شخص شخصی دافنه بار دیگر تکلیف می نوسد!1- انواع مغز های چوبدستی را بنویسید!( 5 مورد و هر مورد 1 امتیاز)مغز؟ مغز اوستاد؟
1. هوش
2. مغز
3. مخ
4. برین
5. آی کیو
خب، اوستاد... شوما گفتین مغز. اِ... منظور ـتون این نبوده؟ حالا می فهمم منظور ـتون رو.
1. پشه: مناسب برای وزوزِر ها (افراد عاشق وز وز کردن!)
2. نخود: این ها برای جادوگر ها و ساحره هایی که دوست دارن برن خونه خود ـشون. چون از قدیم بوده: "نخود نخود! هر که رود خانه خود."
3. سبیل: این برای افرادی ـه که دوچرخه سواری بلد ـن و سبیل بابا ـشون می چرخه.
4. موهای زندایی: این برای اون هایی که می گن دمپایی و بعد می رن بغل زندایی! کلا برای افرادی که آغوش گرفتن رو دوست دارن خوبه...
5. این دیگه جای بحث داره... این آخرین مورد ـه و من به ـتون می گم چیه! این شوما و این... خاکستر پرفکت استپز! مناسب برای افرادی که می خواهند بدون هیچ انرژی ای لاغر شوند!
فقط کافی است چوبدستی با خاکستر کفش پرفکت استپز رو در دست بگیرید و در پارک قدم بزنید. می بینید که این چوبدستی به طور اتوماتیک لاغر ـتان می کند...
زود زنگ بزنید؛ برای سفارش تنها کافیست عدد 3 را به شوماره 4305645687495478594758945 پیامک کنید! برای برندگان به اندازه 10 برابر وزن خانواده ـتان گالیون نفد. بشتابید. مدت سفارش محدود است!
6. پوست حلزون. افرادی که خاوستار پوست صاف هستند؛ بشتابید. چون حلزون دارای کلاستیژن و اناستیوژن و فلومونوژن و استامینوفن در پوست خود می باشد و کافیست به ما زنگ بزنید تا دیگر از جوش و چین خوردگی در صورت ـتان خبر نباشد.
7. حاوی یک کلمه بریده شده از چیز میز های باما (با اول بابا، ما اول مامان. با ما رو به خاطر بسپارید چون اولین چیزی که کودکان به زبان می آورد. برای سفارش کافیست...) این چوبدستی برای کودکان بی سواد و همین طور بزرگ سالان هست و می تونه به شوما در عرض چند روز کل زبان های دنیا رو یاد بده!
8. چوبدستی ای که قابلیت انتقال موهای بدن رو به سر داره و می تونه در یک روز 16 هزار تار مو برای جادوگران و 32 هزار تار مو برای ساحرگان بذاره. مناسب برای افراد بی مو!
2- انواع جنس چوبدستی های جادوگری را بنویسید.( 3 مورد و هر یک امتیاز!)چوب دستی جادوگری اوستاد؟ آخه اون "جادوگری" آخر ـش چه معنی ای می ده؟ مگه ما ماگلیم که فک کنیم با چوبدستی کار دیگه ای می شه کرد؟ هوم؟
راست ـش اوستاد... ما این سوال رو بلد نیستیم.
:worry:
خب... دو نوع داشتیم. چوب انطعاف پذیر و ناپذیر. یکی درراز می کشه و یکی نمی کشه!
اورکا! اورکا! یافتم اوستادا...
1. چوب درخت زیتون (مناسب بای افراد زیتون خوار)
2. چوب درخت هندونه (اِ... مطمئنین درخت نداشت؟ یه بار دیگه چک کنین.)
3. چوب درخت سیب گاز زده ( مناسب برای افراد آپدیت و فشن و ...)
3- تفاوت طول چوبدستی های حال حاضر و عصاهای جادوگری زمان قدیم، چه تفاوتی را در مقدار انرژی خروجی برای انجام جادو ها باعث میشد؟ ( با استفاده از قوانین فیزیک مشنگی!) ( 10 امتیاز)اوستــــــــــاد، چرا این کارا رو با ما می کونین؟ الان من باید برم دفتر فیزیک ـم رو در بیارم؟
خب، الان ما به این توجه می کنیم که نگه داشتن چوب و عصا ـی به اون سنگینی چقدر روی پشت و ستون فقرات تاثیر بد می ذاره (با چوب دستی های دارای خاکستر پرفکت استپز می توانید این ها را از بین ببرید!) و انرژی جادوگر رو بی خود هدر میده. بله، اوستاد... دقیقا، و در این فرض، چون جادوگر مورد نظر همه انرژی ـی رو صرف بلند کردن یه عصا ـی سنگین می کنه؛ نمی تونه انرژی کافی برای جادوگری بزاره و جادو ـش خوب در نمی آد.
