نقل قول:
می خواستم ببینم که می شود یک پست قدیمی رو نقد کنید؟
بله...اگه شما فکر میکنین به دردتون میخوره نقد میکنم.بعضیا درخواست نقد میکردن...بعد که پستشون نقد میشد درخواست نقدر پستی رو میکردن که قبل از نقد زده شده بود.خب همون اشکالات تو همون پست هم تکرار شده بود.برای همین میگفتم برای پستی که قبل از آخرین نقدتون زده شده درخواست نقد نکنین.در مورد شما همچین مسئله ای وجود نداره.
بررسی پست شماره
10 گلخانه تاریک، ویلبرت اسلینکرد:
نقل قول:
لرد نگاهی به دامبلدور کرد و گفت:
تو داری اون خروس ـت رو با گیاه من مقایسه می کنی؟
شروع خوبی بود.بحث پست قبل رو بدون وقفه ادامه دادین.این همون کاریه که وقتی پست قبلی با دیالوگ تموم میشه بهتره انجام بدین.
نذاشتن شکلک باعث شده لحن لرد کاملا سرد و بی احساس به نظر برسه.اینم کاملا با شخصیت لرد هماهنگه.
حرفهای زیر لب ایوان و رز و عکس العمل لرد و گوش شنواش!خوب بود.معمولا به نویسنده ها توصیه میکنم چپ و راست از شکلک چکش استفاده نکنن.بهشون میگم شکلک چکش موارد کاربرد کمی داره.اونم در جاییه که طنز مال نویسنده باشه.نه شخصیتها.این جایی که شما از این شکلک استفاده کردین طنز مال نویسنده اس.برای همین استفاده از این شکلک هم درست بود.
یه مورد دیگه که معمولا کسی رعایت نمیکنه تاثیر طلسم کروشیو هست.ملت مثل نقل و نبات به هم کروشیو میزنن و آب از آب تکون نمیخوره.ولی خوشبختانه در پست شما اینطور نشده و کروشیو اثر کرده!
نقل قول:
- گیاه ما اسم داره دامبلدور. کره گی دامبلدور. تکرار کن!
دیالوگ های لرد خوب نوشته شدن.شخصیتش رو خوب از آب در آوردین.اون قسمتی که برای نشون دادن لحن و تاکید لرد بولد (bold)شده منظورتونو به خوبی به خواننده رسونده.
نقل قول:
دامبلدور آب دهن خودش را غورت داد. سپس گفت:
اولا قورت!
دوما این حرکت برای شخصیت دامبلدور کمی اغراق آمیز بود.دامبلدور در هیچ شرایطی اینقدر نمیترسه.طنز رو تا جایی پیش ببرین که برای خواننده قابل باور باشه.بیشترش ممکنه خواننده رو زده کنه.فرقی نمیکنه شخصیتتون سیاهه یا سفید.مخصوصا در مورد شخصیتهای دامبلدور و لرد این مورد رو رعایت کنین.در مورد بقیه معمولا میشه اغراق کرد.
ایده مسابقه نسبتا خوب بود.حالا که دامبلدور وارد سوژه شده، اصولا باید یه حرکتی هم انجام میداد.ولی از حضور دامبلدور میتونستین بیشتر استفاده کنین.اینو با توجه به این موضوع گفتم که خودتون شروع به استفاده کرده بودین(جریان غذا یکی از جالبترین قسمت های پست شما بود).کمی ناقص ولش کردین.بهتر بود بیشتر طولش میدادین.همیشه لازم نیست سوژه پیش بره.از شخصیتها و موقعیتها نهایت استفاده رو بکنین.
نقل قول:
ارباب! حالا باید بهش آموزش های لازم رو بدید! ولی چه جوری؟
آخرش خیلی خوب بود.تکلیف نفر بعدی مشخصه.و در انتخاب روش و مسیر هم آزاده.همین کافیه که خواننده تشویق به ادامه دادن بشه.
موفق باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی پست شماره
249 خاطرات مرگخواران، ایگور کارکاروف:
نقل قول:
-ایوان، به ایگور بگو بیاد تو و خودت هم بیرون منتظر باش!
- چشم سرورم!
شروع خوب بود.شروع پست تکی با پست ادامه دار فرق میکنه.اینجا همه مسئولیت به عهده خودتونه که بتونین خواننده رو همینجا نگه دارین.شروعتون نباید گنگ و مبهم و گیج کننده و شلوغ باشه.شخصیتاتون نباید نامشخص باشن.
