سلام
در این پست در نظر ندارم که اشکال جدیدی از کتابهای هری پاتر رو نشون بدم !
در واقع میخوام دو اشکال از نظر دو دوست رو توجیه کنم :
استابی بوردمن :
نقل قول:
تازه در مورد مرگ بارتی کراوچ هم چیز خاصی بیان نشد و تازه چرا مودی اینقدر با در مورد جادوی سیاه به بچه ها میگفت در حالی که اجرای طلسم فرمان و آوادا... و کروشیو به این نحو غیر قانونیه و
دوست عزیز اینهایی که شما مطرح کردی اشکال در کتاب نبوده ، بلکه مواردی بوده که هنوز برای خوانندگان کتاب مجهول هست . مثلا نمیشه گفت چون رولینگ در مرگ بارتی کراوچ چیزه خاصی نگفته یا اون رو به صورت شگفت انگیز و هیجان آور انجام نداده پس حتما در کارش مشکلی هست ، در ضمن اون طور جالبی مرگ رو نشون داد ، که اول کرام بیهوش شد ، هری به دفتر دامبلدور رفت ، جادوگران زیادی به اونجا رفتن ، اون تبدیل به استخون شده بود و ... اینا همش هیجان انگیزه پس نباید گفت ساده !
درباره اینکه مودی در مورد جادوی سیاه بیش از حد معمول به دانش آموزان آموزش میداد و از اونجایی که این یکی از موارد غیر قانونی از نظر وزارت سحر و جادو هست ، نیز یکی از موارد مجهولی برای ماست که بارتی کراوچ از این آموزش ها چه منظوری داشته .
نتیجه گیری :رولینگ مرگ بارتی کراوچ رو تا اونجایی که امکان داشت هیجان انگیز نشون داد و زیاد کشش نداد ، چون این مورد یکی از موارد اصلی کتاب نبوده و احتیاجی به توضیح و کشش نداشته .
درباره مودی من حدس میزنم که هدفش از آموزش های جادوی سیاه و نشون داده اونها و امتحان کردن اونها روی هری منظورش این بوده که با توان هری در برابر لرد سیاه آشنا بشه و بتونه به اربابش توضیحات لازم رو درباره هری بده !
ایگور کارکاروف :
نقل قول:
در کتاب چهارم: این یکی دیگه خیلی جالبه مودی قلابی کلی خودش رو به خطر انداخت تا اول هری رو وارد مسابقه کنه کمکش کنه تا قهرمان شه و جام رو تبدیل به رمز تاز کنه تا هری رو بفرسته پیش ولدمورت. خوب بابا اون می تونست اولای سال یه کتاب رو به رمز تاز تبدیل کنه و بدش به دست هری
ایگور عزیز جالبترین نکته اینجا اشتباه شماست !
شما هم مثل استابی موردی رو که مجهول هست به عنوان اشکال نشون دادی ، باید برای اینکه اشتباه و یا صحیح بودن ماجرایی رو متوجه بشین به عمق اون ماجرا سیر کنید !
بارتیموس کراوچ پسر یا همون مودی قلابی میتونست در اولین روزی که تغییر شکل داد و مودی رو زندانی کرد ، به صورت کاملا مخفیانه و دور از چشم دیگران هری رو به دفترش دعوت کنه ، و یا به طور نا معلومی رمزتازی رو مقابل هری بگذاره تا اون بهش دست بزنه و منتقل بشه ، اینطور هیچ کسی نمیتونست آلستور مودی ، آرور معروف وزارت خانه رو مجرم بشناسه .
ولی اون باید صبر میکرد ، همونطور که در کتاب اشارات مبهمی شده اون باید بطوری هری رو به خدمت لرد میفرستاد که این یک مورد عادی به نظر برسه و کسی شک نکنه ! چون میدونید که انتقال هری بدون هیچ دلیلی کاره عاقلانه ای نیست ، هر چند اگر مودی بصورت نامشخصی اون رو میفرستاد خدمت لرد دامبلدور متوجه میشد .
ولی اون به دستور لرد سیاه صبر کرد که به آرامی و طبق برنامه هری در آخرین مرحله مسابقه سه جادوگر به قبرستان ریدل منتقل بشه . در ضمن این مورد احتیاج به صبر داشت ، لرد باید صبر میکرد و خودش رو آماده میکرد ، برای اینکه به جسمش برگرده ، برای اینکه مرگخوارانش رو ملاقات کنه و ...
پس نمیشد عجولانه تصمیم گرفت .
نتیجه گیری :آلستور مودی ( بارتیموس کراوچ پسر ) میخواست که موضوع کاملا عادی به نظر برسه و معلوم نشه که دست کسی در کار بوده ، چون دامبلدور بلافاصله متوجه میشد ، همچنین لرد میخواست روزی که برای برگشتن به جسمش و ملاقات دوباره مرگخوارانش آماده میشه ، آمادگی لازم رو داشته باشه .
توبیاس اسنیپ :
نقل قول:
هری در کتاب چها داشت خواب مرگ خدمتکار خانه ی ریدل ها را توسط ولدمورت می دید زخمش سوخت ولی قرار بر این بود که فقط نزدیک لرد ولدمورت زخمش بسوزه...
توبیاس عزیز نباید هر مشکل و مبهم و نا مفهوم بودن مطلبی به عنوان مشکل طلقی بشه .
در هر صورت برای این موردی که شما گفتی باید بگم که همونطور که در کتاب 5 گفته شد توسط دامبلدور ، هر وقت که لرد سیاه به هری نزدیک باشه و یا احساس عمیقی مانند خوشحالی و ناراحتی و ... داشته باشه ، زخم هری شروع به سوختن میکنه .
درسته که در کتاب 3 به این مسئله اشاره نشده بود ، ولی قرار نیست که تمام مجهولات در یک جلد مطرح بشه و به پایان برسه ، بلکه قدم به قدم و کم کم توسط نویسنده رفع میشن .
نتیجه گیری : هر وقت که لرد سیاه به هری نزدیک باشه و یا احساس عمیقی مانند شادی و یا خشم و یا ... داشته باشه ، زخم هری شروع به سوختن و تیر کشیدن میکند .
با تشکر