هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




روفس اسکریم جیور
پیام زده شده در: ۱۷:۲۰ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
#1
نام:روفس اسکریم جیور rufus scrimgeur
شغل: کاآگاه و وزیر سحر و جادو
چوبدستی : 31 سانتیمتری از چوب درخت بائوباب و مغزی پر هیپوگریف
گروه در هاگوارتز: گریفیندور
روفس اسکریم جیور مانند یک شیر پیر با ابرو های پر پشت ، چشم های زرد و آثار بسیار زخم بر اثر نبردهایش در طی چندین نمونه ی بارز از یک مرد خشن و آبدیده است و یکی از پاهایش در نبرد ی توسط جادوی سیاه دچار آسیب شده و او تا ابد می لنگد. او قبل از اینکه وزیر جادوگری باشد یک کار آگاه ارشد بود.
روفس اسکریم جیور برای آخرین شغلش در وازارت جادوگری معروف شد. او در سال 1996 تا 1997 به عنوان وزیر سحر و جادو به جامعه ی جادوگری خدمت کرد ، گرچه در این مدت کوتاه لرد سیاه آنقدر پیش رقت تا بالاخره وزارت سحر و جادو ی بریتانیا را تسخیر کند اما در آخرین لحظات وقتی وزارتخانه سقوط کرد همانطور که هری پاتر "پسری که زنده ماند" نقل می کرد او حاضر نشد به هیچ وجه محل سکونت هری و پناهگاه را به مرگخوار ها بگوید ، برای همین هری پاتر همیشه حس قدردانی خود نسبت به این کارآگاه و وزیر در سینه خواهد داشت.
اگر بخواهیم مهم ترین وزرای سحر و جادو را رتبه بندی کنیم اسکریم جیور در رتبه ی بلندی جای می گیرد و این به خاطر دوره ی مهم وزارت او در دوران لرد سیاه است.
آرتمیسیا لوفکین از 1798 تا 1811
گورگان استامپ از 1811 تا 1819
فاریس اسپاوین از 1865 تا 1903
نابی لیچ از 1962 تا 1968
ملیسنت بگنالد از 1980 تا 1990
کورنلیوس فاج از 1990 تا 1996
روفس اسکریم جیور از 1996 تا 1997
کینگزلی شکلبولت از 1997 تا (اطلاعاتی در این رابطه در دست نیست)

