هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۴۲ جمعه ۷ دی ۱۳۸۶
#1
الان كه شبه اما چند ساعت ديگه كه آفتاب در بياد ميتونم ادعا كنم شما در نهايت پستي و رزالت(خدايي خز شد ) حرف خودتو توي روز روشن انكار ميكني.

نقل قول دقيق از جمله دلايل شما براي بلاك آرشام:
نقل قول:
1. اشتباه مدیر در بستن فرد
2. اشتباه در نبستن بقیه
3. معذرت خواهی و عدم تکرار فرد بسته شده


ویرایش شده توسط وینسنت کراب در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۷ ۰:۴۶:۳۴

dont pick on me


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۰۸ جمعه ۷ دی ۱۳۸۶
#2
در ابتدا من هرگونه آرشام بودن را تكذيب ميكنم.

همانا منطق چيز خوبيه و ما آن را دوست ميداريم ...

شما خيلي قشنگ با كلمات بازي ميكني و من كلا نميدونم اين بازي كردنو از كجا ياد گرفتي.

شناسه آرشام به دليل ادامه دادن بحث در چت باكس به مدت سه روز بسته شد. در طي اين مدت كوچكترين اقدامي از طرف ما صورت نگرفت و به جز چند پيام در چت باكس بحث ديگه اي پيرامون اين موضوع نشد.

بعد از سه روز كه ما پيگير قضايا براي باز شدن شناسه آرشام شديم با رفتار شرم اور و بسيار غير منطقي مديريت مواجه شديم.

دقت كنيد كه در ابتدا آرشام دخالتي نكرد و بحث به شيوه معمول ادامه پيدا كرد اما هر چي بحث چلو ميرفت تضاد توي پستهاي شما بيشتر خودشو نشون ميداد و همين باعث شد مسوت بياد و از خودش دفاع كنه.



عله ي عزيز منم زيركي شما رو تصديق ميكنم اما نه براي اينكه گفتي صبر كنيد تا خود بارون بياد بلكه براي اينكه خيلي خوب بلدي با كلمات بازي كني و جملاتو به نفع خودت تغيير بدي.

شما دليل اوردي كه بارون از قوانين اطلاع نداشته براي همين اون حرفو( بلاك به مدت 3 روز) توي چت باكس زده اما هيچ وقت جواب اين سوالو ندادي كه كسي كه با قوانين آشنا نيست چرا مدير سايته؟!

شما خودت توي دلايل اين بلاك حرف از اشتباه مديريت زده بودي ولي حالا در پست بالا در كمال رزالت حرف خودتو تكذيب ميكني.

در كل در طول مدتي كه توي اين سايت بودم با مسايل زيادي مواجه شدم كه مديرا باهاش شخصي برخورد كردن و اگه علاقه داشته باشي حاظرم با مدرك و سند مثال بزنم.

ارسال شده به وسيله گراوپي


ویرایش شده توسط وینسنت کراب در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۷ ۰:۱۱:۵۲
ویرایش شده توسط وینسنت کراب در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۷ ۰:۱۴:۱۲

dont pick on me


Re: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۱۲:۳۲ پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۶
#3
نام:وينسنت
فامیل: كراب

گروه:اسلیترین

دروس مورد علاقه:

دفاع در برابر جادوی سیاه ، دوئل جادوگری

___________

لطفا پست 539 را پاك كنيد!!


dont pick on me


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ سه شنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۶
#4
نام کامل:وینسنت کراب
گروه:اسلیترین

معرفی کوتاه شخصیت:کراب هیکل بسیار بزرگی دارد و یکی از دوستان نزدیک مالفوی است ، پدرش یکی از مرگخواران لرد ولدمورت بود و خود وی هم در سال هفتم در طی تلاشی برای گشتن هری پاتر از بین رفت.
او از پاتر و دوستانش متنفر بود و از هیچ عملی برای آزردن انها غافل نمیشد.

چوب جارو:فایر بالت 2008
چوب جادو:27 سانتی از آتش اژدهای بلغاری

توانمندی ها:در جادو بسیار خنگ است اما زور بازوی مناسبی دارد و میتواند به راحتی هری را له کند

لقب:کراب گندهه
علاقه مندی ها:دراکو مالفوی ، آزار هری پاتر

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۱۳ ۱۷:۳۹:۳۲

dont pick on me


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۹:۵۶ سه شنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۶
#5
سلام من تا حالا با شخصیت بارناباس کاف یک پست رول هم نزدم میخواستم بدونم با همین شناسه میتونم شخصیتمو عوض کنم؟

چون این شخصیت اون جوری که انتظار داشتم نبود.

