میدونی! این واکنش هری (در برابر دامبی بود که گفت اسی باید جوابمو میداد!) بخاطر عذاب وجدان بوده که چرا بعداز مهلک کردن آمبریج وفرستادن ایشان به ملکوت باقی؛ 5 عدد نوزاد را همراه خویش به وزارتخونه برد ونرفت ببینه اسی در راستای خدماتش به محفل چه غلطی کرده. و اینرا هم بدانید عزیزانم! وقتی هری اونجا به اسی گیر داد من فوق العاده تعجبم برانگیخت!! یعنی واقعن لحظه ای به مغز مبارکش نرسید که اگر اسی محفل را خبر نکرده بود پس این همه محفلی تو وزارتخونه از کجا زاده شدند!منظورم اینه که هر سال سی یه جوری جون هری رو نجات میده! خو اگه اسی محفل رو خبر نکرده بود کی میخواس در برابر آوادا ی محشر ولدی برای هری پروتگو بگه؟ ها؟
جینی جون و بقیه! منظور این تاپیک اونجایی هست که تو کتاب پنج هری فکر می کنه که سیریوس رو ولدمورت و مرگ خوارها گرفتند. خلاصه همون جایی که جلوی امبریج یه جورایی به اسنیپ جریان رو می فهمونه! ولی اسنیپ جوابش رو نمیده. الان دقیقا منظور اونجاست!
+ پست هاتون رو خوندم و دیدم خیلی کلی جواب دادید فکر کردم موضوع شاید مبهم باشه :)
+ نظرمو قبلا دادم ولی برای اینکه پیامم خیلی بی ربط نشه دوباره میگم:
اونجا اسنیپ به هیچ عنوان نمی تونست جلوی امبریج جواب هری رو بده و هم خودش و هم سیریوس و هم محفل رو به خطر بنداخت. بنابراین کاری منطقی تر رو انجام داد. و در کل انتظار هری برای شنیدن جواب خیلی بچه گانه بود.
به نظر من هری به خاطر این که اسنیپ عضو محفل ققنوس بود میخواست ببینه عایا اعتماد دامبلدور نسبت به اسنیپ درست بوده یا نه ؟ یا این که میخواست بفهمه که عایا اسنیپ با توجه به تمام اذیت های سیریوس اونو بخشیده یا نه ؟
شاید وجودم به خیلی ها ارامش نده . . . ولی همین که حضورم حرص خیلی هارو در میاره . . . بهم انگیزه خیلی بالایی میده . . .
اخی هری بیچاره :worry: ازهمون اول ،اسنیپ به هری بی احترامی میکرد و چون مدیرمدرسه بود تبعیض قایل میشد البته بایدبگم بین هری و دراکو همیشه به هری تیکه مینداخت اسنیپ ازته دل بیشتربه دراکو علاقه داشت بخاطرهمبن هری میخواست اسنیپ جوابش روبده :zogh:
مثل اینکه عنوان تاپیک عوض شده. الان کدوم سوال مد نظر طراحه؟ چرا هری توقع داشت اسنیپ در حضور آمبریج جوابشو بده یا به طور کلی چرا توقع داشت اسنیپ جوابشو بده؟ با این همه در اصل ماجرا تاثیر چندانی نداره چون هری همیشه توقع داشت دیگران جوابشو بدن! نقل قول:
ضمنا دیگر هم نبینم کسی به هری و آیکیوش گیر بده!!
استثنائا اینجا من با آیکیوی هری کاری ندارم. منظورم سطح توقعش بود.
یکی از خصوصیات باز ماندگان و داغدیده ها اینه که برای آرامش و کم کردن احساس گناه به دنبال گناه کار یا مقصر میگردن یا شاید می خوان با این کار کمی از فشار های روانی بر خودشون کم کنن اگه کتابو با دقت بخونین میبینین هری در به در دنبال اینه که اسنیپو مقصر نشون بده
و همانا بر ساحره و جادوگر(!) واجب است که وصیت نامه ی خود را زیر بالشت قرار دهد(یا توی امضایش بنویسد و لب تابش را زیر بالشتش بگذارد!) و اینگونه بود که ما بر آن شدیم تا وصیت نامهای از خود تنظیم کنیم و در اینجا قرار دهیم تا الگویی باشد برای آیندگان. . . . و بدانید که مرگ حق است؛ پس در مرگ من نگریید که دستمال گران است و برای هر دستمال کاغذی چه تعداد درخت که قطع نمیشود و غیره. . . . . . وصیت میکنم من را یازده متر زیرزمین خاک کنید. تحمل صداهای پای روی قبرم را ندارم. . وصیت میکنم سنگ قبرم دو جداره باشد. تحمل دردودل های مردم را ندارم وقتی که میمیری هم ولت نمیکنند!
وصیت میکنم مرا با هدفون و گوشیم خاک کنید. صف حساب کتاب طولانی ـست حوصله ام سر میرود خب. . وصیت میکنم قبرم سیستم تهویه مطبوع داشته باشد. آن زیر بو میدهد! . وصیت میکنم قبرم عایق حرارتی باشد در زمستان و تابستان ناراحت نشوم. . وصیت میکنم بخاری در قبرم بگذارند. تا تنم در گور نلرزد.(!) . وصیت میکنم حشره کش و مرگموش به قدر نیاز دور مزارم بچینند. . وصیت میکنم دور قبرم خندق بکنند. دورش هم تمساح بگذارند. از این ملت بعید نیست به جان جنازهام بیفتند. . وصیت میکنم کفن و سنگ لهد م سیاه باشد. سیاه به من میآید. . وصیت میکنم سرقبرم آهنگهای قردار بگذارید تا "شادروان" شوم. . وصیت میکنم دعوا کنید سر قبرم با بقیهی روحها ببینیم بزنیم زیر خنده. . وصیت میکنم بعد مرگم برای همه تعریف کنید چه انسان گولاخی بودم. حالا واقعی هم نبود فدای سرتان. . وصیت میکنم سر قبرم بنویسید "بزرگ خاندان بوقی؛ بوقزن اعظم". . وصیت میکنم سر قبرم گریه نکنید. سوسن خانوم بگذارید و دوبس دوبس بزنید بترکانید. روح ارواح هم شاد میشود. ثواب دارد. . خودمان که میدانیم مردهایم حالا هی باید گریه کنید حالمان را بدتر کنید؟ . وصیت میکنم یک نوار ضبط شده سر قبرم بگذارید که به هر کس از اطرافم رد میشود تیکه بیندازد. . وصیت میکنم که وصیت نامه ام را پاره نکنید. شگون ندارد بوقیها. . وصیت میکنم سر قبرم تلویزیون بگذارید. حوصله مان آنجا سر میرود. . وصیت میکنم اگر هر چه زور میزدید و در قبر نمیرفتم چیزی را بر سرم نزنید. قلقلک بدهید. . وصیت میکنم بخندید تا وقتی وقت دارید. ما که نخندیدیم ولی حداقل خنداندیم.
چون موضوع مرگ سيريوس بود البته بايد بر مي گشت از اسنيپ مي پرسيد ولي خداييش بايد قبول كنيم اسنيپ از سيريوس متنفر بود اگرم هري از جنگل بر مي گشت فكر نكنم اسنيپ بهش مي گفت.......
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.