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۶ ۱۸:۰۰:۲۵


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۷
#2
بدون شک آن شب شب بدی بود ، تک فرزند خانواده ی مالفوی می بایست تاوان تمام اشتباهات پدرش را می داد . دراکو مالفوی در تنها مکان مناسب برای گریه کردن در هاگوارتز ایستاده بود و بلند هق هق می کرد . چطور ممکن بود آن روز های شاد و زیبا ، دیگر به سراغ او نیایند او که فرزند یکی از اصیل ترین خانواده های جادوگری بود ، حالا تمام روز های قبل مدرسه ی هاگوارتز مانند رویاهایی بودند که هیچ وقت دست یافتنی نبوده اند. البته این نظر شخصی مالفوی بود. تا سال قبل یا شاید قبل از تورنمنت سه جادوگری همه چیز مرتب و بر وفق مراد بود ، حداقل چنین چیزی در مورد دراکو صدق می کرد ، اما بعد از بازگشت لرد سیاه زندگی مالفوی ها هم سیاه شده بود ، مرگخوار ها ی زیادی برای عدم وفاداری به سرور خود مجازات می شدند و یکی از مهم ترین آن ها لوسیوس مالفوی بود پدر بزدل او بود ، کسی که بعد از سقوط ولدمورت حتی حاضر نشد کتابی را که با سفارش زیاد به او سپرده شده بود را نگاه دارد .
ولدمورت بزرگترین نقطه ضعف نارسیسا بلک و همسرش لوسیوس را یافته بود ، آن ها باید کم کم مجازات می شدند و رنج فرزند دلبندشان را می دیدند بدون این که کاری از دستشان ساخته باشد ...
ولدمورت دراکو را مسئول خیلی از سنگین ترین کار ها کرد ،کار هایی که حتی برای یک مرگخوار واقعی سنگین می نمود او یک سال تمام در هاگوارتز برای لرد سیاه کار کرد ، آنقدر در اتاق ضروریات مانده بود که رنگ سنگ های دیوار آن لحظه ای از نظرش دور نمی شد. علاوه بر این ها ولدمورت دیگر نمی گذاشت خانواده اش آزادانه نفس بکشند و بعد از این همه بد بختی مالفوی کوچک در آخرین روز های تحصیل در دور ه ی ششم هاگوارتز اصلی ترین عامل مرگ آلبوس دامبلدور بهترین مدیر هاگوارتز بود. گرچه نه فقط مالفوی بلکه هیچ اسلیترینی دیگری به دامبلدور عشق نمی ورزید اما فراموش کردن مرد بزرگی مانند او همان قدر آسان بود که کشتی گرفتن با یک ایرامپتن آفریقایی. حالا در آخرین روز هایی که در هاگوارتز بود ، مالفوی خود را سنگین تر از وزنی که داشت می یافت، چون تمام کابوس ها و رنج های سال گذشته بر دوشش سنگینی می کرد ، در یکی دور روز اخیر ساعت های زیادی به این دستشویی می آمد و بعد از از نظر گذراندن خاطرات تک تک روز های سال گذشته بغضش می ترکید و زیر گزیه می زد اما در این چند روزاین اولین باری بود که صدای نازک دختری از پشت توجه او را به خود جلب می کرد ، آن جا دستشویی میرتل گریان بود.
میرتل با قیافه ای ناراضی و حق به جانب پرسید:
"ببینم تو اینجا چیکار می کنی ... احتمالا که نمی خوای برای همیشه اینجا بمونی ها؟"
مالفوی چند لحظه ایستاد تا آثار گریه را از چهره اش پاک کند اما شدنی نبود سپس برگشت و با صدایی گرفته و سرد گفت:
"مطمئنم به تو ربطی نداره ...تو کسی نیستی که بخوای جلوی رفت و آمد من به دستشویی رو بگیری من هیچ جایی ندیدم چنین کاری ممنوع باشه..."
سپس با چشم هایی تنگ و راضی از حرفی که زده بود منتظر بود تا ببیند آیا می تواند آن روح را از آنجا براند. با اینکه نمی دانست این روح کیست اما می پنداشت مانند روح های دیگر هاگوارتز در راهرو ها پرسه می زده و خیلی اتفاقی به آنجا راه یافته بود .
میرتل از پشت عینک گردش لحظه ای به او زل زد و بعد با صدای زیری هرهر خندید:
"هی هی هی ...پسر کوچولو فکر نکنم گریه کردن توی یه دستشویی متروکه کار معمولی باشه تو از چیزی ناراحتی و هر روز اینجا گریه می کنی ..."
دراکو بدون اینکه سعی کند جوابی بدهد برگشت و به صورت خودش در آینه نگاه کرد ، چشم های پف کرده اش غمگین تر از همیشه بود و هرچه سعی می کرد نمی توانست شاد ترین لحظه ی زندگیش را به یاد بیاورد . میرتل بعد از اینکه از پاسخ دادن مالفوی نا امید شد گفت :
"به هر حال من همیشه همین جام و اگه نباشم توی یکی از کاسه توالت ها رو بگردی حتما منو میبینی .( بعد صدایش شبیه نوزاد هایی شد که تا چند ثانیه ی دیگر گریه می کنند) من 60 ساله که اینجا تنهام ... اگه یه روزی از زندگی سیر شدی یا هر چیزی دیگه ای ... هی هی هی ... بعد از اینکه خود کشی کردی می تونی بیای پیش... من مطمئنم با هم روز های خوشی رو مردگی می کنیم ... "
دراکو بهت زده شده بود و از حرف های احمقانه ی روح دخترک گیج بود اما هیچ چیز باعث نشد که با به یاد آوردن پدر و مادرش و ولدمورت همانجا آرزوی مرگ نکند. میرتل با لبخندی که بر لب داشت به سرعت برگشت و همچنان که جیغی سر میداد به داخل کاسه توالت شیرجه رفت بعد از آن دراکو انگار نه انگار که دخترکی هر چند روح آنجا بوده باشد همچنان گریست ... هیچ امیدی برای بازگشت به خانه نداشت ، ولدمورت قرار بود به زودی در خانه ی آن ها مستقر شود و چه اتفاقات وحشتناکی که که از نظر دراکو مالفوی عبور نمی کرد ... اوآن روز تا وقتی که کراب یا گویل (یا هر کس دیگه ای بود که مالفوی از فرط بی حالی نفهمید که بود) او را صدا نکرد او همانجا زانو زده بود و گریه می کرد.
دراکو لوسیوس مالفوی با اینکه هرگز خودش نفهمید چرا و یا توسط چه کسی بار ها زندگی اش نجات داده شده اما تمام این اتفاقات که به واسطه ی سر سپردگی پدرش برای او رخ داد باعث شدند که هرگز برای فرزندش از لرد سیاه و یا اسلیتیرینی اصیل حرفی نزند. و وقتی که دیگر ولدمورتی وجود نداشت دیگر دراکویی هم نبود که از هری پاتر نفرت داشته باشد.


