هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۶:۵۸ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

هافلپاف، محفل ققنوس

کدوالادر جعفر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۲۴:۴۸ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۵۳:۵۷
از بو پهنش میشه فهمید این گوسفند جنون داره
گروه:
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
محفل ققنوس
ناظر انجمن
پیام: 44
آفلاین
دیوان جیم جیم


تهیه شده مشترکا توسط: جوزفین مونتگومری و کدوالادر جعفر


ساده بودم چوب خوردم!



یه روزی گشنه بودم، از گشنگی چوب خوردم!
میدونم، گشنه بودم، ساده بودم، چوب خوردم!

چوبی سفت بود، سخت بود، این چوب سنگ
می دیدم، گاز می زدم، ساده بودم، چوب خوردم!

هرچی گوسفند تو آغل بود شد آدم واسه‌ی من
چون علف کم اومد و گشنه بودن، چوب خوردم!

تشخیص آدم و گوسفند واسه من چالش بود
چالشا گشنه کننده ان واسه من، چوب خوردم!

آخرش نفهمیدم، گرگه آدم یا گوسفند؟
چون سرم توی هوا بود از ننه‌م چوب خوردم!

ندونستم که چه موقع شده وحشِ باغ، زمین
بوفه این باغ وحش، پاپ کورن نداشت، چوب خوردم!

خار زهرآگینِ عجز در پاشنه‌ی پایم خلید
هرچه نالیدم ز درد، حاصل نداشت، چوب خوردم!


هرچه کردم عاقبت، جز چوب‌کاری حاصل نبود.
چوب‌کاری حاصلش، خوب همینه. چوب خوردم!

من که در این دنیا آزار و خصم نداشته ام
سادگی، جرمم همینه. ساده ام. چوب خوردم!


ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۱۶ ۲۱:۱۴:۳۵


تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده
ONLY HUFFLE

کلی دسته گل آب دادم، الان دورم یه باغ سبز و زیبا دارم.
ن.ا.م.ک.ب.خ.م!
چ.ش.خ.خ.ت.س.ب؟!
ت.ت.ج.د.د.م!
ق.ا.ب.ب.ب.چ.م!
ب.چ.ق.ب.ک.پ.ه.چ.م؟


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۲:۱۱ شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۰۷:۲۱
از دستم حرص نخور!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 321
آفلاین
اتل متل توتوله
دوست هری جچوره

نه مو داره نه دندون
چشماش مث سمندون

اسم اون هستش دابی
شب‌ها می‌شه آفتابی

بلاتریکس جلاد
آخر کرد جن رو آزاد


*****


بیا بریم سایت
کدوم سایت؟

همون سایتی که ولدمورت داره
های، بله

هری پاتر به کله‌ش زخم داره
های، بله

بچه لردم را مزن
ارباب طاسم را مزن

زخم پاتر به رعدوبرق می‌ماند، بله
زخم پاتر به رعدوبرق می‌ماند، بله


بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۰:۲۲ چهارشنبه ۱ فروردین ۱۴۰۳

گریفیندور، محفل ققنوس

ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۴۶:۳۵
از ایت واز! یو نو ایتز نات د سِیم...
گروه:
ناظر انجمن
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
محفل ققنوس
پیام: 39
آفلاین
هملت و قیصر کنار لیرِ شاه
روی میز چوبی این روی‌ماه

پَر شده آغشته بر دود دوات
رقص‌رقصان می‌دمد در وی حیات

نظم و نثر و سجع و شعرش بر زبان
خوانَدش همچون دوا و قند جان

تا سپیده سرزند زیر چراغ
در سرش می‌پرورد رویای راغ

سرپناهش قرص و واقع بر درخت
از برای وی نگینی روی تخت

انحراف زلف او هم‌گون شام
دیدگانش مرغزاری یشم‌فام

هم‌سفر با ابر و بر اختر سوار
بر فراز گندم و سرو و چنار

عاری از گَرد و غبار و پُر ز جود
مملو از مهر و گوارا شبه رود

زادروزت زنده‌دل باشی و شاد
مونتی محبوب جان، فرخنده باد!