نقل قول:
ایوان تعظیم کوتاهی کرد و از اتاق شخصی لردولدمورت خارج شد و به ایگور اشاره ای کرد و با لحن همیشگی خودش گفت:
به جای اینکه این همه جمله رو با "و" به هم ربط بدین بهتره از جمله های کوتاه تر استفاده کنین(به جای "و" نقطه بذارین).با توجه به اینکه پست شما جدیه، این روش میتونه یه حالت مرموز به پستتون بده.
شخصیت لردتون کمی اشکال داره.یه شخصیت پر مشغله، بی حوصله ولی شوخ طبعه که جدیتش خشک و سرد نیست.مثلا اینجا:
نقل قول:
- یک بار گفتم که میتونی بشینی! پس چیکار میکنی؟
نقل قول:
مرد مرگخوار نگاهی به بقیه ی مرگخوارانی که در راهرو ایستاده بودند میکنه و نفس عمیقی میکشه و وارد میشه.
این مرگخوارا برای چی تو راهرو ایستادن؟منتظر چی هستن؟بهتر بود دلیلش رو هم توضیح میدادین.یا مثلا از یکی دو تاشون اسم میبردین.درباره احساساتش مینوشتین.این قسمت کمی مبهم مونده.
نقل قول:
نگاهی به اطراف انداخت، جزو معدود دفعاتی بود که وارد اتاق شخصی لرد ولدمورت میشد، بیشتر مواقع در بیرون از خانه ی ریدل با اربابش ملاقات میکرد ولی الان تصمیم داشت تمام جزئیات اتاق مخصوص بزرگترین جادوگر سیاه قرن را به خاطر بسپارد ولی صدای لرد رشته ی افکارش را پاره کرد.
احساسات شخصیتتون رو اینجا خوب منتقل کردین.ترس و اضطراب ایگور واضح و روشنه.
نقل قول:
ایگور با صدایی که تعجب ناشی از شنیدن این حرف از اربابش در آن موج میزد، تکرار کرد:
نقل قول:
قیافه ی بهت زده ی ایگور حاکی از ترسی بود که با شنیدن درخواست لرد در وجودش رخنه کرده بود! ولی در عین حال چشمانش نشان دهنده ی تلاش او برای به یاد آوردن خاطره ای قدیمی بودند.
نقل قول:
ایگور با لبخندی بر لب از حرف هایی که بین خودش و لرد رد و بدل شده بود و با احساس خوشحالی از اینکه او برای این کار انتخاب شده بود؛ به سمت در میره
تکرار!
تکرار چیزیه که میتونه زیباترین جمله ها رو هم بی معنی جلوه بده.شما در طول پست بارها از این نوع توصیف استفاده کردین.بیشتر از دوبارش برای خواننده جالب نیست.اگه لازمه بیشتر توضیح بدین بهتره حالتش رو کمی عوض کنین.
نقل قول:
اتاقی ساده ولی در عین حال تمیز و براق! ترکیب رنگ سیاه با رنگ سبز در تمام اتاق مشهود بود؛ چوبدستی هایی از مرگخواران و جادوگرانی که به دست خود ولدمورت کشته شده بودند، بر روی دیوار خودنمایی میکرد و زیر هر یک اسم صاحبانشان نوشته شده بود.
نگاهش را بر روی میز تحریر برگرداند؛ این نیز ترکیبی از مار و اسکلت را در خود داشت و یکی از نشانه های علاقه ی اربابش به اصالت خویش بود. کاغذ سفید رنگ در وسط میز و بین هجوم رنگ های تیره خودنمایی میکرد. کاغذ را برداشت و منتظر اجازه ی رفتن ماند!
توصیف فضای اتاق زیبا بود.گرچه به نظر من بهتر بود این کارو همون لحظه ورود ایگور به اتاق انجام میدادین.تاثیرش بیشتر میشد.(قبل از اینکه رشته افکارش توسط لرد پاره بشه!).چون خواننده هم احتمالا همون موفع میخواست با فضای اتاق آشنا بشه.
پست شما خوب بود.اشکال عمده و اساسی نداشت.موضوع و توصیفات و دیالوگها کاملا قابل قبول بودن.ولی پتانسیل بهتر شدن رو داشت.
پستتون یه ضربه کم داشت!پست جدی باید یه مورد خاص داشته باشه.باید تاثیر بذاره.این ضربه ای که میگم مثلا میتونست اینجوری زده بشه که ماموریت ایگور یه ماموریت عجیب و غریب تر و غیر عادی تر و ترسناک تر میشد.اینجوری ضربه نهایی رو هم وارد میکردین.یا پایان پستتون متفاوت میشد.مثلا ایگور رو خائن معرفی میکردین.
با وجود همه اینا خوب بود.
موفق باشید.