تدریس جلسه آخییییییییییییییییش...چیز یعنی آخـــــــــــــــر! *- اینجا چه خبر بیدیه؟!
سالازار با تعجب به ملتی که جلوی در بسته کلاس تغییرشکل به در خیره شده بودند، نگاه کرد. روی در یادداشتی با خط خرچنگ قورباغه نصب شده بود و مدیریت اعظم بعد از دو سه بار تغییر زوم عینکش بالاخره تونست بخونه:
نقل قول:
امروز چون جلسه آخره و کلاس خیلی مهمه و محیط توی یادگیری خیلی اهمیت داره، توی ایستگاه کینگزکراس منتظرتون هستم!
- من این جیمزو ادب می کنیَم... من حالشو می گیریَم...
میان غرغرهای سالازار، رز پرسید:
تکلیف ما چیه؟بریم؟ نریم؟ ایستگاه کینگزکراس آخه؟
سالازار “من چمیدونیَم” گویان لگدی به در زد و با تموم هیکل به داخل کلاس پرت شد و درجا غیب شد!
ملت:
فلور که هوش راونکلا از وجناتش میبارید گفت:
- کلاس یه رمزتازه! همه برین تو.
ملت هم به دنبال فلور به طرف کلاس هجوم بردن.
هووووووووششت! در کینگزکراس به جای قطار سریعالسیر هاگوارتز، آقای بلوپ داشت توی آبی که جریان داشت، پا دوچرخه میزد و جیمز هم بهش مرتب جایزه میداد. با دیدن سالازار و بقیه بچههای کلاس، نیشش باز شد و گفت:
- اصن فکر نمیکردم انقدر آیکیوتون بکشه، شص امتیاز از همه کم میکنم تا از این به بعد نشونههای اینکه استاد میخواد کلاسو بپیچونه بگیرین!
- از من هم کم میکنیو؟ من مدیریت اعظم بی طرفیو؟
- از تو که هشصد امتیاز کم میکنم به خاطر همین بی طرفیت که هی میکنی تو حلقمون!
صدای همهمه و اعتراض اعضای اسلی داشت بلند میشد که با جیغ جیمز خاموش شد.
- سااااااکت!
توی سکوت کرکنندهای که کینگزکراس رو گرفته بود،صدای ضجه و گریه دلخراشی یک مرتبه بلند شد. صدا از زیر یکی از نیمکتها میومد، جایی که موجودی بدبخت فلس مانند دور خودش میپیچید و زاری میکرد.
- کی میدونه این چیـــ.... :zogh:
همه ملت باهم: ولـــــــــــدکه.
جیمز که ناامید شده بود آهی کشید و سرش را به علامت تایید تکان داد.
بعد قدمهایش را به سمت موجود مفلوک برداشت و در همان حین توضیح داد:
بله! همونطور که می بینین این یکی دیگه از تغییرشکل های ولدکه. در واقع..آخریشه. همونطور که می بینین ولدک به همون نوزاد مفلوک تدریس جلسه ی قبلمون برگشته و حتی مفلوک تر از اون به نظر میرسه!
قبلا گفتم.. تغییرشکل مادر علوم جادوییه. اما ولدک از این مادر متشخص سوءاستفاده کرد!
جیمز این را گفت و به محض رسیدن به نیمکت یه تدی از تو جیبش دراورد و تریپ سوباسا و تارو شوت طلایی زدن و نتیجه شد این:
جیمز:
- اخراجیوس مردک عقده ای شیادیه!
ارباب را پرتاب کردیه؟! مرلین تو را پرتاب کنیه!
سالازار اسلیترین این را فریاد زد و پرید بالا و با یک کِتو هوایی ولدک مفلوک را به ارتفاعات بالاتری صعود داد. بعد یادش آمد که بهتر بود برای پایین آوردن اربابش از ضربه ی چکشی مات ما استفاده می کرد، پس بالاتر پرید و با پاشنه ی پا ولدک مفلوک را به زمین کوبید و خودش به نرمی کنار اربابچه اش فرود آمد که حساب جیمز را...
- پروفسور پاتر در رفت جناب مدیر!
- سرمون کلاه گذاشت جناب مدیر!
- خدامرگم امتحان تغییرشکلمون نهاییه یک کلمه تغییرشکل یادمون نداد!
سالازار اخم کرد. آقای بلوپ ناپدید شده بود و روی ریل، معلق میان زمین و هوا جملاتی جادویی خودنمایی می کرد:
1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل {ببینین! از تغییرشکل هم اسم بردم! } داد؟ (10 امتیاز)
2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)
3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)
4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۵ ۲۲:۰۱:۰۴
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۵ ۲۲:۱۰:۵۸