هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۴:۵۷ سه شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۸
#43

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
لوسیوس در حالی که داشت توی تشت ف مارکوس لباس میشست فریاد زد:چییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی میخوان پستا رو پاک کنننننننننننننننننننننننننننننن؟
-لوسیوس دوباره ادای منو در آوردی؟میخوای به ماشین لباسشویی تبدیلت کنم.
-ب ب ببخشید ارب ب باب د دوباره ج ج جوگیر شدم.
آرگوس گفت:ارباب میخوای برم آبرفورث رو بیارم میزش کنیم.فرش و درمون که جور شده ولی میز نداریم.
فینیاس گفت نه میز میخوایم چیکار؟اگه میتونی یه بوگیر باهاش درست کن که خفه نشین.تازه بوی بز هم که میده.
ریگولوس گفت:نه خشونت نه.
و به سمت دستشویی دوید.
بحث سختی در گرفته بود که با حرف خانم نوریس به پایان رسید:
میوووووووووووووو...ماوووووووووو...مییییییییو...مییییاو
زمزمه ای حاکی از تحسین فضا را پر کرد.
آرگوس به سمت دفتر آبرفورث رفت تا کار خودش رو انجام بده.

بیرون دفتر حزب
بومب...بومب....بومب...(افکت صدای قدمهای سنگین و ارزشی )
به سمت دفتر حزب حرکت میکرد.با لگد زد توی چشم مارکوس ف و در از جا کنده شد.
همه به او نگاه میکردند.ریگولوس فشارش افتاد و غش کرد.فینیاس تلنگش در رفت.ف مارکوس همه ی آب تشتش بخار شد.کمربند کاراته ی ابرکسس باز میشه و شلوارش میوفته و خانم نوریس با دیدن ابرکسس سکته میکنه.
ارنی با غلدری میگه چیه مگه تا حالا ارزشی خفن ندیدین هاااان؟؟!!


تصویر کوچک شده


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۸
#42

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۸:۳۷ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
از جون گرابلی و انجمنش چی می خام؟!؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 167
آفلاین
همینطوری که همه ارزشی ها نشستن یهو یه کله توی اتیش شومینه ظاهر میشه

- الو الو، امشب قراره همه پستاشونو پاک کنیم ها! الو آبرفروث؟ چرا دفترت توش پرسی رو فرش کردی؟!

ارزشی ها به ریگولوس که قارت قارت می خنده چشم غره می رن! باز تو هم همه چیو گره زدی؟!

ریگولوس معصومانه نیگا می کنه: من فقط در شبکه تماس های اتیشی جادوگری اختلال ایجاد کردم!


ویرایش شده توسط ریگولوس بلك در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۶ ۱۷:۰۹:۱۱

Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۹:۴۵ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۸
#41

آرگوس فیلچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۱:۰۱ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
خارجی صبح دوشنبه _ جلو در پایگاه!

ملتی عظیم مرکبی پوش جلو در پایگاه جمع شدند ، تو صف هایی منظم به سمت دکه ای با لوگوی ارزشی ها جلو می رند و از دکه یه دسته روزنامه می گیرند و با خوشحالی همون کنار خیابون ولو می شند و شروع می کنند به خوندن!!!

*

داخل دکه!

فیلچ داره دسته های روزنامه رو مرتب می کنه ، لوسیوس هم داره دسته های پولو میشمره!

ریگولوس میره جلو در و شهلا زلفشو یه تاب می ده!

: ملت عجله کنید! از شماره دوم هفته نامه ما فقط کم تر از صد نسخه مونده ... از چاپ دوم هم خبری نیست!

صف مرتب به هم میریزه و ملت میفتند به جون هم!

