مگی ، پرسی و مرلین جلوی شونزده قهرمان واستادن ، ملت همه منتظرن تا محتوای مرحله دوم مشخص بشه !
مرلین هم که توی مرحله قبلی هیچ نقشی نداشته این بار اون جلو میاد تا مرحله دوم رو به قهرمانا توضیح بده .
مرلین : شونزده ماموریت برای شونزده نفر شما آماده شده ، شما میاید جلو و دستتون رو میکنید تو این کیسه ای که جلوی منه و یه کاغذ رو ورمیدارن و بازش میکنین و توشو میخونین و کاری که گفته رو انجام میدین ، هر سوالی دارین همین الان بپرسین .
-- چند لحظه بعد --
تره ور داره به کاغذ خودش نگاه میکنه : یک مدیر رو بگیرید و به شدت شکنجه کنید .
تره ور رو به مرلین : توی کاغذ من نوشته یه مدیر رو شکنجه کنید ...هوووم ... یعنی میتونم فحش بیناموسی خارج از چارچوب بهش بدم ؟
مرلین : باب نوشته شکنجه ش کنین تو میگی میتونی فحش بهش بدی ؟
تره ور : یعنی میتونم بزنم تو گوش مدیر ؟
مرلین : آره .
تره ور : میتونم دست و پای مدیر رو قطع کنم ؟
مرلین : آره .
تره ور : میتونم مدیر رو شکنجه روحی بدم ؟
مرلین : آره .
تره ور : میتونم به مدیر تجا... هیچی بیخیال !
آقا من برم مدیر شکنجه کنم بیام ...هووووم... چه موقعیت خوبی پیش اومد تا حسابمو با اون ایوان روزیه بوقی تصویه کنم .
... اما اول باید زیر زمین خونه م رو واسش آماده کنم .
فلش بک ، چندین روز پیش ، دفتر وزیر مگی و تره توی دفتر نشستن و داره یه قل دو قل بازی میکنن که یهو یه پیام صوتی از ایوان روزیه توی دفتر پخش میشه :
حمام مختلط را پلمپ میکنی یا پلمپت کنم ؟
تره ور : ایول میخواد ما رو پلمپ کنه !
مگی : باید در حمومو تخته کنیم .
تره ور : چی میگی ؟ واسه چی آخه ؟ هیچ کاری نمیتونن بکنن !
مگی : برو باب منوی مدیریت دارن به این کلفتی ! ، میزنن دهن هممونو سرویس میکنن ، باید قفل کنیم حموم رو .
تره ور : نههههههه ! من حموم مختلط میخوام !
پایان فلش بکتره ور : ایواااااااااااان !
جلوی خوابگاه مدیرانتره ور یه جایی بین بوته ها قایم شده و داره به خوابگاه مدیران نگاه میکنه .
ایوان و کوئیرل مشغول آب بازی هستن و دارن همدیگه رو خیس میکنن و می خندن !
تره ور میره جلو و میگه : هووووی ایوان ! یه دقه بیا این جا .
ایوان کوئی رو ول میکنه و میاد پیش تره ور و میگه : جانم ؟
تره ور : یه دقه چوبدستیتو بده .
ایوان : بیاه ! اینم چوبدستی !
تره ور چوبدستی رو میذاره تو جیبش و بعد یه گونی درمیاره و میگه : بیا برو تو این گونی .
ایوان : واسه چی ؟ اوکی الان .
و میره توی گونی و تره ور هم سریع سر گونی رو گره میزنه !
ایوان با عصبانیت داد میزنه : هووووی بوقی ! منو بیار بیرون ! بوقی ! نهههههههه ! منو داری کجا میبری ؟ کمـــــــــک !
و از بس داد میزنه که همه مدیرا میریزن پایین و به سمت تره ور و گونی و حمله میکنن .
تره ور انگشتشو میکنه تو نافش و بعد یهو به سوپر وزغ تبدیل میشه و پرواز میکنه و با سرعت نور شروع میکنه به جلو رفتن !
تره ور :
ایوان : نــــــــه ! گممون کردن !
... تو از جون من چی میخوای ؟
تره ور : حموم مختلط رو پلمپ میکنی هان ؟
ایوان : باو کوئیرل دستورشو به من داد و منم پیامشو ارسال کردم !
تره ور : داری مثل بوق دروغ میگی ! نمیدونستی من وقتی به سوپر وزغ تبدیل میشم ذهنم هم جهش پیدا میکنه و هر کی بهم دروغ بگه میفهمم ؟
ایوان : نمیدونستم .
تره ور : راستی تو چرا انقدر با بیناموسی مخالفی ؟
ایوان : هوووم... من اگه دسترسیم بیشتر و فراتر از سایت بود ، بیناموسی هایی که تو ادبیات عادی مردم جا افتاده رو هم از بین می بردم .
