1-
جانوران گوشتخوار:آل...این جانور که شبیه جن خانگی است با صدای خنده خود کودکان را محسور می کند و آنها را به طور مخفیانه از خانواده هایشان جدامی کند و آنها را می بلعد.
جروی:موجودی شبیه به موش خرماست با این تفاوت که جثه اش بزرگتر است و قدرت تکلم نسبی دارد.جروی ها از جن های خانگی ، موش کور ، موش خانگی و موش صحرایی تغذیه می کنند.
جانورانی که تغذیه عجیب دارند:چیزپرفل:این موجود که طولی حدود به یک میلیمتر و ظاهری شبیه به عنکبوت با نیش بزرگی دارد چوب دستی جادوگران رو می خورد تا به مغز جادویی آن برسد و همینطور از باقیمانده معجون ها تغذیه می کند.
غواص:این موجود که شبیه میمونی است که بدنش به جای مو از فلس پوشیده باشد ، از خون انسان تغذیه می کند.ولی با پرتاب کردن خیاری به طرف غواص که اسم فردی روی آن کنده شده باشد ، می توان غواص را از خوردن خون آن فرد منصرف کرد.
===================
2-
یکی از مهمترین موارد ارتباط با هیپوگریف آن است که هنگامی که در مقابلش تعظیم کرده ایم و در چشمانش خیره شده ایم پلکی نزنیم.
من احتمال می دهم دوستم هنگامی که به هیپوگریف تعظیم کرده بوده طاقت نیاورده و پلک زده و این کار باعث عصبانی شدن هیپوگریف شده است.
===================
3-
تسترال ها هم خصوصیاتی شبیه به هیپوگریف ها دارند و خاک را برای جستجوی حشرات زیر و رو می کنند.همچنین از جسد جانوارن مرده مانند راسو و خرگوش تغذیه می کنند.
تیغالو ها هم مانند خارپشت ها از گیاهانی مثل کاهو تغذیه می کنند.
غول های غارنشین گوشتخوارند و شکار آنها مجموعه ای وسیع از موجودات وحشی تا انسان را در بر می گیرد.
===================
مقاله:
پرفسور الکتو:خوب کی داوطلب می شه که غذا دادن به هیپوگریفو امتحان کنه؟
هدویگ:من من من !
الکتو به سمت هدویگ اومد و بعد از این که جثه کوچیکشو ور انداز کرد گفت:
_بفرمایید!!
هدویگ سینه اش رو جلو داد و با اعتماد به نفس کامل به سمت هیپوگریف رفت.ولی با صدای الکتو متوقف شد.
الکتو:فکر کنم راسوی مرده رو جا گذاشتی!
همه با شنیدن این جمله زدند زیر خنده.هدویگ بدون هیچ عکس العملی که حاکی از تضعیف روحیه باشد به سمت راسوی مرده رفت و اونو برداشت و دوباره به سمت هیپوگریف حرکت کرد.
در فاصله نزدیکی از هیپوگریف ایستاد و به چشمانش خیره شد.هیپوگریف بدون هیچ حرکتی به چشمان هدویگ زل زده بود.
هدویگ در حالی که سعی می کرد چشم از چشم هیپوگریف بر ندارد تعظیم کوتاهی کرد و سعی کرد با نگاهش به هیپوگریف بفهماند که "اگه تعظیم نکنی با نوک میام تو شیکمت!!!"/
گویا هیپوگریف از این تهدید ترسید!چون سریعا تعظیم کوتاهی کرد و نگاهش را از هدویگ دزدید.هدویگ با خوشحالی در حالی که چیزی به اسم قند در چیزی به اسم دلش آب می شد(!) راسوی مرده را به هوا انداخت و هیپوگریف با جست بلندی آن را گرفت و بلعید!
هدویگ برگشت و با افتخار به دوستانش نگاه کرد و لبخندی از سر خوشحالی و رضایت گوشه لبانش نشست!