***

شماره ی دوم هفته نامه ی ارزشی مرده در سه صفحه منتشر شد :

صفحه اول


صفحه دوم


صفحه سوم


ویرایش شده توسط آرگوس فیلچ در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۶ ۱۵:۳۸:۱۴
ویرایش شده توسط آرگوس فیلچ در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۶ ۱۵:۴۸:۱۲
ویرایش شده توسط آرگوس فیلچ در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۶ ۱۵:۵۰:۳۰

ارزشی قوزدار

[img]http://


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۸
#40

آرگوس فیلچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۱:۰۱ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
ملت ارزشی گونی حاوی پرسی رو می ذارند وسط و هر کدوم به شیوه ی خودشون شروع می کنند به شکنجه!

اول از همه خانوم نوریس در حالی که پنجول ها تیزش بیرون زده یه دور رو گونی راه می ره.

بعد آرگوس با شلاق حسابی گونی رو می تکونه!

نفر بعد لوسیوس تشت حاوی فرمانده رو خالی می کنه رو سر گونی! به همراه وزن صد کیلویی فرمانده پرسی کاملا پرس میشه!

از دیدن این صحنه باز حال ریگولوس بد میشه و روی گونی هر چی خورده رو اوق میزنه!

ابرکسس میاد و چندتا ضربه ی کاراته ای میزنه.

سیریش که هاپو شده چند تا گاز جانانه ازش می گیره ولی چون بهش نمیسازه به برادرش می پیونده تا با هم اوق بزنند!

در آخر فینیاس میاد میشینه رو سر گونی و ... قاااااااااااااااااااااارت!

از شدت ضربه ی وارده گونی منفجر میشه و پرسی کبود شده و زخمی با موهای ژولیده و چشمای چپ شده میفته بیرون!

فیلچ میاد جلو و با لگد! یکم پرسی رو وارسی می کنه!

: این چشه ؟ اصلا حال نداد! این که یدونه آخ هم نگفت! علائم حیاتیش زیر صفره!

فینیاس جلو میاد و پرسی رو از پلکش بلند می کنه و چشماشو وارسی می کنه : تعجبی هم نداره! دیوانه ساز ها روحشو کلا مکیدند! حتی یه ذره هم نمونده!

آرگوس : من چقدر بهش گفتم دست از این همه بی ناموسی بردار! حتی از خیر دیوانه ساز ها هم نتونست بگذره!

ریگولوس جلوی دهنشو میگیره تا دوباره اوق نزنه : خب حالا با این چی کار کنیم ؟

فیلچ : نگران نباش ارباب جون! پایگاه فرش نداره ! پوستشو می کنیم فرشش می کنیم!

ریگولوس به طرف دستشویی می دوه!

فینیاس : لازم نیست ، وزن فرمانده کامل پرسش کرده ، همین جوری پهنش می کنیم وسط راهروی اصلی!

***

اعضای رسمی گروه ارزشی تا الان پس از بررسی :

ریگولوس بلک

فینیاس بلک

ابرکسس مالفوی

لوسیوس مالفوی

آرگوس فیلچ

خانوم نوریس

فرمانده مارکوس

سیریوس بلک

سیریوس عزیز لوگوی حزب رو تو امضات اگه تا الان نذاشتی بذار و یه لقب شایسته ی ارزشی هم برای خودت انتخاب کن ، بعد مدارکت رو بیار خانوم نوریس مهر بزنه!


ویرایش شده توسط آرگوس فیلچ در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۴ ۱۷:۳۲:۰۹

ارزشی قوزدار

[img]http://


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۹:۵۰ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸
#39

فرمانده مارکوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۵ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۲۲ پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۸۸
از ارزشستان!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 15
آفلاین
" ریگول... ژیگول!... هی هی! ...."

" پرسی...



_ یکی بگه باید برای پرسی چه شعاری رو اتخاذ کنیم؟!


دوباره میزگررد از هوا ظاهر میشه و همه میشنن دورش، بی اونکه متوجه ریگولوس و پرسی باشن که دارن جون میکنن!

_ به نظرم باید بگیم: پرسی مورینیو!


ریگولوس از اون سمت صحنه داد میکشه:

_ لوسیوووووووووووس!... برو ظرفا رو بشور!


لوسیوس هم میره سر تشت فرمانده میشینیه و لباسا رو توش می شوره!!!!!!



