معرفی :نام : سامانتا ولدمورت
سن : 18 سال
قد : 170 سانتیمتر
محل زندگی : خانه رایدل ها
توضیحات :
من سامانتا ولدمورت تنها خواهر بزرگ ترین ، سیاهترین و قدرتمند ترین جادوگر تمام زمان ها هستم اما به اون اندازه که باید مثل بعضی ها کلاس نمی ذارم !این که من چطوری سوگلی خاندان ولدمورت شدم بماند فقط همین بس که این یکی از عجایب هفت گانه دنیای ماگلیه!
من در 26 فوریه سال 1988 متولد شدم و تمام کودکی خود را در کنار دنیای جادوگران صرف ساختن تی ان تی ، کوکتل مولتف و کمک به سازمان های تروریستی ماگلی سپری کردم . هم اینک سازمان های امنیتی ماگلی در یو.اس.آ و بریتانیای کبیر از جمله اف بی آی و کمی قبل از آن گشتاپو در به در به دنبال من می باشند و برادرم به دلیل آرامش من تمام وزارت سحر و جادو را خریده است!
در 15 سالگی قدم به میلان گذاردم و از همان چند سال قبل برادرم هیچ علاقه ایی به این که من در این مدرسه کذایی هاگوارتز درس بخوانم نداشت بنابراین او در تمام دوران تحصیلی من از بهترین و عالی ترین استادان خصوصی استفاده نموده است که از آن جمله می توان به پروفسور اسنیپ و درس مورد علاقه ایشان دفاع در برابر جادوی سیاه اشاره نمود.
هم اینک که مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز در دستان قدرتمند برادرم می باشد من نیز به اینجا آمدم . در هاگوارتز هیچ کس شایستگی دوستی با مرا ندارد به همین دلیل غالب اوقات تنهایی خود را با سرداب های پروفسور اسنیپ قسمت می کنم . هدف من در آینده بسیار روشن و سرشار از مضامین عمیق عرفانی ست از جمله آن که : می خواهم علاوه بر به دست آوردن مقام فرمانروایی بر وزارت سحر و جادو رکورد کشته شدن مردمان ماگلی در هیروشیما و ناکازاکی ژاپن در مدت 10 دقیقه را بشکنم و رئیس جمهوران ایالات متحده آمریکا را در جا سوسک کنم !
به قسمت های ممنوعه هاگوارتز علاقه شدیدی می ورزم از جمله جنگل ممنوعه ، قسمت کتابخانه ممنوعه ، و هر سوراخ سمبه یه ممنوعه! در زندگی همیشه خواهان دمکراسی مطلق تنها برای خاندان ولدمورت بودم و با این سن بسیار کمم از هیچ جنایتی در حق جادوگران و به خصوص ماگل ها و حتی فشفشه ها فروگذار نکردم!
در پایان به کلاس های ماگل شناسی شدیدا علاقه مندم زیرا که حقایق جالبی را در مورد این موجودات نه چندان باهوش به من نشان می دهد تا در آینده رفتار مناسب تر و زیبا تری در قبال آنها از خود بروز دهم و در سر به نیست کردن آنها از تاکتیک های جالب تری استفاده نمایم!
ماگل شناسی مقدماتی : توضیحی کوتاه درباره ی ماگل ها و تفاوت ماگل ها و جادوگرها، نقص ها و برتری هاشون نسبت به جادوگر ها و ...تاریخ زندگانی ماگل ها به 150 میلیون سال پیش می رسه در حالی که تاریخ نویسی و جزوات تاریخی ایشان فقط مربوط به 11000 سال پیش می باشد . این که چطور ماگل ها به وجود اومدند هنوز هم در بسیاری از محافل علمی دنیای جادوگری و ماگلی در هاله ایی از ابهام قرار دارد . هر دو جامعه به طور مشترک این سوال را با پرسیدن سوال دیگر از خود صلب مسئولیت می نمایند به این صورت که این سوال را مطرح می کنند : اول مرغ بود یا تخم مرغ؟ هرگاه شما توانستید به این سوال فلسفی در حیطه وجود آدمی پاسخ گویید به سر فصل بعدی یعنی این که چطور ماگل ها به وجود آمدند نیز خواهیم رسید .
