و میگه :

-به چه جرئتی در رو همینجوری باز میکنی و میایی تو ؟ مگه نمیدونی اینجا اتاق شخصی منه ؟
-هههههیو هییووهیا
-که اینطور ، باشه شما برید سر پست هاتون ما هم الان میاییم .

دیوانه ساز از در خارج میشه و لرد قدم زنان به طرف مرگخوار هاش حرکت میکنه . دستی به سرش میکشه و با خشونت میگه :

-محفلی ها از زندان هاشون فرار کردن . تو هیچ چیز نمیشه به شما ها اعتماد کرد ! این دو نفر رو ببرید تو چاه مخصوص زندانی کنید و برید قبل از خروج محفلی ها همشون رو برگردونید . هر یک نفر که فرار کنه ، نفری 10 بار کریشیو میشید !


دامبلدور و جینی به هم نگاهی میکنن ! برای لحظاتی خوشحالی در صورتشون نقش میبنده ولی ناگهان نگرانی تمام وجودشون رو فرا میگیره . چاه مخصوص کجاست ؟ تا حالا حتی اسمش رو هم نشنیده بودن . مشخص نبود که چه اتفاقی در انتظارشون هست .

دو مرگخوار دست لرد و جینی رو میگیرن و از اتاق خارج میکنن . بقیه مرگخوار ها هم به سرعت غیب میشن تا به دنبال 10 محفلی فراری بگردن .


----------------
دوستان ، 2 تا سوژه از الان هست ، سعی کنید جفتش رو ادامه بدید و به صورت ناگهانی جفتش رو نکشید !


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱:۰۰ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#67
خلاصه تاپیک تا اینجا :

سالازار برای پیدا کردن چند استاد آموزش کوییدیچ و شروع کلاس ها به لرد نامه میده که چند مرگخوار برای این کار بفرسته ، هری که ازا ین ماجرا آگاه بوده به محفل میره و خبر رو به اونها میده !
اما این لرد و آلبوس هستن که مشتاق معلم شدن هستن .مرگخوار ها از این قضیه زیاد راضی نیستن ! در این بین درگیری بین محفلی ها و مرگخوار ها به وجود میاد !

--------
سالازار و هری در کناری به دور از این درگیری ها یک جلسه فوری تشکیل میدن تا برای این آموزشگاه بهترین تصمیم رو بگیرن . هری زودتر از سالازار شروع میکنه و میگه :

-همش تقصیر توئه ، من بهت گفتم که بذار محفلی ها رو بیارم . اگر بهم اجازه میدادی این مشکلات الان به وجود نمیومد .
-ساکت شو ببینم ، مشخصه چی میگه اصلا ؟ اینجا آموزشگاه منه ، منم زودتر مرگخوار ها رو دعوت کردم ! اونها استاد میشن و بحث تمومه.
-من که عمرا اجازه بدم لرد و دوستاش یه جلسه هم اینجا تدریس کنن ، میگم انجمن رو قفل کنن ، چه فکری کردی ؟

درگیری شدت میگیره ، اون طرف مرگخوار ها و محفلی ها هر چی ا دهنشون در میومد به همدیگه گفتن ، این طرف سالازار و هری چوب دستی ها رو کنار گذاشته بودن و سعی میکردن با دست و پا و گاز و غیره اون یکی رو شکست بدن .

بومب !

ایوان روزیه به صورت وارد صحنه میشه . منوی مدیریت رو در دست میگیره و همه رو خشک میکنه .

-این همه موضوع و آموزشگاه و ماجرا هست اینجا ، جفتتون قفل کردید رو یه آموزشگاه کوییدیچ ؟ خجالت بکشید . :vay:

ایوان قدمی میزنه و دستی به چونش میکشه ، بعد نگاهی به لرد و دامبلدور میندازه و به سر جاش بر میگرده و ادامه میده :

-شما ها از کجا میدونید که کوییدیچ بارتون هست ؟ جادوگر خوب بودن به معنی بازیکن خوب بودن نیست . همتون باید تست بشید . یه تیم کوییدیچ تشکیل بدید ، گروه سیاه و گروه سفید . هفته بعد یک مسابقه انجام میدیم و برنده آموزشگاه رو در دست میگیره . خودمم داور میشم .

بومب !