در تاپیک معرفی شخصیت دوباره خودت رو معرفی کن ولی بنظر من این شخصیت خیلی جای کار داره... حتما لازم نیست شناخته شده باشه خودت این شخصیت رو بساز. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۱۳ ۱۲:۱۵:۵۷

dont pick on me


Re: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ جمعه ۹ آذر ۱۳۸۶
#6
نام:بارناباس

فامیل: کاف

گروه:اسلیترین

دروس مورد علاقه:

دفاع در برابر جادوی سیاه ، دوئل جادوگری


ویرایش شده توسط بارناباس کاف در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۹ ۱۷:۳۳:۵۶

dont pick on me


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۵۵ جمعه ۹ آذر ۱۳۸۶
#7
نام کامل:بارناباس کاف
گروه:اسلیترین

معرفی کوتاه شخصیت:
باراناس کاف فردی کوتاه قامت است که سیبیل بزرگی بر پشت لبش خود نمایی میکند از زور مطالعه زیاد مجبور است که عینک ته استکانی بزرگی به چشم بزند و بی تردید یکی از پولدار ترین افراد جامعه جادوگری قرن حاضر است.

وی در جوانی پایه های روزنامه پیام امروز را محکم کرد و با توجه به آشنا هایی که در وزارت داشت توانست خیلی سریع پیشرفت کند و این روزنامه را به برترین روزنامه جامعه جادوگری تبدیل سازد.

بارناباس انسان منفوریست و طرفدار های زیادی در جامعه جادوگری ندارد.

شایعه هایی که از ازدواج وی با ریتا اسکیتر در جامعه جادوگری رواج یافته بود که وی همه انها را تکذیب نمود.

چوب جارو:فایر بالت 2008
چوب جادو:27 سانتی از آتش اژدهای بلغاری

توانمندی ها:خریدن ماموران وزارت و پیشبرد اهداف سیاه خود در زیر نقاب کار های قانونی.
لقب:کاف خطرناک
علاقه مندی ها:پول ، روزنامه پیام امروز و ریتا اسکیتر

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۹ ۱۷:۱۴:۲۸

dont pick on me


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۸:۱۸ جمعه ۹ آذر ۱۳۸۶
#8
-:پدر اون فقط یه بچست خواهش میکنم آزادش کن بره
مروپ در حالی این جمله را بیان میکرد که با انگشت اشاره پسرک رنجور و ضعیفی را نشانه رفته بود که با طناب به صندلی کوچکی بسته شده بود.
-:این فضولیا به تو نیومده .. بزرگ ، کوچیک ، زن ومرد فرقی نداره مهم اینه که همشون خون کپکین ... خون کپکی میفهمی؟!
-:اما پدر اون فقط یه بچه کوچیکه مظلومه ، چطوری دلت میاد که اذیتش کنی؟
-:مظلوم ؟؟؟؟ واقعا به اون میگی مظلوم ؟؟؟؟ تو کسی رو که میخواست انگشتر خانوادگی مونو بدزده بهش میگی مظلوم؟؟؟؟
-:پدر فکر کنم به خاطر این کارش تبیه شد....
-:ساکت دختره ی ابله دیگه نمیخوام چیزی در این رابطه بشنوم .. اینو یادت باشه که این منم که توی این خونه تصمیم میگیرم .. و دیگه هم حاضر نیستم به خاطر اون پسره بی خاصیت وقتمو هدر بدم! من کار واجبی دارم که یه سر باید برم بیرون ، برای غذا بر میگردم خونه ، چهار چشمی مراقب این پسره هستی ، اگه فرار کنه و یا اتفاق دیگه ای بیفته که باب میل من نباشه یک ماه توی اون گنجه زندانیت میکنم.
با شنیدن نام گنجه بدن مروپ مور مور شد و به حالت تسلیم به سمت آشپزخانه روانه شد تا برای ناهار ظهر تدارکات لازم را انجام دهد.

