سلام. سلام. سلام
يك سوژه جديد و بسيار بسيار طولاني...( حالا حالاها به فكر سوژه جديد برا اين تاپيك نباشيد.
)
نام سوژه: "مدرسه دورمشترانگ"توضيحات: مسابقاتي بين چهار گروه در هاگوارتز برگزار ميشه كه خيلي پر خطر و خنده دار است. برنده اين مسابقات يك جايزه ي خوب دارد. جايزه هم يك ماه اقامت در مدرسه ي جادوگري دورمشترانگ است. ( بعد از اينكه بيشتر از بيست پست در مورد مسابقات خورد كه خودش يك سوژه كامل است ) بالاخره با كارهاي عجيب و
وحشيانه (!) هافلپاف با وجود
شك و
تعجب و
ابهام فراوان برنده مسابقه مي شود. بچه ها براي اين سفر آماده ميشوند. ( اين خودش پنج تا پست رو پر ميكنه ) بعد هم بدون هيچ همراه و بزرگتري به آن مدرسه ي مرموز كه جادوي سياه در آن تدريس ميشود و مكانش هم مشخص نيست؛ ميروند. ( دو سه تا پست هم تو راه اند.) بعد كه به اونجا رسيدند خودش كلي ماجراي شيرين و عجيب و خارق العاده و ترسناك و مرموز دارد. چون هيچ كس نميداند مدرسه در كجا قرار دارد. همچنين مدرسه پسرانه است و وجود همين پنج دختر، توجه زيادي را بر مي انگيزد. پسرهاي آن مدرسه در درس و تحصيل و ادب و كلآ همه چيز با بچه هاي هاگوارتز فرق دارند. برخوردشان، كارهايشان، كلاسهايشان
و همه ي خطرات و چيزهاي جديد، باعث ميشود تا هر لحظه نظر بچه ها نسبت به آمدنشان به آنجا عوض شود. وجود هر يك از بچه هاي هافل( مثلآ هلگاي كهنسال، پيوز روحه، ادي جنه، دانگ دزده، ماتيلدا با اون صداش:lol2:)، دردسرهايي به همراه دارد.
موضوع آنقدر جا براي كار دارد كه اگر بچه ها باحال و قشنگ ادامه بدن پست خورش بالاست. تا جايي كه به دليل وفور سوژه، ميتونيم يك ماه اقامت رو به دو ماه، يا سه ماه يا .... تغيير بديم و از هر روز در اين مدرسه، حداكثر استفاده رو ببريم.( يعني هر روزش را بنويسيم. )
فكر ميكنم كافي باشه. اين سوژه رو خيلي وقت پيش دادم اما وقت نشد كه بزنم. پستهايي كه تو اين تاپيك ميخوره طنز است اما اگركسي خواست جدي بزند، اگر تو پستش يكم طنز به كار ببرد اشكال ندارد. ( يكجوريش كردم كه همه بپستن
)
خودم اين موضوع رو خيلي دوست دارم و هيجانزده ام ميكنه. اميدوارم شما هم خوشتون بياد.
نبينم كسي ارزشي بنويسه يا سوژه رو خز كنه و يا كلآ شهيد كنه و بخواد سريع ببندش.
-.-.-.-.-.-*يك توضيحاتي هم برا مدرسه
دورمشترانگ ميدم.
مدرسه علوم وفنون جادوگري كه اين مدرسه نيز مانند بوباتون مخفي است. ولي ظاهرآ در جايي است كه هوايي سرد دارد زيرا كلاه خز و شنل پشمي جز لباس رسمي مدرسه شان است. مدير مدرسه دورمشترانگ ايگور كاركاروف() است. اين مدرسه بدنام است و روي تدريس جادوي سياه تآكيد فراوان دارد. قلعه دورمشترانگ به بزرگي قلعه هاگوارتز و داراي چهار طبقه است. محوطه بيرون قلعه دورمشترانگ بسيار بزرگ است كه فقط براي امور جادويي در آن آتش روشن ميكنند.-----------------------------------------------------------------------
**پست آغازين**صداي چه چه پرنده ها از داخل پنجره مجازي قفل شده ي خوابگاه به گوش مي رسيد. بورگين لب پنجره نشسته و دستهاشو به ميله گرفته بود و با حسرت فراوان به بيرون پنجره سرك ميكشيد. هوا دم داشت و بچه ها با دهن هاي باز خواب بودند.
ساعت هفت صبح بود كه اريكا با يك حركت سريع از تخت پريد پايين و شروع كرد به تكون دادن دنيس و فرياد زد: بلند شيد. بلند شيد. داره ديرمون ميشه. به كلاسمون نمي رسيما!!!
بچه ها يكي يكي بلند ميشدند و ميگفتن: اي بوق بر هاگوارتز. نميبينن ما تو زير زمين هستيم. يك كولري، پنكه اي، هواكشي چيزي برامون نميزارن!
بالا خره همه حاضر شدن و رفتن بالا و ديدن تو سرسراي بزرگ غوغايي است. بچه ها پچ پچ ميكردند و انگار خوشحال بودند.
بعد از صبحونه پروفسور دامبلدور بلند شد و بچه ها رو به سكوت دعوت كرد: آرام باشيد بچه ها. ميدونم كه بعضي از شما ميدونيد كه من چي ميخوام بگم. بله درسته يك مسابقه بزرگ در پيش داريم. يك مسابقه براي آزمايش چهار گروه هاگوارتز تا ببينيم كه كدوم گروه بر گروههاي ديگر پيروز ميشود؟! بچه هاي شجاع و جسور گريفيندور، بچه هاي باهوش راونكلاو، بچه هاي اصيل اسليترين يا بچه هاي سخت كوش هافلپاف!!!!
بچه ها شروع به ابراز احساسات و خوشحالي كردند و هر كدوم يك چيزي ميگفتن.
گريفي ها:
اسلي ها:
راوني ها:
هافلي ها:
دامبلدور دوباره پا ميشه و ميگه: گوش كنيد بچه ها؛ اين مسابقه در چهار دوره برگزار ميشه و چهار گروه به صورت گروهي در اون شركت ميكنن. و اما جايزه ي گروه برنده. ما با مدرسه ي دورمشترانگ هماهنگ كرديم و قرار شده گروه برنده يك ماه به اون مدرسه بره. شانس بزرگي است نه؟؟؟!!؟؟ براي راضي كردن ايگور عزيز خيلي زحمت كشيدم. پس شما هم براي به دست آوردنش زحمت بكشيد. چهار مرحله مسابقه هم اكنون روي تابلو اعلانات تالار گروهها اعلام شده. اولين مرحله هم همين فرداست.
هننوز حزفهاي دامبل تموم نشده بود كه بچه ها به سمت تالار هاي خود هجوم بردند.