تره ور : منظورت فحش و ایناست دیگه ؟
ایوان : نه باب اونا که جای خود دارن ... یه سری لغات و اصطلاحات فوق بیناموسی و رایج و عامیانه که فحش هم به حساب نمیاد ...مثل " بزن به چاک !" ... یعنی چی بزن به چاک ؟ نه جون من تو خودت یه دقه این اصطلاح رو تجزیه تحلیل کن میفهمی چقدر بیناموسیه !!!... یا مثلا " دمت گرم" ، منظور از دمت چیه دقیقا ؟ اصلا دمت کدوم ناحیه از بدنه ؟!!... یا " مو لای درزش نمی ره " که واقعا اوج بیناموسیه ! یعنی چی مو لای درزش نمیره ؟!(
)
تره ور همون طور که داره پرواز میکنه و گونی رو باخودش میکشه میگه : ایول من خودم تا به این حال به این کلمات این جوری نگاه نکرده بودم .
خونه تره ورتره ور گونی حاوی ایوان رو روی زمین میکشه و میندازتش توی زیر زمین خونه ش ، گونی رو باز میکنه و در زیر زمین رو قفل میکنه .
تره ور از پشت در شروع میکنه به حرف زدن : ایوان ! من چوبدستیت رو ازت گرفته م ، باید با دست خالی با موانعی که توی زیر زمین برات گذاشتم رو به رو بشی ، اگه مردی که هیچ و اگه زنده موندی میتونی بری خونتون ... با سه مانع مرگ آور ! رو به رو میشی و باید از همشون جون سالم به در ببری ، البته بعید میدونم .
ایوان با نگرانی نگاهی به جلو میندازه ، یه در جلوشه .
ایوان : اوه... اولین مانع مرگ آور !
ایوان در و باز میکنه و جلوش یه اتاق کوچک نمایان میشه ، توی اتاق هیچ چیز نیست جز یه بیل دراز و کلفت که روی زمین افتاده !
ایوان : اولین مرحله یک بیل !
...از اونی که فکر میکردم آسون تره .
بعد یهو بیل که بی حرکت روی زمین افتاده بود یهو بلند میشه و تو هوا معلق میمونه و بعد با سرعت به سمت ایوان حمله میکنه ، توی شکم ایوان فرو میره و از اون ور درمیاد !
ایوان : آاااااااااااااااااااااای !
و بعد برمیگرده و رو به روی بیل قرار میگیره ، بیل دوباره خودشو به سمت ایوان پرتاب میکنه و میره توی دهن ایوان و از پشتش میاد بیرون !!
ایوان : هااااااااااااااااااای ! چوبدستی هم که ندارم... مجبورم برخلاف میلم از منوی مدیریت استفاده کنم !
بیل دوباره به سمت ایوان حمله میکنه ، ایوان منوشو میزنه به بیل و بیل پودر میشه و میریزه رو زمین .
و بعد ایوان منوش رو میگیره به سمت سوراخ هایی که تو بدنش ایجاد شده و بعد دکمه ترمیم و بازسازی ! منوش رو میزنه و زخم هاش به سرعت خوب میشه .
ایوان میره توی قسمت ارسال پیامک منوش و یه اس ام اس به کوئیرل میزنه با این مضمون :
سلام کوئی !
من توی دردسر افتادم ، تره ور میخواد منو بکشه ، بدو بیا منو نجات بده !
بعد چند لحظه جواب اس ام اس میاد :
سلام ایوان جان ، خوبی ؟ چه خبر ؟
اول مدرک کافی ارائه بده بعد .
ایوان با عصبانیت دوباره به کوئیرل اس ام اس میزنه :
باب مدرک چیه دیگه ؟ مگه خودت ندیدی تره ور منو کرد تو گونی و با خودش برد ؟ مدرک از این بهتر ؟ حالا هم منو توی زیر زمین خونش حبس کرده و چوبدستیم رو هم گرفته .
دوباره از طرف کوئیرل جواب میاد :
مدارکتون کافی نیست هنوز .
ایوان که شدیدا عصبانی شده ، دکمه مکالمه تصویری ! رو فشار میده و بعد صفحه ای جلوش بازمیشه و یه مکالمه تصویری با کوئیرل برقرار میشه .
ایوان :
کوئیرل : جانم ؟
ایوان : زهر مار ! بوقی مگه بهت نمیگم جونم در خطره ؟ بیا ! همون طور که خودت الان میتونی ببینی من توی زیر زمین خونه تره اینا زندونی شدم ، تره ور برام سه تا مرحله مرگبار گذاشته که باید از همشون بگذرم ، همین مرحله اولش با یه بیل برخورد کردم که بیله قصد جونم رو داشت ! از اون جایی که تره ور چوبدستیمو ازم گرفته بود من مجبور شدم ازمنوی مدیریتم استفاده کنم و ...
