وارد خوابگاه دخترانه هاپلپافی ها شد و سعی کرد خجالت زده نشود ولی دیر شده بود
- ب ب بخشید م م من د دانش اموز جدیدم خیلی خوشوقتمم
همه نگاه ها سمت او چرخید دختری با موهای طلایی امد جلو و دست های مارتین را گرفت
-پس تو همون دانش اموز جدیده هستش من کیتی هستم خوشبختم
مارتین به دختر نگاه کرد موهای طلایی و چشم های ابی او شبیه فرشته ها بود
- ش شبیه فرشته هایی کیتی
کیتی لبخندی زد
-موهای قهوه ای و کوتاه خیلی بهت میاد
مارتین دستش را جلوی دهنش گذاشت
-ببخشید من مارتین کاپلستون هستم