[spoiler=خلاصه]
گلرت گریندلوالد و ریگولوس بلک مجددا دسته اوباش هاگزمید را احیا میکنند و در اولین قدم تصمیم میگیرند قدرتشان را به رخ مدیران بکشند. برای این منظور هیچ جا مناسبتر از خوابگاه مدیران وجود نداشت. بدین ترتیب سدریک، لی لی، رز، هوگو، پرسیوال و لی هر کدام با ترفندی وارد خوابگاه مدیران میشوند. در خوابگاه... پرسیوال، سدریک و هوگو همدیگر را میبینند و بعد از مواجهه با لینی و آنتونین در حمام مدیران وارد آشپزخانه آنجا میشوند و از بد روزگار با کوییرل مواجه میشوند و بعد از ضرب و شتم توسط او در یخچال آن جا پناه میگیرند و کوییرل سعی میکند در یخچال را باز کند که ناگهان سکوت برقرار میشود...
[/spoiler]
در اثر فشار هوگو و سدریک دو تکه جدا شده بدن پدر پرسیوال به هم میچسبد و پدر پرسیوال ترمیم یافته چشمانش را میبندد و با حالتی متفکرانه خطاب به هوگو و سدریک میگوید:
_ اشهدتونو بخونید. احتمالا کوییرل منوی مدیریتشو درآورده و عنقریبه که بزنه یخچالو بترکونه و ما سه تام شوت شیم به جزایر بالاک!
هوگو: آره راس میگه! من میدونم ما میمیریم!
سدریک: ساکت شید بابا! سر و صدا نکنید ببینیم چه خبر شده!
در همین لحظه در یخچال باز میشود و پدر پرسیوال و هوگو و سدریک که خود را برای مرگ آماده کرده بودند با چهره خندان بلیز زابینی روبرو میشوند.
هوگو: دیدید گفتم! ما مردیم! الانم اون دنیاییم ولی داغیم هنوز نمیفهمیم وگرنه بلیز زابینی تو خوابگاه مدیران چیکار میکنه؟
بلیز، هوگو و سدریک را که به هم گره خورده بودند به زور از در یخچال بیرون می آورد و بعد از اینکه گره آن ها را باز میکند در یخچال را میبندد و به هوگو میگوید:
_ نه شما نمردید. من برا این اینجام که تا حالا چند بار بهم پیشنهاد مدیریت شده و کلا عضو افتخاری مدیرا محسوب میشم و هر موقع بخوام میتونم بیام اینجا. صبح بیکار بودم دیدم سر و صدا میاد اومدم ببینم چه خبره!
هوگو: آهان گرفتم ولی من میدونم ما میمیریم!
سدریک: ببند هوگو! ممنون بلیز جان که ما رو آوردی بیرون. فقط دو تا سوال: یک اینکه کوییرل کجا رفت پس؟
بلیز: ساعت ده صبحه و مدیرا هر روز تو این ساعت جلسه دارن. عله احظارشون میکنه و وقتی احظار میشن اتوماتیک هر جا باشن شوت میشن تو اتاق جلسه.
سدریک: اوه پس خدا رحم کرد! اوووم سوال دوم: چرا پرسیوالو درنیاوردی؟
بلیز: همینجوری! کلا حال نمیکنم باهاش!
در همین لحظه آلبوس دامبلدور بی خبر وارد آشپزخانه میشود و بعد از دست دادن و روبوسی و سلام و احوالپرسی گرم با سدریک متعجب(
) و هوگو وحشت زده(
) و بلیز پشت میز غذاخوری مینشیند و صبحانه اش را میخورد.
هوگو با صدایی که به زور شنیده میشد به بلیز گفت: من میدونم ما میمیریم(
) الان آلبوس میزنه بالاکمون میکنه!
بلیز: نه بابا این کلا رله س! از خودمونه! با بقیه فرق میکنه بی آزاره!(
) فکر کنم جلسه تموم شده که این اومده صبحونه بخوره.
بلیز دستش را برای آلبوس تکان میدهد و آلبوس هم همین کار را میکند و لبخند میزند.
سدریک: اوووووه خدارو شکر! پس این حله! اوووم باید بریم سراغ فاز بعدی نقشه. فعلا آنتونین رو کشتیم و دسترسیشو گرفتیم! کریچر و بارون و مونالیزا و راجر هم همینطور! حالا مونده لینی و استر و ایوان و کوییرل و مافلدا و البته در آخر
عله!بلیز لبخند میزند و میگوید:
_ یاد فیلم killbill افتادم!
در هر صورت موفق باشید. من برم یه جا کار دارم شاید بعدا دوباره دیدمتون.