هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۷:۱۷ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۵
#80

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۹ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۰۱ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
از اون بالا دختر میایَ !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 106
آفلاین
به اسم سیاهی ، این تاپیک برای عضو گیری دوبازه باز می شود .

متقاضیان ، باید فرم درخواست زیر را پر کرده و منتظر دستورات ارباب لرد ولدمورت کبیر باشند . کوتاهی در انجام دستورات ، عواقب بدی به همراه داره.... فراموش نکنید !


فرم درخواست مرگخواري!

1-نام و نام خانوادگي:


2-نام گروه در هاگوارتز:


3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا)


4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد))


5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!

6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!

7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:

8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟


9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟


دوستان ِ دوستدار ِ سیاهی ! بشتابید و پست بزنید ! وقت اندکی است !

مدت ثبت نام ، با پست ارباب لرد ولدمورت کبیر به پایان می رسد .

زاخاریاس اسمیت



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۷:۳۶ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۵
#79

تام ریدل پسر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۴۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 233
آفلاین
دوستان عزیز
تا وقتی که اعلام نیاز نکردیم..مرگخواری پذیرفته نمیشود!!!

اینو میگم بدونید که فعلا افرادمون کامله!!
تازه افراد ذخیره هم هستند


[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۵
#78

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ جمعه ۲۰ دی ۱۳۸۷
از هاگوارتز طبقه هفتم اتاق ضروريات
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
نام:لاوندر براون
گروه:گریفندور
علاقه شدیدی به لرد سیاه دارم
خواهشا منو بپذیرید


همیشه در سکوت


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۵
#77

erfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۶ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۴۸ چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۶
از خانه ي 936
گروه:
کاربران عضو
پیام: 54
آفلاین
اسم:روفوس

كروه:كريفندور

شغل:وزيرم

علاقه به ولدرمورت:%100


امضا توسط مدیر برداشته شد


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۵
#76

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 339
آفلاین
1. نام و نام خانوادگی : لونا لاوگود

2. نام گروه در هاگوارتز : ریونکلاو

3 - سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا) : من از بچگی عاشق جادوی سیاه بودم و تا جایی که باعث مرگ مادرم شدم یعنی نقشه ی مرگ مادرم رو کشیدم! و فرستادمش پشت پرده بعد از اون هر روز دور از چشم بابام روی طلسمای سیاه کار می کردم و خلاصه یه دو سه تا طلسم شوم جدیدم کشف کردم 1. طلسم استخوان خرد کن : یه طلسمیه که باعث می شه استخونا پودر بشن و برن توی جریان خون و بعد می رسن به قلب و بعدشم ...
2. طلسم ترسناک : یه طلسمیه که وقتی روی یه فردی اجرا بشه اون فرد احساس می کنه خوابه و دائم کابوس می بینه!
یه روزی که داشتم روی طلسم ترسناک کار می کردم که یهو متوجه شدم که بابام واستاده توی چارچوب در و داره بر و بر من رو نیگا می کنه و بالاخره مجبور شدم که طلسم فراموشی رو روش اجرا کنم و کلی حال داد الانم دارم روی یه طلسم جدید کار می کنم اسمشو نمی گم تا وقتی که کارم روش تموم بشه! بعدش سورپرایزتون کنم!!!

4 - طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد)) هنوز نه چند بار روی خرگوشم طلسم کروشیو رو امتحان کردم و آخرین بار یه ذره تونستم درد رو تو چشماش ببینم و کلی خوشحال شدم ولی فکر کنم به آموزش احتیاج دارم!!!

5 - دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد! : پیر خرفت که فقط به درد آب نبات خوردن می خوره!

6 - عشق چيست؟و چه كاربردي دارد! عشق یه احساس احمقانه است که آدمای بی کار برای گذروندن وقت احمقانشون ازش استفاده می کنن و الکی خودشونو اذیت می کنن تا وقتشون بگذره!

7 - به چه كساني بي اعتماد هستيد؟ هر آدمی که سفید باشه یا به نوعی با سفیدا در ارتباط باشه به نظر من اونقدر خنگه که نمی شه بهش اعتماد کرد

8 - گندزاده ها را چگونه مبينيد؟ بی ریخت و مزخرف!!

9 - اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟ به ... جووون که سهله واسه ی ارباب لرد ولدمورت من حاضرم بوسه ی دیوانه ساز رو هم تحمل کنم!!!!


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۶ ۱۲:۴۵:۴۳



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵
#75

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
پرسی ویزلی 23 ساله از گریفندور ( وزارت سحر و جادو ) هستم من هم تقاضای پیوستن به این باند گسترده رو دارم و میتونم به عنوان جاسوس بهتون کمک کنم لرد سیاه چون هم تو وزارتم پیش وزیر و هم خانوادم توی محفلن .


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵
#74

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
اسمم اکتاویوسه.118+1 سالمه.گروهمم ریونکلاوست.
اقا من میخوام نقشم رو به عنوان یه جاسوس ایفا کنم.من عضو ارتش الف دال هم هستم و چون اینده درخشانی دارم اون روزو میبینم که به عنوان یه فرد بسیار مهم به محفل ققنوس بپیوندم.اون وقت میتونم کلی اطلاعات واسه لرد سیاه بیارم.و پیروزی رو از ان مرگ خوارها کنم.پس لطفا داغ علامت شوم رو تو دست من بزنید و منو قاطی خودتون کنید.
درود بر لرد سیاه


یک زن چیزی ج


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۵:۰۱ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵
#73