?Are we falling like snow at the beach


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳:۳۵ شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۰۷:۲۱
از دستم حرص نخور!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 321
آفلاین
قد من بود بلند به قامت سپیدار

می‌مردی هر روز برام ز آرزوی دیدار

یه روز شدم یواشکی یهو جلوت پدیدار

جیغ کشیدی، ز خواب خرگوشی بگشتی بیدار

محکم گرفتی‌م تو بغل عین انار آبدار

منو چلوندی و شدم له، پاشیدم به دیوار

گفتی مزاحم نمی‌شم، پس به امید دیدار

گفتم بابا بودی حالا، بده یه دونه سیگار

دود کردیم و خنده زدیم، بعدش خدانگهدار

دفعه‌ی بعدی نیومد، همین شد آخرین بار


ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۷ ۲۰:۰۷:۰۸
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۷ ۲۰:۱۴:۰۲

بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱:۲۵ دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲

گریفیندور

ساکورا آکاجی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۰:۵۲ دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۸:۴۲:۳۸ دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
پیام: 85
آفلاین
صدای سکوت است

که بسیار بلند است و هماهنگ.

همانند گلی قاصدکی

در برِ این جنگ

که آن رقص کنان می زند آهنگ

به هر آهنگ برقصند و چنین در گذرد

گُذَرِ ایام و به دل بنشیند چه خوش آهنگ

باشد که طلسمی نشیند به سینه ی من

مگر تسلی یابد این درد

که بدتر ز کروشیو است و این بس که در آمد روح ز پیکر.

مگر آن روح مِک بی دل و صورت

رهایی یابی .

*پی نوشت: میدونم خوب نشد ولی با لحن من نه منم نه من منم یه جورایی میشه خوندش بد نشه...



It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹:۵۲ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲

هافلپاف، محفل ققنوس

روندا فلدبری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۰۷:۴۲
از دنیا وارونه
گروه:
کاربران عضو
هافلپاف
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 168
آفلاین
کی بود کی بود؟

ولدمورت‌ کوچیک موچیک

کروشیو می زد کیچیک کیچیک

می گفت چرا همیشه

هری برنده میشه

هر روز دارم شیر می خورم مرد میشم

اما ضعیف تر میشم

رفتم پیشش نشستم

براش یه جادو بستم

گفتم منم اون زمونا لرد بودم

مثل تو خنگول بودم

هری شدم تا باتو مبارزه کنم

کروشیو بزنم آواردا بازی کنم


یه کتاب خوب یه کتاب خوبه مهم نیست چندبار بخونیش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷:۱۵ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۰۷:۲۱
از دستم حرص نخور!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 321
آفلاین
دور شو از لرد چون خمارت می‌کند
با عنایت‌ جان‌نثارت می‌کند

وُلدِ مورت و مولدِ وُرت و وُلتِ مُورْد
اختیار و انضباطش دل ببُرْد

تازه‌وارد هرچه حاضر داشتیم او قُر بزد
لیک من شاکی نباشم، حق بزد

من تساوی ذره‌ای نادیدمی در جبهه‌ها
چه بگویم؟ ای الهی نگیرید قانقاریا

اهل محفل را بنامند اهل نور
نور کِی آید گرفتار توی تور؟

ارتش تاریکیْ گسترده‌شبی‌ است
عضو محفل همچو رخشان‌اختری است

بی‌شبِ تار اختری نایَد پدید
روزهنگام لیل و انجُم را که دید؟


بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴:۵۵ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۱:۴۴ یکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۵:۵۸:۴۰ جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از همین تریبون اعلام میکنم که اوضاع، اوضاعی نی...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 149
آفلاین