در توضیح تفاوت ماگل ها و جادوگران باید گفت که از نظر ظاهر تفاوتی بین این دو مشاهده نمی گردد گرچه باید اعتراف کنم که به نظر می آید آنها ظاهری در حدود چند برابر بیشتر از ما آراسته تر دارند . این طور که از شواهد بر می آید ماگل ها بیشتر از هر گونه دیگری حتی ما جادوگران از شبکیه مغز و دستگاه هوش و در کل چیزی به نام عقل که هیچ گاه جز اندام های بدن آدمی به شمار نمی رود استفاده می نمایند اما نقص بزرگ آنها این است که با این همه هوشیاری نمی توانند در مغزشان دنیای ما رو باور کنند و با تمام تکنولوژی قوی همچنان سعی در انکار دنیای ما دارند بنابراین بین دنیای ما و دنیای آنها بیش از گذشته فاصله افتاده است . توجیه دیگری که وجود دارد این می باشد که به نظر می آید آنها از ما قوی ترند زیرا که دنیای ما را مجبور به آن کرده اند تا در خفا زندگی کند .تعداد ماگل های چیزی بیشتر از سه برابر ما می باشد و بی نهایت جمعیت روز افزون آنها باعث گردیده با تمام آنکه نسبت به ما در level پایین تری قرار دارند بر روی کره زمین بیش از ما حکمفرمایی کنند .
سخن ادبی از ماگل ها:1) کی اس الیت : امتحان بدون تقلب مثل کریسمس بدون درخت است .
2) آلبرت انیشتین : فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان به هم می زند.
3) جرج برنارد شاو : امتحان مسخره ترین کار دنیاست .
4) گابریل گارسیا مارکز : هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی ، چون هرکس امکان دارد عاشق لبخند تو شود .
5) هاکسلی : بعد از سکوت در بیان آن چه قابل گفتن نیست هیچ چیز به پای موسیقی نمی رسد.
6) هنی یانگمن : می دانی اگر یک شب به خانه بروی و با یک ذره محبت و یک ذره ملایمت رو به رو شوی چه معنایی دارد؟ معنیش این است که زنگ خانه را عوضی زده ایی!
7) لابرویر : سخاوت در زیاد دادن نیست در به موقع دادن است .
8) ولتر : ثروت تنها مذهبی ست که همه پیرو آنند.
9) باب هوپ : وقتی قیمت شمع ها از قیمت کیک تولد بیشتر شد بدان که دیگر وارد عالم پیری شده ایی.
10) آلبرت انیشتین : در سقوط افراد در چاه عشق ، قانون جاذبه تقصیری ندارد.
11) بتهوون : بهترین لحظات زندگی من لحظاتی بود که در خواب گذراندم .
12) فردریک نیچه : آن اندیشه هایی را دوست دارم که با خون نوشته شده باشد .
13) رابرت فراست : آدم های شجاع همیشه لجبازند .
14) سقراط : برای ازدواج کردن لحظه ایی درنگ نکنید اگر زن خوبی نصیبتان شد خوشبخت می شوید و اگر زن بدی گیرتان آمد فیلسوف می شوید.
15) چودی گارلند : یک حرف شیرین مهربانانه می تواند سه ماه زمستان مرا گرم نگه دارد .
16) ادموند هیلاری(اولین فاتح اورست) : این کوه ها نیستند که ما آنها را فتح می نماییم ، در حقیقت ما خودمان را فتح می کنیم .
17) کی چسترتن : سکوت ، حاضر جوابی غیر قابل تحمل است .
18) سقراط : زیبایی ظلم ، کم دوامی آن است .
19) سرتوماس وات : در تاریک ترین شب سال او آن مشعل را روشن کرد و جاده حقیقت را به ما نشان داد.
20) جرج برنارد شاو : آمریکایی ها مرا می پرستند و آن قدر مرا ستایش خواهند کرد تا چیز خوبی درباره شان بگویم !
این سوال بهترین تکلیفی بود که تو هاگوارتز دیده بودم!
با تشکر :