فینیاس: من فک کنم اگه بگیم: پَرسی، می تونیم بگیم: پَرسی... نترسی!


در این لحظه یه مشت گوجه به همراه تخم مرغ گندید روانه ی روح و روان فینیاس میشه و همه بر میگردن سر صحنه!!!


پرسی و ریگولوس همچنان در حال مبارزه هستند که قارت 1 تموم میشه و دکی لاریجان زنگ رو میزنه!!!




ریگولوس می یاد اینور و سیریوس با حوله بادش میزنه، بعد فرمانده یه شلپ! آب میریزه روش و آرگوس با شلاق می یفته به جونش تا خستگی از تنش بره!!!!!!!!!!!!!


پرسی هم اونور داره خودشو ماساژ میده که فینیاس از ازمایشگاه مرکز می یاد بیرون:


= طی تحقیقات به عمل آمده، این تکه از زیر ِ زیر شلواری، متعلق به پرسی ویزلی می باشد!


هیشکی توجهی نمیکنه به این امر و همه اماده قارت دوم میشن که فینیاس تاکید میکنه:


= خب وقتی این مال پرسیه، پرسیم همین جاست، خب بریم شکنجش کنیم دیگه!


اسم شکنجه که می یاد آرگوس ذوق مرگ میشه و میره پرسی رو میندازه تو گونی!


فرمانده که با عصاش یکی میزنه روی گونی و پرسی آسلامی میشه و یه شلوار پاش میشه تا ناخود آگاه چشمای حاضرین درویش بشه!!!!!!


[b]ارز


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۲۱:۰۲ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸
#38

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۸:۳۷ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
از جون گرابلی و انجمنش چی می خام؟!؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 167
آفلاین
ریگولوس که از بس اق زده بوده، شلوارش کیثافت شده بود، درش میاره و پرتش میکنه تو تشت که لوسیوس بشوره
لوسیوس: ای وجدان پاره( لوسیوس تا وقتی نیای رول بزنی، کارت میشه بشور و بساب!دیگه خود دانی!!)

در باز میشه و پرسی وارد اتاق میشه و شلوارشو در میاره و و در حالی که از فرط تمرکز به ابروهاش چین انداخته با جدیت تمام شروع به ایستادن!(با توصیف کامل و جلوه دار ) میکنه.... در همین هنگام ریگولوس هم شروع به ایستادن می کنه و پرسی و ریگولوس وسط اتاق به هم میرسن!

پرسی: زیر شلواری من کو؟!
ملت که تازه متوجه میشن پرسی زیرشلواری نداره: جیییییییییییییییییییغغغغ!

پرسی حمله میکنه طرف ریگولوس تا زیرشلواریشو در بیاره.

پرسی انگشتان دراز و باریک و لزجش را دور مچ پاهای ریگولوس حلقه می کند ، سرمای غیر عادی ای که به خاطر حضور پرسی تا مغز استخوانش نفوذ کرده بود ریگولوس را آزار می دهد.

ریگولوس و پرسی شروع می کنن به پیچیدن به پر و پاچه هم،
و صحنه به صورت جلوه داری فقط توش پر و پاچه س.

فینیاس: صبر کنید، متمدن باشید،
بعد یه قااااارررتتت گنده در میده و موج انفجار جفتشونو میخکوب میکنه.
فینیاس یه کش می بنده دور تا دور وسط اتاق! و ملت میان میشینن دورش
فینیاس: خوب، حالا از اول! راند 1! نه ببخشید قارت 1!
بعد هم یه قااااارت ول میده

قارت 1

و پرسی و ریگولوس دوباره می پیچین به پر و پاچه هم.
ملت هم بوقوشانو در میارن و شروع میکنن به تشویق!


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۸
#37

آرگوس فیلچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۱:۰۱ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
ابرکسس نامه ها رو میگیره و اونا رو هم می چپونه تو بایگانیش!

همه میرن تو کف این که بایگانی ابرکسس چقدر جا داره!

در همین لحظه سیریوس در شکل سگ برمی گرده.

فینیاس زانو می زنه تا چیزی که سیریوس با دندوناش آورده رو بررسی کنه!