کوئیرل : چی ؟ تو از منوی مدیریت در راستای منهدم کردن یه بیل استفاده کردی ؟ تو خجالت نمیکشی که انقدر شخصیت منوی مدیریت رو آوردی پایین ؟ مگه ما قرار نداشتیم که از منو فقط درجهت کارهای خیلی مهم استفاده کنیم ؟
ایوان : باب میگم جونم در خطر بود ! بیله که بیل معمولی نبود، طلسم شده بود ، یه بار از تو شیکمم رد شد و یه بار از تو دهنم ...چاره ای نداشتم مجبور شدم ازمنو استفاده کنم ... خب اگه من می مردم شما چی کار میکردین ؟ کیو جای من مدیر میذاشتین ؟
کوئیرل : آبرفورثو .
ایوان :
کوئیرل : خب باب دلم واست سوخت ... الان پا میشیم میایم خونه تره ور و نجاتت میدیم .
ایوان : اوه مرسی ...بای .
ایوان منو رو میذاره تو جیبش و میره یه گوشه میشینه و منتظر میشه تا بیان و نجاتش بدن که یهو یه اتفاق خفن میفته .
دیوار های اتاق شروع میکنن به هم نزدیک شدن وجمع شدن !
ایوان : نهههههههههه ! اتاق داره کوچیک و کوچیک تر میشه ! من له میشم این تو ، حتما این طلسم واسه اینه که من نتونم توی یه اتاق زیاد بمونم و زود مجبور شم برم به مرحله بعدی ! شت !
و قبل از این که تو اون اتاق پرس بشه سریع میره به اتاق بعدی و مرحله دوم .
یه اژدهای سیاه رنگ عظیم تو اتاقه .
ایوان : نههههههههههههه !
تا میاد منوش رو به سمت اژدها بگیره ، اژدها دهنشو باز میکنه و یه عالمه آتیش از تو حلقش میاد بیرون و ایوان به شدت می سوزه .
ایوان : هاااااااااای !آااااااااااااای ! فحش بیناموسی به اژدها !
و در همون حال که تموم بدنش سوخته میاد که با منوی مدیریت خفن و همه کاره ش اژدها رو نابود کنه که یهو اژدها بازوی راست ایوانو گاز میگیره و از جا درش میاره و میخورتش ! منوی مدیریت هم همراه با دست راست ایوان وارد شکم اژدها میشه !
ایوان : وای حالا من چی کار کنم ؟ بدون چوبدستی و بدون منوی مدیریت هیچ کاری ازم برنمیاد ، باید برم تو شکم اژدها و منو رو وردارم .
و بعد به سمت اژدها میدوه و اژدها هم دهنشو میاره جلو تا ایوان رو بخوره که یهو ایوان شیرجه میره تو دهن اژدها و چون سرعت شیرجه ش بالا بود بدون برخورد با دندونا وارد گلوی اژدها میشه و توی گلوش گیر میکنه .
اژدها با دستش چند بار میکوبه به گلوش تا شاید این جسم ارزشی که تو گلوش گیر کرده بره پایین اما ایوان که ناخونا و دندوناشو فرو کرده تو اژدها نمیره پایین .
ایوان همین طوری که چسبیده به گلوی اژدها داره به استراتژی رفتنش به معده و ورداشتن منو فکر میکنه که صورت اژدها به خاطر وجود ایوان تو گلوش بنفش و بنفش تر میشه تا آخرش بالاخره خفه میشه و می میره !
ایوان : یوهووووو ! اژدها مرد ! یوهاهاهاهاها ! من چقدر خفنم !
-- چند لحظه بعد ، معده اژدها ! --
ایوان بازوشو میذاره سرجاش و دوباره دکمه ترمیم و بازسازی رو فشار میده و بازوش میچسبه به بدنش و جای سوختگی ها هم برطرف میشه .
ایوان توسط منوی مدیریتش یه مکالمه صوتی با کوئیرل برقرار میکنه .
ایوان : باب کجائین ؟ چرا نیومدین ؟ من مجبور شدم مرحله دوم رو هم برم ، مرحله دومش خیلی سخت تر از قبلی بود ، واقعا نزدیک بود به بوق برم.
کوئی : اطراف خونه تره ور با جادوی ضد آپارات شدیدی محافظت میشه واسه همین نتونستیم آپارات کنیم بیایم ...همین دیگه ما اومدیم بعد یهو یادمون اومد که ممدا رو سوار نکردیم و نیاوردیم ، بعد برگشتیم و تو خوابگاه یادمون اومد که اصلا با هم مشورت نکردیم !! هر وقت مشورتمون تموم شد میایم دنبالت و نجاتت میدیم .