ایوان غیب میشه و بقیه به حالت عادی بر میگردن ! دو گروه نگاهی از خشم بهم میندازن و بدون هیچ حرفی به سمت رئیسشون ، لرد و دامبلدور میرن تا تصمیم گیری کنن.



بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۰:۴۱ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#68
خلاصه :

دو نفر از محفلیا(سیریوس بلک و ریموس لوپین)در میخانه دیگ سوراخ میخورن و مینوشن.ولی به دلیل وضع مالی بد محفل، پولی برای پرداخت ندارن.صاحبان کافه که مرگخوار هستن(لینی و ماری) از این فرصت استفاده میکنن و با محفلیا یه قراری میذارن.قرار میشه فردا که لرد به کافه میاد این دو محفلی بصورت نمایشی به لرد سیاه حمله کنن و لینی و ماری جون لرد رو نجات بدن و اینجوری موقعیتشونو پیش لرد تثبیت کنن.ولی این نقشه با خروج لرد از کافه شکست میخوره.
لینی و رز برای جشن تولد نجینی(که پس فرداست)نقشه میکشن.قصد دارن نمایش دیگه ای ترتیب بدن که ریموس و سیریوس در جشن تولد نجینی رو بدزدن و لینی و ماری با نجات دادن نجینی پیش لرد محبوب بشن.مقدمات جشن آماده میشه.
لرد تصمیم میگیره برای نجینی یه شوهر خوب پیدا کنه، برای همین از لونا و لینی میخواد که تا روز جشن این کار رو براش بکنن. لینی و ماری تصمیم میگیرن لونا رو دست به سر کنن تا خودشون بتونن دو نفری این کار رو انجام بدن و از سیریوس و ریموس برای این کار (شوهر نجینی شدن!) استفاده کنن.
سیریوس و ریموس مجبور میشن که قبول کنن ولی چون میدونن این کار آینده خوبی نخواهد داشت ، به دفتر دامبلدور میرن تا تلاش کنن اون رو راضی کنن محفل همزمان حمله کنه تا اونها بتونن از قضیه فرار کنن.

------------

ریموس نگاهی به سیریوس میندازه و سعی میکنه که اتفاقی افتاد رو هضم کنه ! جفتشون بهت زده به هم نگاه میکنن . انگار دهن جفتشون رو با نخ و سوزن بسته بودن . هیچ کلمه ای از دهنشون در نمیومد . به مدت 10 دقیقه سکوت سنگینی بین دو محفلی به وجود اومده بود . هر دو داشتن فکر میکردن که دقیقا چه بلایی داره سرشون میفته . بالاخره ریموس سکوت رو میشکنه و میگه :

-آممم ، الان دقیقا چی شد ؟
-فک کنم مجبور شدیم جفت نجینی بشیم .
-هوووم ، خب الان من اصلا نمیدونم یه مار چه انتظاری هایی از ما میتونه داشته باشه .
-مشخصه ما نمیتونیم این کار رو بکنیم ، باید یه فکر دیگه بکنیم . یه نقشه بریزیم که زیر این کار بیرون بیاییم .
-ما حتما باید اونجا باشیم ، چون مجبوریم بابت اون پولی که نداشتیم ، یه نمایش بازی کنیم ، در نتیجه کارمون ساختست !
-نه من یه نقشه خوبی به ذهنم رسید ! :evilsmile:


ظهر همون روز :

ریموس و سیریوس با سرعت در انجمن خصوصی محفل حرکت میکردن تا به دفتر دامبلدور برسن . ریموس نمیدونست چه نقشه ای داره ولی میدونست که چیز راحتی نخواهد بود . دلهره در چشمان جفت محفلی مشخص بود . ریموس دوست داشت زمان بیشتری رو بدون دونستن نقشه سیریوس بگذرونه در نتیجه سوالی ازش نمیپرسید . سیریوس تو فکرش در حال کامل کردن نقشه ش بود .

بالاخره دو محفلی جلوی در دفتر دامبلدور میرسن . سیریوس بر میگرده به سمت ریموس و در حالی که دستش رو شونه ریموس هست میگه :

-من میخوام که تو این نقشه از من حمایت کنی . تنها راهیه که داریم تا بتونیم جونمون رو نجات بدیم .
-من که همیشه با توئم ولی نقشت چی هست ؟ بهتر نیست اول به من بگی ؟
-اوکی ، ببین نقشه اینه ، ما دامبلدور رو راضی میکنیم که وقت مناسبیه تا محفل ققنوس به ارتش سیاه حمله کنه و شکستش بده .
-مرتیکه من ترجیح میدم با نجینی تا آخر عمر زندگی شاد و خرمی رو پشت سر بذارم تا اینکه حمله کنم به ارتش سیاه !
-ساکت شو !!