ریگولوس : اه پدربزرگ ... اون چیز چندش چیه تو دهن سیریوس ؟ چقدر هم خیس و خال خالیه!

فینیاس : اینی که می بینی یه شاهکاره! برادر نابغه ت یه تیکه از زیر شلواری مامان دوز این مهاجمین رو گاز گرفته کنده!

ریگولوس حالش بد میشه!

فینیاس بلند میشه و تکه ی خال خالی زیر شلواری رو تو یه ظرف نمونه گیری می ندازه : آرگوس ... اینو ببر به آزمایشگاه پایگاه و بررسیش کن ... شاید بتونیم هویت یکی از این افراد رو تشخیص بدیم! مالفوی مال مردم خور ! تو هم تلویزیون رو روشن کن ببینیم مناظره ی میز گرد در چه حاله!


ارزشی قوزدار

[img]http://


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸
#36

فینیاس نایگلوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۰ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۲:۲۳ یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷
از بروبچز چه خبر؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
بسهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّ .
همه: چرا؟
ریگولوس خیلی خونسرد میاد جلو و برقک رو می‌گیره می‌اندازه توی حباب فرمانده مارکوس که خیلی جاداره و ازش به عنوان روشنایی استفاده می‌کنن.

در همین لحظه یه بسته دیگه داخل می‌یوفته که یه سنگ و یه نوشته چسبیده بهشه. فینیاس سریع خودش رو به دم پنجره می‌رسونه و می‌بینه یکی پایین داره فرار می‌کنه

فینیاس: لوسیوس! بدو دنبالش!
لوسیوس: حسش نیس... بیخیال بلک پیر! حالا بچه بود نفهمید!
فینیاس: آبرکسس تو برو...
آبرکسس: نه من باید رو این دره کار کنم...

ریگولوس: اَه ایش چه نامه بدخطیه! منو باش فک کردم پرسی واسم نامه عاشقانه نوشته...

فینیاس: بدش ببینم! اوه!

متن نامه:

از: قوی‌ترین و نیرومندترین و باتجربه‌ترین و بهترین و مهربان‌ترین و مقتدرترین تیم مدیریتی تاریخ جهان
به: حزب غیرقانونی ارزشی‌های خودگران دوستدار ماهی مرکب

سلام بابا و مامان جان؛

امیدوارم که حالتان خوب باشد. حال ما هم خوب است. پیغام شما را به عمه رساندم و از این که برایش میل بافتنی جدید فرستادید بسیار خوشحال شد. این‌جا همه خوب هستند و رون امسال کنکور دارد. فرد و جورج هم در زندان هستند و حالشان خوب است. من خودم از این جا هوایشان را دارم و شما نگران نباشید. همچنین هری پاتر منفور هم به شدت مشغول شکنجه شدن توسط گروهی از دشمنان ماست و نگران جینی نباشید.

قربان شما
پسر خوشگل محبوبتان
پرسی ویزلی

فینیاس: چه نامه رمزی پیچیده‌ای! فک کنم یه جور تهدید خیلی پیچیدس که به چندین ماه کار کردن روش احتیاج داره...

در همین لحظه یه شیء مشکوک دیگه پرت میشه داخل و می‌یوفته داخل تشتی که فرمانده مارکوس توش بوده.

لوسیوس: اَه لباسای این پسره دراکو بازم کثیف شد! آخه من چقدر باید کارای این پسه لندهور رو انجام بدم؟! نارسیسای بی‌مسئولیت نمی‌خواییم نمی‌خواییم!

فرمانده مارکوس کاغذ رو باز می‌کنه:

این‌جا نوشته نامه قبلی اشتباه بوده و خانوادگی بوده و فحش گذاشتم هر کی اون رو بخونه. چند لحظه بعد نامه جدید می‌رسه.

آبرکسس: یکی اون پایین با ماسک پرسی‌ویزلی داره تند تند یه چیزایی روی کاغذ می‌نویسه و یکی دیگم داره دنبال سنگ می‌گرده. یه نفر سومی هم هستش که داره با گوشیش صحبت می‌کنه.