یه وقتی تو هاگوارتز یدونه بچه ای بود

این بچه باهوش بود ولی داشت اون یه کمبود

بش گفتن چه عجیبی

که انقد دوری از ما

همش میگی یه حرفی

که ما بزاریمت تنها

این پسر بچه خوب و تک و

جدا شده از جمع

شده از همه غافل

شده با جونوراش جمع

بهش میگن بیکاره

ولی چاره نداره

کار و زندگیش همینه

ولی کسی نمی بینه

---

میگن هست شبیهش ولی من که ندیدم

یه افسانه ی زیباست ولی حالا که میبینم

قوی بود تو هرچی، تو هرچی که می دیدی

بادا همه ضعیفن، ولی نیوت تو که بیدی

بش گفتن چه عجیبی

که انقد دوری از ما

همش میگی یه حرفی

که ما بزاریمت تنها

این پسر بچه خوب و تک و

جدا شده از جمع

شده از همه غافل

شده با جونوراش جمع

بهش میگن بیکاره

ولی چاره نداره

کار و زندگیش همینه

ولی کسی نمی بینه

---


این شعر توسط خواننده محبوب ماگلی، آقای علیرضا طلیسچی، در وصف جانورشناس بزرگ، اینجانب خوانده شده و ساخت ملودی توسط خود خواننده و شعر سروده خودم هست!


تصویر کوچک شده

.یادگار گذشتگان.



با خود میگفتم اوضاع بهتر میشه و روزای خوبم میبینی!
الان فهمیدم خیر! اوضاع، اصلا اوضاعی نی!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰:۳۹ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۰۷:۲۱
از دستم حرص نخور!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 321
آفلاین
بگشت از آسمان بر کرّه‌ای نازل بلا
کودکی زرینه‌مو، دریاچه‌چشم و ناقلا

هوش کودک یک هوسْ آنی ربود
«هرکه دمب خر بدزدد کرده سود!»

پشت خر آمد همی دمبش کشید
کرّه جا خورد و مهاجم را ندید

کره‌خر جفتک بزد روی دو پا
کار بچه با دمش بودی خطا

طفل بر پیشانی‌اش دستی نشاند
از سر ناراحتی اشکی فشاند

«دمب او را لعنتی شایسته است
کاین چنین به صاحبش وابسته است!»

کله‌ی کودک به سنگ هرگز نخورد
تا مال بود و مالکی، او می‌ربود!


ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۱۰ ۱۳:۱۷:۱۰
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ ۱۲:۳۰:۵۸

بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۹:۳۳ جمعه ۱۶ تیر ۱۴۰۲

گریفیندور، مرگخواران

کوین کارتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۴ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۷:۲۳:۳۹ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
از تو قلب کسایی که دوستم دارن!
گروه:
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 155
آفلاین
من عاشق شعرم!همه بچه ها عاشق شعرن! می خوام چندتایی براتون بخونم:

وقتی تو جادوگران، تازه وارد میاد چپ و راست، لینی وارنر مهربون مراقب بچه هاست.
بچه ی خوب همیشه تو کارگاه تایید میشه.


من یه سایت دارم پر از گل و ستاره/ یدونه جادوگران هزارتا قصه داره.
این سایت خوشگل ما قصه میگه برامون/ قصه لردسیاه تو شب های زمستون.
تو سایت بزرگ ما آدما مهربونن/ محفلی ها تو محفل، با هم آواز می خونن
هرکی که رول می خونه اینو باید بدونه جادو برای همه یه دوست مهربونه!


آقا رودولف منحرف هیچی نپوشیده/ تو دکه ی بیرون خونه خوابیده.
دیروز *خاله رفته کافه، اونو اونجا دیده/ خشمگین تر از خاله ی من هیچکس ندیده
رودولفک من، چشماتو وا کن/ وقتی ساحره ها اومدن اون وقت لالا کن
بیا بریم توی حیاط با من بازی کن/ توپ بازیو توپ بازیو باز توپ بازی کن

لرد همه رنگش خوبه
محفلی زرنگش خوبه
توی کتاب نوشته مودی باباقوری زشته.


-حاج تراوز تو کجایی؟
-روبلندی!
-چی چی خوردی؟
-برتی باتز
-سهم من کو؟
-یوآن برده.
-اگه یوآنو ببینم سر دمشو می چینم!


*خاله: خاله بلاتریکس من


...I hold them tight, never letting go
...I stand here breathing, next to those who are precious to me





تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.