مایکل آنجلو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۹ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۴۸ یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۶
از اینجا تا شیراز راه درازیست!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 154
آفلاین
خب خب لرد عزيز ميبينم كه همچنان در تلاش و تكاپويي براي پيچاندن ما
ولي ببين يه چيزيو از الان بگم
من سيريش تر از اين حرفام
من بودي نيستم كه با اين بيدا بلرزم
من تا مرگخوار نشم ولت نمي كنم
به من ميگن كنه طلايي
حالا ديگه ميل خودتونه جناب لرد


تحقق بخشیدن به افسانه ی شخصی یگانه وظیفه ی آدمیان است.
[size=medium]همه چیز تنه


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۰:۳۳ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۵
#72

دنيس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۰۹ سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۰۳ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 21
آفلاین
نام نام خانوادگي:
دنيس كريوي
گروه هاگوارتز:
گريفندور

اين جا را من دوست دارم
والا من سابقه هيچي ندارم اصلا كلا من بي سابقه ام اما خوب از اونجا كه استعداد فراواني دارم شروع كردم به خوندن كتابهاي جادو سياه ان شاالله تا چند روز ديگه استا ميشم

در مورد طلسمها بايد بگم كه چرا دروغ من فقط يه اكيو بلدم
اما خوب شما گفتيد يادتون ميدم پس نگران نيستم والله نيستم...

در مورد دامبلدور فقط ميشه يه جمله گفت
حالم بده....حالم بده

عشق چيست و چه كاربردي دارد؟

يه عاشق بي قايق تو دريا ميميره...اين تفسير زيباي عشق بود اما حالا كاربدش هيچي ادم بيچاره ميكنه كلي خرج مياره رو دستت ادم بيكاره ها اگه عاشق بشه

به چه كساني به اعتماديد
به جز خودم به همه

گند زاده را چه طور ميبينيد؟

خيلي خوشحال ميشم هنگامي كه ميبينمشون البته هر روز تو اينه دارم نگاشون ميكنم ها

در مورد اخر بايد بگم

بستگي داره چي باشه اگه منفعتي توش باشه كه بله اما اگه نباشه با اجازه بزرگترا نخير
البته سو تفاهم نشه من هر كاري بگيد ميكنم اما اميدوارم ماموريتاي خوب به من بديد ممنون ميشم

فعلا من برم چهار تا عكس بگبرم منتظر ماموريت هستم


ویرایش شده توسط دنيس کریوی در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۷ ۱۰:۳۹:۰۲

تصویر کوچک شدهحالم بده حالم بده نگو به من ناظر شدن نيومدهتصویر کوچک شده


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ جمعه ۵ خرداد ۱۳۸۵
#71

راهب چاقold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۲ جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۴ شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۷
از پشت میز کامپیوتر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 94
آفلاین
از فاصله ي دور سياهيي ديده مي شد كه نور روشن و سپيدي آن را احاطه كرده بود، سياهي پيچ و تاب مي خورد و دور تر مي شد
(كوچه ي سمت راستي):



اكنون نيم رخ آن سياهي كه بسيار شفاف مي نمود ديده مي شد ، گويا با تمام وجود روي فكر خاصي متمركز بود...تمام چهره اش مشخص شد به اطرافش نگاهي كرد و وقتي كوچه را خالي يافت كمي از زمين بالا تر رفت و با سرعت به پرواز درآمد هنوز هم وجودش به چيز خاصي فكر مي كرد شايد به حماقت هايي كه در شكنجه گاه انجام داده بود...شايد هم به آينده! جواب لرد را چه بايد مي داد؟ او تر سيده بود ولي كم كم با ديدن كارهاي الكتو جرئت يافته بود و فهميده بود كه ديگر آن راهبي كه وقتي زنده بود ،در جست و جوي مهرباني و عدالت مي گشت نيست ، از به ياد آوردن شغلش سخت اندوهگين شد:راهبي خدا دوست كه به انسانها كمك مي كرد و با سياهي مي جنگيد!
اما اكنون تغيير كرده بود...او در يافته بود كه تا كنون با آمدن مشنگ زاده ها چقدر نژاد جادوگري پست شده...هدف لرد زدودن اين ننگ بود و هدف او هم!لرد از لياقت بر خوردار بود و او نه!
ولي او كمك مي كرد، تا هر جا كه در توانش بود كمك مي كرد و برايش ذره اي اهميت نداشت كه وزارت خانه اسم او را از بين اشباح خط بزند و او را به آغوش مرگي دوباره بفرستد تنها هدفش را مي ديد!
(خيابان اصلي ، خانه ي قديمي):



طبق عادتش دعا كرد:خدايا به ما كمك كن تا دنيا را از مخلوقات پست نجات دهيم!
سپس در زد و وارد شد،از اينكه در اين جمع تنها كسي بود كه مي درخشيد معذب بود ولي با ديدن لرد سياه احساس گناه هم به او دست داد
- به به ... مرگ خوار ترسو ي من
- تكرار نخواهد شد
-بله ... از بلاهايي كه سر اون پرنده ي فضول آوردين خوشم اومد،ولي قبول كن كه الكتو خيلي بهتر از تو بود
فقط سرش را پايين انداخت ، چه جوابي داشت كه بدهد؟
-با اين حال ... به عنوان كار اولت ، كرو شيو
طلسم روي شبح اثر بدي گذاشت ولي چيزي نگفت ، كوچكترين مخالفتي نكرد ، انديشيد:سزاي ترس است!
-بله سزاي ترس است!افكارت كه پشيماني را نشان مي دهد!
دستت را جلو بيار
بار ديگر درد سراسر وجودش را فرا گرفت ، انديشيد:سزاي وفاداري است!
-----------------------
اميد وارم توانسته باشم صادقانه همه چيز را بنويسم!!!
راستي من دارم رژيم مي گيرم لرد عزيز!
-----------------------


فقط عشق به ارباب وجود دارد وکسانی که از ورزیدن آن عاجزندتصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.