ایوان : چییییییییی ؟ میخواین مشورت کنین ؟ مشورتای شما که هر کدوم یکی دو هفته طول میکشه ، باب دهن من سرویس میشه تا اون موقع !
ایوان تماس رو قطع میکنه و دکمه جریوس منوش رو میزنه ، شکم اژدها جر میخوره و ایوان بیرون میاد و در همون لحظه متوجه میشه که باز دیوار ها دارن به هم نزدیک میشن .
و بعد به سرعت قبل از این که به بوق بره وارد اتاق سوم و آخرین مرحله میشه !
ایوان در حالی که منوی مدیریتشو دستش گرفته با احتیاط وارد اتاق سوم میشه ، در انتهای این اتاق مثل اتاقای دیگه ، دری وجود نداره .
ایوان با دقت اطرافشو نگاه میکنه و منتظره که یه موجود عظیم و کلفت بیاد جلوش اما تو اتاق هیچی نیست ، جز یه تیکه کاغذ پوستی که وسط اتاق روی زمین افتاده .
ایوان با احتیاط به سمت کاغذ میره و ورش میداره و شروع میکنه به خوندن :
مرحله سوم هیچی نیست ! درپشت سرت هم قفل شده و تو توی این اتاق زندونی شدی ، دیوار ها به زودی شروع میکنن به جمع شدن و کوچک شدن و تو این وسط له خواهی شد !
ایوان : نهههههههه !
و بعد دیوار ها شروع میکنن به حرکت کردن و جمع شدن .
ایوان : هی این کوئی میگه از منوی مدیریت برای کارهای ریز استفاده نکن اما الان دیگه نمیشه ... یا من باید الان به شدت از منو استفاده کنم یا به بوق برم .
و بعد منوش رو روی فول انرژی تنظیم میکنه و دکمه منفجریوس رو فشار میده .
بوم !همه جا منفجر میشه ! زیر زمین و خونه و همه چی تره ور نابود میشه و ایوان میمونه و تره ور .
ایوان یه دکمه روی منوش رو میزنه و بعد دو تا دیوانه ساز ظاهر میشن و تره ور رو می گیرن .
ایوان : تو تره ور ! به خاطر این جرم هایی که الان برات میخونم متهم هستی و باید مجازات بشی !
و بعد یه طومار بلند از جیبش درمیاره و شروع میکنه به خوندن :
1- احداث اماکن بیناموسی
2 - ساختن فیلم های مستهجن و دادن رقم رشوه زیاد به ناظرین هالی ویزارد برای پخش این گونه فیلم ها
3- وزغ بودن
4- داشتن 4 شناسه در 4 گروه
5- همیشه پشت نقاب فعالیت کردن
6- نزول جسمی و روحی و تبدیل شدن از انسان به وزغ
7- دست بردن به خزانه وزارت
8- رشوه خواری در وزارت
9- پرونده سازی
10- آزار و اذیت روحی و جسمی مدیر کبیر ایفای نقش
11- خز بودن
12- نداشتن عرضه برای تولید فیلم های بیناموسی داخل چهارچوب
13- خارچ چهارچوب بودن
14- ارزشی بودن
تره ور : خب ، الان من چه مجازاتی باید بشم ؟
ایوان منوی مدیریتش رو به سمت تره ور نشونه میگیره و یه دکمه ش رو فشار میده !
تره ور شدیدا از درون منفجر میشه و ذرات سبز رنگ بدنش به همه جا میپاشه و مقادیری از اون ذرات سبز رنگ میپاشه روی صورت ایوان .
ایوان دستشو به صورتش میکشه تا اون ذرات سبز رنگ رو از روی صورتش پاک کنه اما در کمال تعجب و حیرت و شگفت زدگی و اینا متوجه میشه که اون ذرات تا عمق پوست و مغز استخوانش نفوذ کرده و این ذرات به هیچ وجه از روی صورت ایوان پاک نمیشه !!
و این گونه بود که بقایای بدن تره ور ، آن وزغ مظلوم و ستم دیده به صورت لکه هایی سبز رنگ برای همیشه بر روی صورت ایوان روزیه باقی ماند .
می گویند روزی ایوان به خاطر رهایی از کابوس ها و عذاب وجدانی که به خاطر انجام این عمل غیر انسانی و ضد حقوق بشری لحظه ای او را رها نمی کرد ، منوی مدیریت را از جیبش خارج برداشت و در حلق خود فرو نمود و آن قدر فشار داد و فشار داد تا حسابی منوی مدیریت در حلقش جا شد و خلاصه این که خود کشی کرد و اینا .