فینیاس: این اعلام جنگه! دارن آماده حمله میشن! یهاااااا!

فینیاس می‌پره و نصف دیوار و قاب پنجره رو می‌کنه و بعد از این که آسفالت وسط خیابون رو هم سوراخ می‌کنه وسط سه نفر ماسک‌ پرسی‌ویزلی دار فرود میاد.

سیروس: هاف هاف هاف اوو اووو اووووو منم کمک کنم هاف هاف هاف!
ریگولوس: نمی‌ذارم این‌طوری جای خودت رو توی قلب پدربزرگ باز کنی! پدربزرگ فقط ماله خودمه!
سیروس: هاف؟!
ریگولوس در یک حرکت خیلی پیچیده سیریوس رو می‌گیره و می‌اندازه داخل حباب فرمانده مارکوس!
سیروس: هاف !!!!!!!!!!

ریگولوس از بالا: هیییی پدرزرگ! کمک می‌خوایین؟!
فینیاس: نه همچی می‌زونه... فقط یه کم آسفالته رفته تو لباسام

سه نفر ماسک پرسی ویزلی‌دار ونداشون رو می‌کشن

پرسی ویزلی1: این بهترین فرصته تا شر یکیشون راحت بشیم!
پرسی ویزلی2: نه این خیلیم هم نیس! من فقط به اون یکیشون پیام شخصی می‌زنم!
پرسی ویزلی3: خب چی کار کنیم؟ نقشمون این نبود!
پرسی ویزلی1: به هر حال فرصتیه تا لو نرفتیم یکیشون رو نابود کنیم!

فینیاس: اَه چقدر ور می‌زنین! من اعصاب ندارم! فلیچم داره به سه دسته جارو می‌رسه امروز شربت سکنجینم رو نخوردم! بده اون نامه رو ببیندم.

فینیاس در حرکتی بسیار باورنکردنی سریع نامه رو از دست پرسی‌ویزلی 1 می‌گیره و توی سر هر کدوم حداقل 200 بار با کتاب خاطراتش محکم می‌زنه

پرسی ویزلی 1 الی 3: آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ!

فینیاس شروع به خوندن می‌کنه:

از: قوی‌ترین و نیرومندترین و باتجربه‌ترین و بهترین و مهربان‌ترین و مقتدرترین و پاسخگوترین و باصبرترین و به انتخاب خودتون ترین‌های دیگر تیم مدیریتی تاریخ جهان
به: حزب غیرقانونی ارزشی‌های خودگران دوستدار ماهی مرکب

متن نامه: خیلی نامردین! بدجنسا! بدا! خیلی بدا! همتون رو دعوا می‌کنم! اون‌قدر پستتون رو حذف می‌کنم تا وربیوفتین!

امضاء: یک ناشناس

پرسی ویزلی 1 الی 3: خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ....

پرسی ویزلی 1: خیلی درد داشت! بهتره فعلاً فرار کنیم
پرسی ویزلی 2: هویتمون هم مشخص نشد! ما خیلی باحالیم.
پرسی ویزلی 3: مهم اینه که همین‌طوری هی با خودمون بیشتر حال کنیم و فروتنانه به این تازه واردا درس بدیم!

بنگ! هر سه نفرشون غیب می‌شن!

فینیاس: که این‌طور! ما رو تهدید می‌کنین؟! ریگولوس هوی ریگولوس! سیرویس هنوز سگه؟

ریگلوس: ایش پدربزرگ من نوه بهتریم ها!
فینیاس: تو می‌تونی سگ بشی؟
ریگولوس: ووووووخ! اه اه اه پدربزرگ شمام اصلاً طبع هنری ندارین؟! آخه سگ؟!
فینیاس: خب پس پرتش کن پایین! بریم دنبال این سه تا! این متن نامه رو هم بگیر اون‌جا بزن که هر کی میاد بدونه ما رو چه تهدیدات جدی‌ای کردن!
ریگولوس: اون یکی نامهه رو هم بزنم؟
فینیاس: حتماً اون اولی خیلی پیچیدتر از این یکی بود!


