بنا بر درخواست کینگزلی بازی فردا شروع می شود!
بلاتریکس رفت تا قضیه را به لردش بگوید!
کینگزلی گفت:باید سریعا ترکیب تیم رو بچینیم...
سپس از هوا با چوبدستی اش قلم و کاغذی ظاهر کرد...کاغذ را به
اسپراوت! داد تا برایش نگه دارد.
کینگزلی که حالا در قلم را باز کرده بود کاغذ را پس گرفت و گفت:دروازه بان که خودمم...مدافع کی رو بزاریم؟
اندکی همه فکر کردند بعد خود کینگزلی گفت:می زاریم...کورمک و روفس...خوبه؟
همه موافقت کردند.
سپس بعد از مدتی...کینگزلی کاغذ پر شده را به دیدالوس دیگل داد تا بررسی کند:
شرح کاغذ:
دروازه بان:کینگزلی!
مدافع ها:کورمک و روفس اسکریم جیور!
سه مهاجم:آلتیدا و دیدالوس و سوروس اسنیپ!
جستجو گر:پروفسور پومانا اسپراوت
دیدالوس که داشت با قیافه ای اینجوری:
نقاشی کینگزلی را نگاه می کرد گفت:کینگزلی؟این نقاشی رو از کجا یاد گرفتی؟
کینگزلی با افتخار گفت:یک سایتی هست استم هسـت جادوگــ...
ویرایش کارگردا:هوی...هوی...هوی...نتد نرو بابا این چه وضعشه؟
نویسنده:
در آن سو_در خانه ی ریدل!لرد به سرعت تمام ترکیبی که از قبل درست کرده بود را به دست بلا داد و گفت:خوبه؟
بلا نگاهی سطحی انداخت:
دروازه بان:خودم!
مدافع ها:خودت و شوهرت
مهاجم ها:مورگانا و بلیز آنتونین!
جستجو گر: موتنگومری!
بلا نگاهی حاکی از ترس به لرد انداخت و گفت که ترکیبی بسیار خوب است.
روز بعد_در زمین کوئیدیچ!در رخکن شطرنجی ها هیچ کس آرام و قرار نداشت جز دیدالوس که اینجوری بود:
اسپراوت گفت:فکر میکنید چقدر تماشاگر منتظر ماست؟من میگم خیلی...
دیدالوس:
بازیکنان وارد زمین می شوند...دورتا دور زمین کوئیدیچ هیچ هواداری ننشسته بود هیچ تماشا گری نبود.
اسپراوت:
بازی شروع میشود!