و چون یک دوم ام وی برابر است با... نه! چون ام جی هاش ما... شرمنده، اوستاد. خیلی وقته که طرف فیزیک نرفتم!
بهر حال... با توجه به قانون 37 روونا، انرژی جادوگر، وقتی کم بشه
، از بین نمی ره؛ بلکه از جایی به جای دیگه منتقل(؟) می شه جادوگر انرژی کمتری براش می مونه و نمی تونه خوب ورد بخونه.
برای همین چوب دستی کوتوله بهتره!
4- تفاوت در چوب به کار رفته در ساختار چوبدستی های جادوگری، چه تاثیری در قدرت آنها دارد؟ ( با استفاده از قوانین علوم تجربی مشنگی!) ( 10 امتیاز)الان شوما به من بگین چوب ـی که می تونه وزن اون همه هندونه رو تحمل کنه؛ مقاومت بیشتری داره یا چوب درخت گردو؟ (اِ... گفته بودین درخت نداره...)
خلاصه.. هر چوبی که میوه های سنگین تری رو بلند کنه؛ مقاومت ـش بیشتره و دقیقا همین چوب ها ـن که چوب دستی ها رو می سازن و این نشون می ده که مقاومت اون ها فرق داره و با توجه به این... اوستاد، کلا تا حالا چرت و پرت گفتم.
واقعا نمی دونم اوستاد! فکر کنم جواب هیچ باشه. آخه چه فرقی داره که ما ا چه چوبی استفاده می کنیم. البته شاید به خاطر راحتی جادوگر باشه و از چوب های مختلف استفاده می شه؛ چون اگه جادوگر راحت تر باشه؛ بهتر جادو می کنه. مثلا من هر وقت بین ماگل ها بدمینتون ماگلی بازی می کنم؛ اگه راکت ـش سنگین باشه؛ خوب بازی نمی کنم! و چوب دستی هم مثل همینه.
5- چوبدستی مرگ چرا بدون هیچ یک از مغز های شناخته شده بود و فقط از چوب تشکیل شده بود؟ ( 2 امتیاز)کی چنین حرف ـی زده! داخل ـش خیلی هم مغز داشت. فقط مغز ـش یخورده کوچیک بود.
راست ـش یه روزی "مرگ" با سه تا داداش روبرو شد که یکی ـشون یه چوبدستی عالی می خواست. مرگ می دونست که چوبدستی بر اساس "قدرت" کار نمی کنه و راه حل چوب دستی سازی "هوش" ـه خالص ـه! بنابراین مرگ زمان رو متوقف کرد و سال ها به جلو برگشت تا یک اعجوبه پیدا کند که مغز ـش را بگیرد.
خلاصه، این مرگ در حالی که بین مردم عادی راه می رفت؛ به نظر ـش رسید که مغز یکی از اون ها اینقدر فعاله که داخل چشم های اشعه ایکس دار اون قرمز بود و این یعنی که داشت واقعا تکون می خورد و مغز خیلی فعالی بود.
مرگ جمعیت رو کنار زد و با تعجب با یک ساحره بین ماگل ها روبرو شد. ساحره هویت مرگ رو شناست. اما چون شجاع بود؛ نترسید. مرگ با جادو ـش اسم طرف رو فهمید و بدون مقدمه گفت: «دافنه ـی عزیز! چون خیلی باهوشی؛ من یه خورده از هوش ـت رو می خوام. به دلایلی که خود ـت بعدا می فهمی. البته این یه رازه. می شه قبول کنی که عصاره هوش ـت رو بگیرم؟
اما بگم که این کار تو رو کم هوش نمی کنه؛ درسته که رو روانی ها و خنگ ها و حتی افراد معمولی این تاثیر رو داره. اما تو چون خیلی زرنگی...» دافنه با حرکت خفنی، قبول کرد و مرگ با جادو دست ـهایش را تکان داد و دافنه هوا رو دید که سفید شده و بعد ها متجه شد که عصاره هوش ـش بوده!
خب، این نشون می ده که سازنده چوب دستی، مغز ما رو در خود ـش داشته و چون حتی یکم از هوش ما خیلی زیاده؛ لازم نبود که زیاد داخل ـش بذاره!
البته چون عصاره هوش ما رو ریخت؛ می شه یه جورایی نتیجه گرفت که داخل ـش هیچی نداره. اما شوما گفته بودین که مغز نداره داخل چوب دستی و من الان می گم که داره!
6. یک رول بنویسید و در آن نحوه ی اختراع اولین چوبدستی جادوگری توسط آبراهام اولیوندر را بنویسید.( 7 امتیاز)بسم الروونا البیگ القدرت! این سوال چیه؟ برم به سالاد شکایت کنم؟
این هم رول:
- عاغا! پاشو عاغا... با تو ام عاغا. دم ظهره؛ عاغا. بلند شین؛ عاغا.