سیریوس این رو گفت و در دفتر دامبلدور رو باز کرد . هر دو میدونستن که مکالمه سختی رو پیش رو خواهند شد .



ویرایش شده توسط ایگور کارکاروف در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۷ ۲۳:۵۴:۱۶

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۰:۲۴ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#69
هيچ فردي نياز به ثبت نام نداره.همه اعضاي ايفاي نقش عضو هاگوارتز هستن و به صورت آزادانه و هر موقع خواست بدون ثبت نام در هاگوارتز ميتونه تو كلاسها شركت كنه و براي گروهش امتياز بياره.

هدف از ثبت نام اول ترم این بود که متوجه بشم حدودا چند نفر خواهان شرکت در هاگوارتز هستن که بتونم برنامه بریزم .


تاپیک قفل شد !


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: تابلوی اعلانات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۰:۲۳ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#70
اعلامیه سوم :

برنامه هاگوارتز از شروع تا پایان :

16 اردیبهشت هاگوارتز شروع خواهد شد .

اردیبهشت :

هفته اول : 16-22

خرداد :

هفته دوم : 6-12
هفته سوم :27 -2 (تیر)

تیر :

هفته چهارم :10-16
هفته اول کوییدیچ : 17
هفته پنجم : 24 - 30
هفته دوم کوییدیچ : 31

مرداد :

هفته ششم : 7-13
هفته هفتم : 21-27
هفته آخر کوییدیچ : 28

شهریور :

1 - 7 نتایج کوییدیچ و قهرمان هاگوارتز ، دانش آموزان و استادان نمونه


----------

امتحانات:

در این ترم امتحان پایان ترم نخواهیم داشت . نمرات آخر به صورت نمرات مستمر داده خواهد شد .

شرح نمرات مستمر كه معلم خواهد داد:

1-ميانگين نمرات دانش آموز در كلاس در طول ترم از ده نمره.

مثال:ايگور در كلاس دفاع در برابر جادوي سياه دو جلسه شركت كرده و جلسه اول 18 و جلسه دوم 30 امتياز گرفته است.ميانگين اين نمره 24 از 30 ميشه و از 10 نمره 8 ميگيره.

2-حضور مستمر دانش آموز در كلاس كه هفت نمره دارد.

مثال:ايگور در درس جادوی سیاه 2 جلسه تكليف ارائه كرده كه ايشون 2 نمره از 7 نمره رو ميگيره.

3-نمره انضباط دانش آموز كه 3 نمره هست و توسط مسوولين هاگوارتز داده ميشه .


----------

ثبت نام دانش آموزان:

هيچ فردي نياز به ثبت نام نداره.همه اعضاي ايفاي نقش عضو هاگوارتز هستن و به صورت آزادانه و هر موقع خواست بدون ثبت نام در هاگوارتز ميتونه تو كلاسها شركت كنه و براي گروهش امتياز بياره.

هدف از ثبت نام اول ترم این بود که متوجه بشم حدودا چند نفر خواهان شرکت در هاگوارتز هستن که بتونم برنامه بریزم .

----------

کوییدیچ :

برنامه کوییدیچ این ترم مقداری با ترم های قبل فرق داره . در این ترم هر گروه فقط یک پست ارسال خواهد کرد .این پست میتونه در سالن خصوصی گروه مورد ویرایش بقیه اعضا قرار بگیره و بعد ارسال بشه .

تیم اول 50 امتیاز ، تیم دوم 30 امتیاز و تیم سوم 10 امتیاز برای گروهش به ارمغان خواهد آورد در پایان ترم !

برنامه کوییدیچ :

17 تیر :

اسلیترین - هافلپاف
گریفیندور - راونکلاو

31 تیر :

اسلیترین - راونکلاو
هافلپاف - گریفیندور

28 مرداد :

گریفیندور - اسلیترین
راونکلاو - هافلپاف



موفق باشید !




بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.