پست پایانی:همچنان که روونا داشت میرفت که با چک و لگد شاگرد زیرک خود را ببرد و آموزشش دهد، ناگهان فکری بسیار بکر، دست نخورده و کشف نشده، همچون لامپ یک پروژکتور بسیار پر نور بالای سرش روشن شد.
روونا کاملا بیخیال شاگرد مذکورش شد، از مغازه خارج شد و به سمت هاگوارتز آپارات کرد.
دقایقی بعد وی در هاگوارتز بود و ناگهان با مشاهده گودریک، سالازار و هلگا در آنجا متعجب شد.
- شماها مگه نرفته بودید دنبال شاگرد؟ غیر از سالازار البته!
- والا ما ها رفتیم، یهو دیدیم که خیلی خسته ایم و چیزی هم که نیست، شاگرده! نامردا همشون استادی بودن واسه خودشون!
- درسته... حتی همون مرلین هم که من پیدا کردم استاد جادوگری بود.
- حالا مهم نیست. من با یه ایده خیلی عالی اومدم اینجا.
سه موسس دیگر به سرعت گوش هایشان را تیز کردند و روونا نیز لامپ بالای سرش را خاموش کرد و شروع کرد به صحبت کردن:
- ببینید، مگه از جغد ها واسه نامه رسانی استفاده نمیشه؟ ما هم خب نامه مینویسیم، جغد هارو پخش میکنیم... به هرکس برسه که جادوگر باشه، قطعا میاد اینجا!
موسسین دیگر از این فکر روونا بسی استقبال کردند و رفتند برای نوشتن نامه...
روز اول مهر:- هنوزم کسی نیومده!
- میان!
- حتی هنوزم نیومدن ها!
- عه... یه شیر داره رد میشه از این جلو... من به همین آموزش میدم ولی نمیذارم کلاسم خالی بمونه!
بقیه موسسین که دیدند گودریک حتی به یک شیر نیز رحم نمیکند و جاندار بخت برگشته را تبدیل به شاگرد خود میکند، با سرعتی معادل سرعت شکستن دیوار صوتی دویدند و اولین جک و جانوری که دیدند را برداشتند بردند سر کلاس که در نتیجه این موضوع، سالازار به یک مار آموزش داد، روونا به یک کلاغ و هلگا نیز به یک گورکن. اما مهم این بود که آنها شاگردانشان را پیدا کردند و هاگوارتز به صورت رسمی افتتاح شد.
- خب دیگه... بسه... سینما تعطیله، نخود نخود هرکه رود خانه خود!
بدین ترتیب، راوی که بی اعصاب شده بود و داشت داستان را از تاریخ شیشم اردیبهشت نود و یک تعریف میکرد، یکهو زد همه را از سینما پرتاب کرد بیرون که در نتیجه کارگردان هم ورشکست شد و راوی را مجبور کرد برود ظرف های رستوران اکبر آقا قصاب سر کوچه را بشوید و داستان هم به پایان نرسید و تسترال نیز به خانه اش رسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر ایده ای برای سوژه جدید دارید، به ناظر انجمن خبر بدید!