- ول کن زن! بزار بخوابم زن! تو این کارا چیه؛ زن! ساکت باش، زن! گستاخی مکن، زن!
الیوندر، در حالی که روی کاه خوابیده بود (آخه وضع مالی همچین خوبی نداشت.
) غلتی خورد و باز خوابید. همسر او با ناراحتی، به خورشید نگاه کرد. آبراهام باید ساعت هشت به سرکار می رفت و الان 7 و چنجام دقیقه بود.
نینا اولیوندر، شروع به گرد و خاک گیری دور وبر الیوندر کرد. (بیچاره جارو برقی هم نداشت که شوهر ـش رو با صدا آش بیدار کنه!
). چند لحظه بعد، یکی از گرد و خاک ها به داخل بینی آقای اولیندر رفت و او با خشم از جای ـش پرید.
- چند بار باید بهت بگم زن! این کار رو نکن زن!
همسر آقای اولیوندر، چیزی نگفت و ساکت ماند. چند لحظه بعد، خشم آقای اولیوند دوباره با دیدن ساعت برگشت.
- ساعت هشت شد زن! چرا من رو بیدار نکردی ضعیفه؟ هوم؟
زن بیچاره باز سکوت کرد. (بیچاره گونا داشت.
) ابراهام شروع به خمیازه کشیدن و پوشیدن لباس های ـش کرد. چند لحظه بعد، آماده شد و گفت:
- زن! غذا رو آماده می کنی تا من بیام. مفهومه؟
نینا سر ـش را تکان داد و اولیوندر رفت تا روزی که او را ستاره می کرد را آغاز کند.
داخل مغازه حاج کریم و کورممد پاتر(!):آقای اولیوندر در حالی که سر ـش را پایین انداخته بود وسعی می کرد تا جلب توجه نکند؛ از جلوی رییس ـش رد شد. حاج کریم هاپکینز(!) متوجه آبراهام شد و گفت:
- دیر کردی!
- دیگه تکرار نمی شه!
بالاخره اولیوند به اتاق کار ـش رفت تا به بچه ها سر و کله بزند و چوبدستی بفروشد.
- آره پسر گل و نازم. من همه ـی چوبدستی هایی که فروختم رو یادمه! تک تک ـشون رو! واس تو هم یاد اولی می مونه... فقط بخر. اوکی؟
- سلام دختر نازنازی. من همه ـی چوبدستی هایی که فروختم رو یادمه! تک تک ـشون رو! واس تو هم یاد اولی می مونه... کدوم رو می خاوی. تو فقط بگو.
آبراهام در حال فروختن چوبدستی ها بود که دوست ـش که حیوون خونگی می فروخت (الان با مغازه چیز فروشی مورفین کبیر مغازه ـش شناخته می شه!) داد زد:
- چه خبر از این طرف ها، ابی!
خلاصه، آبراهام تا چشم حاج کریم هاپکینز(!) را دور دید؛ به مغازه دوست ـش رفت و بعد از نیم ساعت گفت و گو برگشت. ناگهان توجه ابراهام به پودر ریسه قلب اژدها یی که به باسن ـش چسبیده بود؛ جلب شد. اولیوندر فهمید که روی اون صندلی که روش نشسته بود؛ پودر این ماده ریخته شده بوده و الان به شلوار ـش چسبیده.
اولیوندر، یکی از چوبدستی ها رو برداشت و با جادو همه رو از شلوار ـش پاک کرد. اما یک دفعه صاحب مغازه از اون پشت داد زد:
- چی کار می کنی؟ اون چوبدستی شکسته بوده و ما باید تعمیر ـش می کردیم و الان در دست تعمیر ـه!
اولیوند عذر خواهی کرد. (همان لحظه پودر های ریسه قلب اژدها به خورد چوب دستی وارد شدند.) اولیوندر چوبدستی رو زمین گذاشت و فردا ـی اون روز فرد مورد نظر اون رو تحویل گرفت.
هفته ها بعد، همان فرد برگشت و گفت که چوبدستی ـش خیلی کاربرد ـش بهتر شده و می خواد که برای داداش کوچیک ـش هم همون کار رو بکنن و اون بهشون دستمزد خوبی می ده!
صاحب مغازه که به فکر ـش هم نرسیده بود که ممکنه قوی شدن چوب دستی بخاطر کار آبراهام باشه؛ چوب دستی رو به پیش کارکنان برگردوند و ازشون پرسید. اولیوندر با کمی فکر فهمید که به خاطر همون کار ـش بوده و برای همین دوباره از دوست ـش مقداری پودر گرفت و مالاند به شلوارش و همان ورد را گفت. چوب دستی هم آن ها را جذب کرد و قوی شد.
تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