آفرين! عالي بود! واقعا يك متن بسيار زيبا و در خور تحسين نوشته بوديد، دوست عزيز! موضوع، فضاسازي، تصوير كردن حالا و...، همه و همه بسيار عالي بودند! تنها اشكالات كوچكي در پست شما به چشم ميخورد كه مطمئنا با تمرين بيشتر، اين مسائل نيز برطرف خواهند شد.

" يکی از مهم ترین آن ها لوسیوس مالفوی بود پدر بزدل او بود ، " بهتر هست وقتي راجع به كسي يا چيزي توضيح ميديد، توضيحاتتون رو در بين دو ويرگول قرار بديد و از تكرار افعال بپرهيزيد: يكي از مهم ترين آنها لوسيوس مالفوي، پدر بزدل او، بود.

نكته ي ديگر اينكه، توجه به انتخاب لغات، با توجه به شرايط 1ست بسيار الزاميست. وقتي پستي جدي و سراسر مملو از نكات ادبي را مي نويسيد استفاده از عباراتي تقريبا محاوره اي، مثل" و زیر گزیه می زد" زياد جالب نيست و مثلا بايد اينگونه مي بود:" و به گريه مي افتاد " .

و مورد ديگر اينكه، بر روي علائم نگارشي بهتر كار كنيد تا به خواننده ي پست خود كمك كنيد كه به بهترين وجه ممكن، نوشته ي شما را درك كند. موفق باشيد.

تاييد شد.


ویرایش شده توسط مینروا مک‌گونگال در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۶ ۹:۲۷:۰۷

Draco Dormiens Nanquam Titilandus


Re: رده بندی کتابهای تخیلی!!
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۸۷
#3
هری پاتر
ماجرا های نانیا
ارباب حلقه ها

بعد از این ها آثار این کالفر و دیگر هیچ


Draco Dormiens Nanquam Titilandus


Re: گفتگو با ناظرين انجمن كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۸۷
#4
سلام.
چند چیز یادم رفته...
کسی می خواد بمراحل قبولی در ایفای نقش رو طی کنه .. .برای اینکه شخصیت مود نظرش در این مدت گرفته نشه کجا باید اعلام کنه؟


Draco Dormiens Nanquam Titilandus


Re: ارتباط با ناظرين مطالب اشتراکي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۸۷
#5
سلام.
در مورد یک دوره ی شبه مسابقات پیشنهاد داشتم .
یک سری شخصیت های مهم دنیای جادوگری رو انتخاب می کنیم . به صورت لیست تک به تک در میاریم : مثلا:
albus dumbledore vs. voldemort
harry potter vs ....
هر روز یه مسابقه شروع میشه و اعضا به یکی از دو نفر رای میدهند ، شخصی که بیشتری نرای رو بیاره بالا میاد و دیگری حذف میشه واین روند تا فینال ادامه پیدا میکنه ... توجه داشته باشید که تعداد زیاد کاراکتر وقت زیاد ی میگیره (32 نفر 64 روز)

تشکر


دوست عزيز، از نظرتون متشكرم. اما اينجور نظر سنجيها، زياد جالب توجه نيستند. اميدوارم با نظرات بهتر و قوي تري، باز هم به اينجا بيايد. موضوع اين تاپيك رد شد.


ویرایش شده توسط مینروا مک‌گونگال در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۳ ۷:۰۲:۰۱

Draco Dormiens Nanquam Titilandus


Re: موجودات جادویی ایران
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷
#6
اژدها :
موجود افسانه ای با فلس های قرمز و مار مانند با بدنی نرم که در اسطوره های ما در غار زندگی می کند و گوشتخوار است.
درجه بندی:
بسیار خطرناک
(رام نشدنی)

اما در مورد دیو:
دیو فلسفه ی زیادی داره ، زئوس خدای خدایان در اسطوره های یونان در فرهنگ های دیگه همیشه خدای خوبی نیست همانطور که در فرهنگ هندی "دیوس" شیطان است و در فرهنگ ایرانی "دیو" تبدیل شده است که موجودی شیطانی و باهوش است . معمولا با شاخ و و پوستی سخت و با شعور هستند.


