با توجه به اینکه نزدیک به 8 ساعت از رزرو فرد قبلی میگذره و هنوز پستش رو ارسال نکرده ، من از پست ریگولوس ادامه میدم .
********************
ریگول سر راهش یه لقت ( !!! ) محکم میزنه به بلاترکس که پخش زمینه و خمیرشو در میاره . آبرفورثم یادش رفته که باید بره محفل و کلنگش رو مث شمشیر سامورایی تکون میده : می کشمت سوژه نفله کن !
مرگخوارها پخش زمین شدن و دارن قاه قاه می خندن و البته زیرچشمی به بلیز نیگا میکنن ببینن کی قراره بدبختیاش شروع بشه . بلیزم بهشون دهن کجی می کنه : من که هنوز شیرشو ندوشیده بودم ! ی ی ی ی ی !
نارسیسا با افاده نگاهی به بقیه میندازه : ریگولوس مذکره یا مونث ؟
بلاتریکس : خاک تو ننگت سیسی ! تو نمی دونی مذکره ؟
نارسیسا : این حرفای بی اصالتانه چیه بلاتریکس ؟ خاک تو چی ؟
بلاتریکس :
خوب چرا سوالای چرت می پرسی ؟
نارسیسا : چرت نپرسیدم ! میگم اگه ریگولوس مذکره پس چطور میشه شیرشو دوشید ؟
دراکو : عررررررررررررررر ... عرررررررررررررر ... سفیدبرفی من چرا شده ریگولوس ؟ عررررررررررررررر
همه به خاطر این حقیقت عجیب که در برابر چشمانشون ظاهر شده به فکر فرو میرن و متنبه میشن . قدح خاطرات تحصیلی لرد از دست دراکو می افته و می شکنه و دراکو بی توجه به نگاههای خشمالود ولدک پخش زمین میشه و دستا و پاهاشو روی زمین خاکمالی میکنه : عرررررررررر ... من سفیدبرفی خودمو می خوام ... عررررررررررررر
ریگولوس شیهه ای از سر شادی می کشه و جفتکی می زنه و از در ویلا میپره بیرون . آبرفورثم دنبالش . در همین حال صدای خر و پف خرناسانه ای از توی اصطبل به گوش میرسه . همه به طرف اصطبل میرن و میبینن که سفیدبرفی اونجا خوابیده و جادوگر پیری هم که خیلی جیگر و گیزره کنارش چرت میزنه .
همه به بلیز نیگا می کنن که دوباره بره و سفیدبرفی رو ببوسه و بلیز نامردی میکنه : سهمیه ی بوسه های امروز من تموم شده ! من که نمیشه همش به جای در و داف برم سراغ اسبای پیر پاتال شما و ماچشون کنم .
بلیز سوت زنان از محل متواری میشه و دیگران به هم خیره میشند تا ببینند چه کسی شهامت بدبخت شدن و ماچیدن سفیدبرفی رو داره .