جلسه هشتم همه بچه ها در کلاس نشسته بودند و منتظر ورود اعجاب انگیز پروفسور زابینی بودند و در همین حال و احوالات صدای وزوزهای مشکوکی در سرتاسر کلاس پیچیده بود .
- یعنی این دفعه چطوری میاد ؟
- من که میگم حتما مرده !
- ایول پس صلوات بفرستید !
- علاف کردید ما را !!!
در همون لحظه صدای ترمز شدیدی از بیرون پنجره شنیده شده به همین دلیل همه بچه ها با سر میرند تو پنجره که ببینند چی شده که البته طی این عملیات شهادت طلبانه عده ای از بچه ها از پنجره به بیرون پرتاب شده و جان به جان افرین تسلیم میکنند !
بلیز زابینی از یه پیکان گوجه ایه جوانان پیاده شد و در حالی که دستاشو توی جیبش برده بود میگه :
- چقدر میشه آقا !
- قابل شما رو نداره !
- نه جون من بگو !
- نه نمیگم !
- خوب نگو بای بای!
- کجای میری بابا تعارف بود میشه ده گالیون !
بلیز دست میکنه توی جیب کناریش سپس توی جیب پشتیش بعد توی جیب جلوییش بعد توی جیب خود راننده هه تا اینکه ...
بلیز : ببخشید من کیف پولمو جا گذاشتم میشه این دفعه با من حساب نکنید ؟
یارو : البته که میشه یه لحظه بیا اینجا جیگر !
بلیز : کجا ؟
یارو : اینجا !
یک ربع بعد !
دوربین روی چشم کبود بلیز زوم کرده سپس آروم میاد عقب تمام صورت بلیز رو نشون میده که در اثر ضربات پی در پی آقای راننده به شکل ژتون درومده بود ( چه ربطی داشت؟ )
هدی : اقا خدا بد نده ؟ دارین میمیرین ایشالله ؟
ققی : اگر دارین میمیرین تعارف نکنید ها برید خودمون هستیم !
همه : راست میگه راست میگه !
بلیز
مدتی بعد !
کمی حال بلیز جا اومده و حالا میخواد به این ملت غیور درس بده !
بلیز : خوب درس امروز ما معجون شادی بخشه !
بلیز : با چوبدستیش چند ضربه به تخته میزنه تا نوشته های مربوط به درس آن روزشون بر روی تخته ظاهر بشه ! اما در کمال تعجب متوجه خنده بچه ها میشه به همین دلیل بر میگرده تا نوشته های روی تخته رو بخونه !
بلیز : هیییییی !
بر روی تخته انواع فحش های بیناموسی نوشته شده بود از جمله فحش هایی که به خواهر مادر بلیز مربوط میشد !
بلیز : کدوم بی ناموسی این فحش ها رو پای تخته نوشته ؟ خودش خودشو معرفی کنه !
بچه ها : ما نمیدونیم ! :no:
بلیز : پس مجبورم به زور متوسل بشم ! گومبا گومبا گومبا ! ( خشم بلیز
)
یک ربع بعد :
بلیز با وجود شکنجه های بسیاری که کرده بود اما نتوانسته بود عاملین این کار آستکبارانه را که پیش بینی میشد اسرائیل هم در ان دست داشته پیدا کنه . به همین دلیل خسته شده و ترجیح داده درس خود را ادامه بده !
درس آن روز :
معجون شادی بخش یکی از گونه های مفید معجون ها میباشد که بر احساسات افراد تاثیر میگذارد . هر کس که از این معجون استفاده کند برای مدتی حدودا سه ساعت بسیار خوشحال میباشد و تفریبا هیچ چیز نمیتواند او را ناراحت کند و تمام اتفاقاتی که در دور اطراف وی رخ میدهد از نظر او بسیار مسخره میباشد .
این معجون هم مانند بعضی دیگر از معجون ها اینجور نیست که هر چقدر ما مقدار بیشتری از آن بنوشیم مدت زمان بیشتری شاد و شنگول بمونیم . بلکه هر چقدر بیشتر از آن بنوشیم در همون ساعت خاص تاثیر بیشتری بر روی ما میزارد .
البته این معجون ضررهایی هم دارد . به همین دلیل ما باید سعی کنیم از آن کم استفاده میکنیم و اگر استفاده میکنیم حتما برای این کار دلیل داشته باشیم . معمولا کسانی از این معجون استفاده میکنند که یک روز را بسیار مهم میدانند و نمیخواهند هیچ چیزی آن روزشونو خراب کنه مثل جشن عروسی ها و غیره ! بلیز به ساعتش نگاهی انداخت گفت :
- خوب باقی کلاس رو با توجه به دستور العملی که در صفحه 342 کتابتون داده شده این معجون رو بسازید . اما و اما .... !
بلیز یه چهار پایه گذاشت و ازش رفت بالا و یه دوربین مدار بسته رو برداشت و آورد پایین !
ملت
بلیز : حالا ببینیم کیا این حرفهای بی ناموسی رو روی تخته نوشتن . فکر کردید کلاس من خونه عمو دومبوله هر غلطی که میخواید میکنید !
بلیز این رو گفت و مشغول بررسی فیلمهای گرفته شده شد .
چند لحظه بعد !
بلیز : نتیجه نهایی ! کسانی که در این مدت در پای تخته دیده شدند و داشتند چیزهایی مینوشتند ! هدویگ ، استرجس ، چارلی ویزلی ! زود همتون بیایید اینجا ! بووووهاهاهاها !
مجرمین
-------------------------
تکالیف جلسه آینده :
1- تاریخچه کشف معجون شادی آور رو بنویسید . ( 10 امتیاز )
2- ضرر های این معجون را که در اثر استفاده دراز مدت پدید میایند بر شمارید و توضیح دهید ( 10 امتیاز )
3- بگید بلیز چه بلایی سر استرجس و چارلی و هدی میارد . هر چی فجیع تر بهتر ( 10 امتیاز )