Draco Dormiens Nanquam Titilandus


Re: بعد از تمام شدن سری کتابهای هری پاتر چه قدر به اونها سر میزنید؟
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷
#7
بعد از اینکه تمام ورد ها رو جمع آوری کردم و حفظ .. تا مدتی سری به هری پاتر نزنم اما هر 2 ماه یکبار 3 تا از جلد های متوالی رو میخونم ، البته در زمینه ی کتاب 5 فکر کنم رکورد دارم چون 22 بار خوندمش ...


Draco Dormiens Nanquam Titilandus


Re: چگونه با کتاب های هری پاتر آشنا شدید؟
پیام زده شده در: ۲۱:۱۷ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷
#8
1- چطور با کتاب هری پاتر اشنا شدید؟
اولین جلدشو خودم از یه جایی خریدم دلیل کنجکاویم هم نان جی.کی رولینگ بود که به طور خلاصه نوشته شده بود.
:چرا اینقدر شیفته ی این کتاب ها شده اید؟ ( البته اگه شده اید!)
تنها کتابی در زمینه ی جادو و جادوگری بود که وجود دنیای ما رو انکار نمی کرد خیلی جدی هم به مشکلات واتفاقات دنیای جادوگر ها پرداخت و اون ها رو توجیح کرد.
- کدام یک از کتاب های هری پاتر را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟
کتاب 2 چون اولین کتاب این سری بود که خوندم شاید اگه کتاب دیگه ای میخوندم اینقدر سریع جذبش نمی شدم.
: کدام فصل را بیشتر دوست دارید؟
فصل اول سنگ جادو " داستان از اون جا شروع شد که جغد ها ..."
کدام کتاب را کمتر از بقیه دوست دارید؟ چرا؟
کتاب هفتم میتونست بسیار با شکوه تر تموم بشه !!
: کدام یک از شخصیت های کتاب رو بیشتر دوست دارید؟ چرا؟
آلبوس دامبلدور ، دلیلی داره چون عاشقشم
- کدام یک از شخصیت ها را دوست ندارید و چرا؟
سوسک اسکیتر و دلورس جین آمبریج


Draco Dormiens Nanquam Titilandus


Re: بازی هری پاتر و محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۹:۳۶ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷
#9
استفاده از کنترل و موشن های مختلف در بازی خیلی نو آوری به جایی بود ، حالت سند باکس گونه هم به نوع خوبی جا داده شده بود ، هیچ وقت از دوئ ل خسته نمی شدید.
مخصوصا توی نسخه ی wii اگه بازی کرده باشید ، نهایت حس جادوگری در دنیا ی مشنگ ها رو تجبه خواهید کرد. البته در بازی بعدی که نوامبر (26) به بازار میاد ، ea قول داده که بازی هر چه بیشتر به کتاب و بیشتر به فیلم شبیه باشه...

تشکر


Draco Dormiens Nanquam Titilandus


Re: بعد از دامبلدور و لرد سیاه کی قوی ترین جادوگره؟چرا؟
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷
#10
در درجه ی بعد از دامبلدور و ولدمورت از نظر من هری قرار داره ... چون خیلی بیشتر از خیلی از جادو گرا ( به جز لرد و دامبلدور) یاد گرفته البته ممکنه به انتخابم ایراد بگیرید ... با بزرگ شدن و بچه دار شدن هری این امر به مرور بروز کرده ...
در هر صورت اگه نخوام هری رو انتخاب کنم مسلما گریندلوالدو انتخاب می کنم چون رقیبی برای دامبلدور بود و بعد از اون هم اسنیپ چون اونقدر قوی بود که جاسوس دوجانبه باشه و اگه اسنیپ رو انتخاب نکنم دلیلش اینه که اونقدر ضعیف بود که در آخر نتوانست کارهای گذشته اش رو به یاد بیاره یا شاید نجات پیدا کنه ...

تشکر


Draco Dormiens Nanquam Titilandus






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.