ویرایش شده توسط فینیاس نایگلوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۸ ۱:۱۸:۳۸

usquequaque putus

ارزشی پیر و قرقرو

تصویر کوچک شده

[b][size=medium][color=0000FF]حزب ارزشی‌ها؛ ق


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸
#35

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
ريگولس كه روحش تحمل اين چيزا رو نداشته همون جا غش ميكنه و ميفته زمين كه سيريوس در همون لحظه يه پشتي ميذاره اون جا كه برادرش آسيب نبينه.
اون چيزي كه از پنجره دفتر افتاده بود تو ميره و همه وسايلي كه درخشش داشتن رو بهم ميزده و اون چيزي نبود جز يك ... برقك.
موهاي ريگولس چون خيلي براق بود و داراي درخشش خاصي بود، برقك به طرف اون ميره. سيريوس براي اين كه برقك رو دور كنه ميره جلوي برادرش وايميسته و شروع به پارس كردن ميكنه.

لوسيوس: اين برقك رو بندازين بيرووووووووووووووووووووووووووووووون.

ناگهان ريگولس بهوش مياد و ميگه:

- لوووووووووووووووووسيوووووووووووووووووووووووووس. حالا ديگه اداي منو در مياري و داد ميزني؟

لوسيوس باز هم به لكنت ميفته.

- ب ب ب ببخشيد. ه ه ه هواسم ن ن ن نبود.

- آرگوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس.

- بله ارباب؟

- اين موجود رو بگير يا بكشش.

همه از اين سخن ريگولس تعجب ميكنن: بكشش
آرگوس ميره از تو زير زمين يك بيل مياره و دنبال برقك ميكنه. برقك مادر مرده ميره و روي ف ماركوس و آرگوس با يك ضربه تشت و ف ماركوس و برقك رو خرد و خاك شير ميكنه.
و اينجاست كه ف ماركوس پا ميشه و از تو مو هاش يك چماق بيرون مياره و ميفته دنبال آرگوس.
ريگولس كه تنها راه چاره براي آروم كردن رو ميبينه فرياد ميزنه:

بسهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّهّ .


تصویر کوچک شده


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸
#34

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۸:۳۷ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
از جون گرابلی و انجمنش چی می خام؟!؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 167
آفلاین
سطل زباله ی دفتر یه راست به پایین ساختمون وصل بوده و اون 3 نفر یه راست می فتن پایین.
نفر اول: هی میگم اینجا جدیه، میان طنز می نویسن.
نفر دوم: اینا ماهی مرکبن، مخصوصا اون ریگولوس
نفر سوم: چطور مدیر معظم رو رد صلاحیت کردن؟


ریگولوس که به خوشتیپی خودش شک کرده بود یه آینه از تو رداش می کشه بیرون و زل میزنه بهش: انصافا ادم از این خوشتیپ تر اصلا کسی دیده؟ نظرت چیه ابرکسس؟
ابرکسس: نمی دونم، اینطوری نمی تونم بگم، باید لخت شی!
ریگولوس یه ایش میگه و آینه رو می زاره جیبش و بعد هم یه نیگا به وضعیت حزب می ندازه...

لوسیوس نشسته سر تشت ف. مارکوس و داره توش لباس میشوره، ف. مارکوس هم توی تشت دست و پا میزنه.
فینیاس هم نشسته پشت در و ملت که از راهرو رد میشن، صدای قارت در میاره و هر هر می خنده.
آرگوس و ابرکسس هم در مورد در جدید بحث می کنن.
ابرکسس: اگه لختش کنیم، مثه شیشه میشه اون ورشم دید!

سیریوس هم به شکل سگ در اومده و کله شو کرده تو سطل اشغال و هی پارس می کنه.

ریگولوس میره پشت میزش که شروع کنه به هفته نامه " ارزشی مرده " درست کردن که یهو یه چیزی

بنگگگگگگ

از پنجره دفتر میفته تو...


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.