هری شنل نامرئی را روی سرش کشید, نقشه بهتر از این نداشت. دستش را در جیبش برد تا مطمئن شود معجون سر جاش است. او دیروز از کلاس معجون سازی معجونی را پیدا کرده بود که باعث می شد فردی که ان را نوشیده شروع به رقصیدن کند. معجون سرجایش بود. هری به سمت میز شام هاگوارتز حرکت کرد. خوشبختانه اسنیپ هنوز نرسیده بود هری معجون را از جیبش دراورد و مقداری از ان را بدون انکه کسی بفهمد داخل اب اسنیپ ریخت. بعد از ان بی سر صدا به سمت میز گریفیندور حرکت کرد.
هرمیون با دیدن هری که یک دفعه کنار انها ظاهر شده بود کمی جا خورد, اما رون فقط می خورد!
- هری! تا الان کجا بودی!؟
هری لبخندی زد و گفت:
- می فهمی!
هرمیون سرش را تکان داد اما تا خواست حرفی بزند به اسنیپ در حال قر دادن و اواز خواندن یافت, کم مانده بود چشم هایش از حدقه بیرون بزنند.
-حالا یک دو سه, عوض چپ, راست.
هرمیون به سمت هری برگشت:
- کار تو بود؟
هری جوابی نداد او و همه ی بچه ها در حال خنده بودند.
اسنیپ کنترلی روی کار خود نداشت, اما بلاخره تونست بعد از چند دقیقه خود را کنترل کند.اما هری برای مجلس گرم کنی بلند شد و گفت:
- اسنیپ باید برقصه از دامبلدور نترسه!
بقیه ی بچه ها هم با هری همراه شدند:
- اسنیپ باید برقصه از داملدور نترسه!
اسنیپ که از عصبانیت به رنگ گوجه فرنگی در امده بود. با سرعت برق خودش را به هری رساند, و یغه ی او را گرفت و تا دفترش کشید. هری در طول را به اسنیپ اعتراض می کرد ولی اسنیپ هیچ جوابی نمی داد تا اینکه به دفتر اسنیپ رسیدند. اسنیپ هری را به روی صندلی پرت کردو
- فکر می کنی نفهمیدم چی کار کردی؟
- چی کار!؟ من!
- می خوام خودم شخصا تنبیهت کنم, و به نظرم بهترین تنبیه اینه که دو ماه از کوییدیچ محرومت کنم!
- برای چی!؟ من که کاری نکردم.
- از دفترم گمشو بیرون پاتر! از کوییدیچ خبری نیست!
تصویر شماره ی 7_______
درود بر تو فرزندم!
داستان خوبی نوشتی. منتهی باید قبل از ارسال هر پست، از روش بخونی تا اشتباهات این چنینی پیش نیاد
نقل قول:هرمیون سرش را تکان داد اما تا خواست حرفی بزند به اسنیپ در حال قر دادن و اواز خواندن یافت
و اینکه "یقه" درسته، فرزند.
بنابراین...
تایید شد!