_______

نیم ساعتی میشد که پدرش خانه را ترک کرده بود ، در درون مروپ جنگ خیر و شر بر پا شده بود از طرفی دلش به حال پسرک ماگل میسوخت و میخواست او را آزاد کند از طرفی از زندانی شدن در گنجه میترسید ، اما بلاخره تصمیم خود را گرفت کارد نازک و ظریفی را برداشت و به طرف پسرک روانه شد.

پسرک با دیدن چاقو در دست مروپ اندکی ترسید و فکر که میخواهد به او صدمه بزند اما بعد از ان که نوک چاقو رو طناب ها فرود امد و شروع به پاره کردن تک تک آنها نمود قلب کوچکش از خوشحالی به تپیدن افتاد .

اخرین بند طناب نیز پاره شد و پسرک از بی حالی روی زمین افتاد ، اما اکنون وقت استراحت کردن نبود به آرامی از روی زمین بلند شد و نگاه تشکر امیزی به مروپ انداخت.
-:تشکر لازم نیست پسر جون .. فقط سریعتر از اینجا برو
-:من شنیدم که پدرت بهت چی میگفت اگه بخوای متونیم با هم فرار کنیم جایی که من زندگی میکنم برای هممون جا هست.
-:ههعیی سرنوشت من همینه که میبینی بهتره سریعتر بری تا پدرم بر نگشته
-:متشکرم خانوم تا اخر عمر مدیون شمام.
بعد از گفتن این جمله پسرک با سرعت از خانه بیرون زد و در چشم بهم زدنی دور شد.

______

در به آرامی باز شد و هیکل بزرگ و زشت مارولوو نمایان شد نگاهش به صندلی ای افتاد که اکنون بند های تکه تکه جای پسرک را بر روی ان گرفته بودند با خشم به طرف مروپ که در آشپزانه بود یورش برد
مروپ:سلام پد...
سیلی محکم مارولوو اجازه کامل کردن جمله اش را به او نداد
-:دختره ی احمق تو چی کار کردی ؟؟؟ تو چی کار کردی ؟؟؟/ تو باعث ننگ خانواده ی مایی !!! تو هم با اون خون کپکی ها هیچ فرقی نداری !!!! هیچ فرقی !!! الان بهت درسی میدم که تا اخر عمر فراموش نکنی.
مارولوو با دست های قوی اش چنگی در موهای مروپ زد و با خشم او را به سمت گنجه کشید درب گنجه را باز کرد و او را با قدرت هر چه تمام تر به درون گنجه پرتاب کرد.
همان گنجه سرد و تاریک که مروپ از ان میترسید.

تایید شد!


ویرایش شده توسط وینسـِـنت کِراب در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۹ ۸:۲۷:۳۴
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۹ ۱۲:۲۰:۵۴

dont pick on me


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۲۳ دوشنبه ۵ آذر ۱۳۸۶
#9
اوباش - کوپه - مجله - کیف - قلعه - توهم - استاد - لونا - شمع - نفس

____________________

مجله ای را که در دست داشت درون کیفش جا داد و پیشانی اش را به شیشه ی کوپه چسباند ، آرام و قرار نداشت و تند تند نفس میکشید ، باورش نمیشد که زمان تحصیل او در قعله فرا رسیده است ، این اتفاق بیشتر شبیه یک توهم شیرین بود.

سرعت قطار کم کم کاهش یافت و پس از دقایقی قطار متوقف شد ، به سرعت بیرون جست و خود را به ایستگاه رساند ، فردی بزرگ اندام را دید که به واسطه تکان دادن شمعی بزرگ افراد سال اولی را به سمت خود جلب میکرد ، با خوشحالی به سمت مرد گام برداشت ، این بهترین لحظه زندگی او بود.

تایید شد !


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۸ ۱۹:۰۶:۰۶

dont pick on me


Re: گفتگو با ناظرين انجمن
پیام زده شده در: ۷:۱۱ یکشنبه ۴ آذر ۱۳۸۶
#10
چرا پست من بدون هیچ دلیلی از بازی با کلمات پاک شده؟!

رنگ کلمات هم مشخص کرده بودم واقعا نمیدونم چرا پاکش کردید!!

کلمات باید به صورت رنگی نوشته بشه !!!
کلمات پست شما به صورت بولد فقط نوشته شده بود !!!


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۴ ۸:۰۲:۰۷

dont pick on me






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.