1. رولی بنويسيد كه مربوط به تست دروازه بانی شما در كلاس كه در آخر تدريس مطرح شد باشه. اندازه، طنز يا جدی بودنش به عهده خودتون. ( 15 نمره )- زنوفیلیوس لاوگود، برو جلوی حلقه ها وایسا!
زنوفیلیوس با دستور کیگزلی شکلبوت، معلم درس کوییدیچ، به جلوی حلقه های گل میرود.
- خب من 3 تا پرتاب میکنم واست اولیش متوسط، دومیش یکم سریع و آخریشو خیلی محکم. آماده ای؟
زنوفیلیوس با لبخند پاسخ داد : بله، استاد کچ...یعنی شکلبوت!
و به آرامی نگاهی به گردنبندی کرد که به دور گردنش آویخته بود. ان را دیروز لونا به خاطر خوب درس خواندنش به او داده بود! اما او دیده بود که چه چیزی روی آن ریخته بود. خون فلورگامبو! با خوش شانسی این خون امکان نداشت سرخگون در دستانش فرود نیاید.
- پرتاب اول... 3 ... 2 ... 1
سرخگون به سرعت به سمت حلقه ی سوم می رفت اما زنوفیلیوس با خیال راحت جلوی حلقه ی وسطی ایستاده بود و دستانش را برای سرخگون باز کرده بود.
با عبور سرخگون از حلقه ی سوم زنوفیلیوس با تعجب به آن نگاه کرد اما بعد با دیدن درخشش گردنبند خیالش راحت شد. احتمالا لونا طلسم محدود کننده اجرا کرده بود تا خیلی شک برانگیز نباشد. او را خوب تربیت کرده بود.
سکوی تماشاچیانلونا درحالی که با تعجب به پدرش نگاه می کرد، به شدت فکرش مشغول بود. پدرش خواب نبود اما انگار بنظرش درخشش گردنبند طبیعی بود که با برخورد طلسم لوموس لونا به سمت او برنگشته بود. بار دیگر طلسم لوموسش را به سمت گردنبند فرستاد.
در همان حین- زنوفیلیوس بلدی جاروتو حرکت بدی دیگه نه؟ الان پرتاب دوم رو انجام میدم.
- باشه استاد!
و به آرامی زمزمه کرد دلیمیتر. با خوشحالی به درخشش گردنبند نگاه کرد و سپس به سرخگون خیره شد. احتمالا باید کمی حرکت میکرد تا خیلی چرخش سرخگون به چشم نیاید.
در آن طرف لونا از بی اثر ماندن علامت دومش بسیار متعجب بود. یعنی چه اتفاقی برای پدرش افتاده بود؟
- پرتاب دوم ... 3... 2...1
زنوفیلیوس با دیدن پرتاب سرخگون به سرعت به سمت حلقه ی اول رفت اما در کمال تعجب سرخگون در میانه ی راه چرخید و به سمت سرخگون سوم رفت.
- ببخشید قرار نبود چرخشی باشه. ولی یه دروازه بان باید بتونه هر شوتی رو بگیره. امیدوارم پرتاب سوم رو موفق بشی.
- پرتاب سوم ... 3...2...1
زنوفیلیوس در حلقه ی میانی و بی حرکت ایستاد. اما با دیدن درخشش کوچکی در روبرویش با خوشحالی به سمت آن رفت : آخ جون، یه گامرابولو!
اما ناگهان با به خاطر آوردن کلاس، به سمت حلقه ی میانی برگشت و با ناراحتی به سرخگون نگاه کرد که از حلقه عبور کرده بود.
لحظاتی بعد- بابا تو چرا اینطوری بازی کردی؟ ما که کلی تمرین کردیم.
- تقصیر توئه که بلد نیستی خون فلورگامبو رو درست بریزی رو گردنبندم. تقصیر توئه که به من اعتماد نداشتی. تقصیر توئه که خواستی تقلب کنی.
- چی میگی بابا؟ خون فلورگامبو چیه دیگه. من فقط داشتم یکم عطر میزدم بهش. آخه راستش این گردنبند رو دو سه سال پیش به من داده بودن گذاشته بودم تو جیب یکی از اون لباسام که باهاش اتاقمو تمیز میکردم. واسه همین خیلی بو میداد.
- ا؟ پس این بوی عرق من نبود؟
لونا جان میای پیش بابایی؟
لونا با دیدن قیافه ی زنوفیلیوس که لحظه به لحظه قرمز تر می شد چند قدم به عقب برداشت و سپس با بیشترین سرعت پا به فرار گذاشت.
2. چرا يك دوازهبان بايد از لحاظ روحی فردی قوی باشه؟ ( 5 نمره )چون در غیراینصورت براثر صحبت های تماشاچیان یا گل خوردن روحیه ی خود را از دست داده و موجب دریافت گل های بیشتر می شود درحالی که با قوی بودن روحیه میتواند از گل ابتدایی گذشته و شعارهای تماشاچیان را نادیده بگیرد و مانع از دریافت گل های بیشتر بشود.
همچنین براثر باخت در یک بازی احساس ضعف نمیکند و با اعتماد به نفس وارد بازی بعدی می شود و به برد آن امید خواهد داشت.
3. بيوگرافی يك دوازه بان كوييديچ رو بنويسيد. ( 10 نمره )نام : رون
نام خانوادگی : ویزلی
نام پدر : آرتور
نام مادر : مالی
نام همسر : هرمیون گرنجر
خون : خون اصیل، چرا که آرتور و مالی هر دو جادوگر بوده اند
چگونه دروازه بان شد : او توانست به کمک هرمیون، که باعث تکان ناگهانی یک رقیب دیگر شد، در تست دروازه بانی تیم گریفیندور پیروز شود اما به علت شعار های گروه های دیگر روحیه خود را در اولین بازی از دست داد. هری برای باز گرداندن روحیه اش، وانمود کرد که مقداری معجون خوش شانسی در نوشیدنی او ریخته است و رون با دیدن این صحنه، با خوشحالی و اعتماد به نفس وارد بازی شد و بازی خوبی از خود نشان داد!