مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
کمد رؤیاگَردی!
دست زدن قدغن! قابل ابتیاع کردن نمیباشد. برای هر دور سوار شدن یک گالیون اِخ نمایید.
فلش بک: آلیس درحالی که ماهیتابه خودش رو روی شونه ش گذاشته و با دست دیگه ش چوبدستیش رو آماده نگه داشته توی جنگل راهش رو باز می کنه که...
ناگه صدایی ملکوتی به گوش می رسد:
ای ساحره !بدان و آگاه باش که اگر....
اگر ماهیتابه ی مرلین را تا سه روز دیگر پیدا نکنید شما را زنده نخواهم گذاشت!
آلیس با تعجب به دور و برش نگاه می کنه و میگه:
-با منی؟ کجایی تو الان؟
-بله با تو ام! به آسمان نگاه کن! گاهی به آسمان نگاه کن!![]()
در همین هنگام صدای زنی از نزدیکی های صدای ملکوتی به گوش می رسه:
-آهای مرد؟ داری با کی حرف می زنی؟
صدای ملکوتی که معلومه از صدای ملکوتی مونث حساب می بره فوری میگه:
-با هیچکس عزیز دلم!
-پس برو دو تا نون بگیر.
-چشم خانوم، اومدم....خوب گوش کنید ای ساحره ،شما ها تا سه روز دیگر مهلت دارید که ماهیتابه ی مرلین را پیدا کنید وگرنه زندتان نخواهم گذاشت...در ضمن من در راه اگر نیاز دیدم به شما افتخار داده و با شما حرف خواهم زد...فرت!
فلش بک:آلیس سر همون جای قبلی ایستاده، دنبال دوربین مخفی اطرافش رو نگاه می کنه. ناگهان ابرهای تیره آسمون رو می پوشونن و درحالی که صحنه به فیلم های هالیوودی شباهت پیدا کرده، از بین ابرها چهره پیرمرد خشمگینی پدیدار میشه.
-اوی! زن! با تو ام...به آسمان نگاه کن!![]()
آلیس به آسمون نگاه می کنه و پیرمرد رو میبینه که در اسکیل خیلی بزرگ بهش زل زده.
-عع! مرلین! سلام!![]()
مرلین خشمگین میشه و صاعقه هایی اطراف صورتش شکل میگیرن!
-زئوس از ما خشمگین شده، ماهیتابه جادویی ما کجاست؟! خدایان دیگر برای سرمان جایزه گذاشته اند! مایتابه ما شیئی مقدس بین خدایان باستان بود!
چهره آلیس گشاده تر میشه:
- عع، صدا قبلیه زئوس بود پس؟ خب حالا یه مایتابه معمولی عصبانیت نداره که...خط هم روش نیفتاده! مطمئن!
![]()
مرلین غرش میکنه:
-ماهیتابه ما را در سفر بین زمان و مکان رها کردید، ساحره بی عقل!حالا معلوم نیست به تنهایی سر از کدام زمان و مکان در بیاورد!
خلاصه: آپولین با دادن رشوه موفق شده تا مغازه عتیقه فروشی تو دیاگون باز کنه. حین مرتب کردن مغازه سنگ عجیبی از کف مغازه پیدا می شه که مشخص میشه با دسته ماهیتابه مرلین تفاوتی نداره. آلیس که از دیدن این وسیله خیلی سر ذوق اومده دسته ماهیتابه رو جا می ندازه و باعث میشه خودش و آپولین به یه جای عجیب منتقل بشن.
نکته: سنگ ها دو تان.یکی از کف مغازه در اومده و اون یکی تو لوازم آپولین بوده. این دوتا سنگ دوقولو هستن و به ماهیتابه مرلین مربوطن.