در این سو:
نقشه ی شوم رو به شکست اول:
آرسینوس با صدای هیپوگرافی که در بغل هاگرید گیر کرده باشد نالید:
-هری وایستا اگه من بعدا تو رو ندیدم.
هری که در زیر هاگرید از دیوار بالا میرفت به اندازه ی جن خانگی که در بغل هرماینی گیر کرده باشد ترسیده بود گفت:
-ببند آرسینوس!
هاگرید در حالی که به صورت خودکار بالا میرفت و به چیزی خاصی شباهت نداشت با خوشحالی گفت:
-بچه ها چیزی شده؟
- نه.تو راحت باش هاگرید.
- من راحتم. ^_^
وقتی هری و آرسینوس به سختی هاگوارتز پیمایی میکردند هاگرید که سعی میکرد توجهی به ارتفاع زیر پایش نکند برایشان از زیبایی مناظر،بزرگی جهان خلقت،شکوه دامبلدور و تعداد عمه هایی که داشت سخن میگفت.
بعد از 9 دقیقه و 46 ثانیه ای که در آن حالت برزخی گذشت ناگهان هاگرید فریاد زد:
-وایستــــــــــا آرسینوس!
با توقف ناگهانی هاگرید در هوا و آشنایی صورت هری با کف کفش های هاگرید آرسینوس با صدایی که کمی فقط کمی شاید حتی کمتر از کمی ناراحت به نظر میرسید گفت:
-عمه ی یکی مونده به آخر مرلین!چی شده هاگرید؟
هاگرید که چشمانش به اندازه ی تریلانی شده بود به یکی از پنجره های قلعه اشاره کرد و گفت:
-بچه ها...بچه ها...اونجا...
هری و آرسینوس که هم ترسیده بودند و هم کنجاویشان گل کرده و داشت میوه میداد بهم نگاهی کردند.
-هری ببین چی دیده.
-باشه الان...هیــ...هی ارسینوس...اونجا...اونجا...
آرسینوس که دید هری هم مثل هاگرید قصد ندارد ادامه دهد خودش با احتیاط پایین آمد و به داخل پنجره نگاه کرد.
-اره...اره...اونجا...اونجا...
خوب گویا آرسینوس هم قصد نداره چیزی بگه!بزارید من یه نگاهی بندازم!
-وایـــــــــ...اونجــــــــا رو...!
***
در آن سو:
نقشه ی شوم رو به شکست دوم:
جیمز و سیریوس که انگار بین سوال اسنیپ یا فلیچ گیر کرده بودند نمیدانست از اینکه در آن وضعیت هستند خوشحال باشند یا ناراحت!
هر از چندی نگاهی به هم می انداختند و وقتی دوباره قیافه ی تکراری دوستشان رو میدیدند رویشان را برمیگرداندند و پوفی میکشید.
در این میان نیش گشاده ی اسنیپ هر لحظه بازتر میشد و خطر اینکه به سرموهای چــــربــــــش (که به تازگی محققان مجله ی طفره زن اعلام کرده بودند درصد چربی اش قابل تخمین نیست) برسد و این به شدت نگرانی من را در پی دارد.
بالاخره سیریوس تصمیم گرفت که این مسیر را با چزاندن سوروس کمی شاد کند!
-جیمز میدونستی؟محققان (با اون قبلی ها فرق دارد اینا محققان پیام امروزن!) فهمیدن که ادم هرچی چربی موهاش بیشتر باشه،طول عمرش کمتره!
-واقعا؟تو واقعا راست میگی سیریوس؟منم شنیده بودم.فقط با این فرق که نه فقط طول عمرشون کمتره بلکه اخلاقشونم گندتره!
-آررررره!به خاطر اینکه این ادما اصلا اهمیتی به اطرافیانشون نمیدن.
-مثل اینکه نمیرن حموم!
-اینقدر نمیرن حموم که تمام زندگیشون میشه شپش!
-اونوخت خودشونم به شپش تبدیل میشن...
-تازه اینا مسواکم نمیزنن برای همین دهنشون بو میده!
-چه قدر یه ادم میتونه بی فرهنگ باشه اخه؟
اسنیپ که من به شدت نگران خرد شدن دندان هاشم به سختی دهن مبارکش رو کشود و زمزمه کرد:
-بلک،پاتر...
-بعله پروفسور؟
ویرایش شده توسط آملیا سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ ۲۱:۰۴:۰۶
ویرایش شده توسط آملیا سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ ۲۱:۱۹:۰۹