میدونم اینجا جاش نیست
و میدونم الان میگین باز این اومد
و میدونم قبلا یه دور اعتراض کرده بودم... و الان میگین امتیاز وندلینو عوض کردیم اینم اومده فک کرده امتیازای همه عوض میشه
و احتمالا این رو هم خیلیا میگن که همین نمره از سرشم زیاده
ولی من واقعا به این قصد نیومدم
از قبل از شروع شدن مسابقات تا الان که تقریبا آخرشه هر گونه بی انصافی ای که فکرشو بکنین در حق من انجام شد، عیب نداره اینم اضافه میکنم تو کلکسیونم... فقط میخوام بهتون نشون بدم برای چی انقدر بهم بر خورده.
اول از همه در حالیکه من داشتم اون وسط بال بال میزدم، بدون اینکه کسی به من یا بقیه خبر بده قهرمان انتخاب شد. و فرستاده شد و بعد تازه به ما خبر دادن که عاره انتخاب شده. و من هیچی نگفتم... با اینکه میدونستم ایده های خیلی زیادی دارم برای مسابقه. و بعد قهرمان مون انصراف داد! و ما کاری که از اول باید میکردیمو کردیم. منو انتخاب کردیم در حالیکه در بهترین حالت پنج شیش امتیاز کم داشتم و این حتی بخاطر کم کاری من نبود
شخصیتی که درباره ش نوشتم رو حتی خودم انتخاب نکردم، کوچکترین ایده ای نداشتم، و تمام این پست... کلمه به کلمه و تیکه تیکه ی ایده هاش ظرف بیست و چهار ساعت ساخته شد. میدونم که در نهایت دو روز دیگه هم وقت اضافه شد بخاطر یکی دیگه از قهرمانا... ولی خب من علم غیب نداشتم که عجله نکنم.
و من بازم هیچی نگفتم. با اینکه فقط دو روز وقت داشتم پستمو بنویسم. و با اینکه یکی از داورا تمام ایده های منو شنید و در نهایت به من گفت عملی نیست... چون نباید کتاب رو نقض کنم. و تقریبا تمام ایده هامو مجبور شدم از اول بسازم. و بعد مسابقه شروع شد! و من بهرحال پست دادم. و بعد پست وندلین رو دیدم. پست خیلی محشری ام بود...منم هیچوقت ادعا نمیکنم اگه این اتفاقا نیفتاده بود میتونستم عین وندلین بنویسم. فقط یه سوالی که برای من پیش اومد این بود که چرا کسی به وندلین نگفته که ازش امتیاز کم میشه؟! کتاب رو نقض کرده! و بعد کاشف به عمل اومد که بعله.. امتیاز کم نمیشه! بنده مراجعه کردم به داور مورد نظر و گفتن نمیدونستن این موضوع رو. البته تقصیر خودمم بود... چون من زیادی جدی گرفتم حرف ایشون رو.
دوباره مشکلی نیست! من که اصلا دیده نشده چیزی بگم. این بارم نمیگم. و بعد پست نتایج اومد! و بنده مشاهده کردم به من میگن پستم به اندازه کافی برای من خوب نبوده! در حالیکه میتونسته شاهکار باشه! آیا قبول کار نیمه تموم یه نفر دیگه، در حالیکه فقط دو روز برای تمام کردنش وقت داری( شب به من خبر دادن بنابرین یک روز) و تحویل دادن یه پست قابل قبول، با وجود تمام این اتفاقات، شاهکار نیست؟!
نخیر نیست!
بعله قبول دارم. ولی این بی انصافی نیست که از من توی این شرایط انتظار طنز ظریف و امضا توی رول و نشونه از ریگولوس داشته باشین؟! بر اساس چیزی که داور محترم به من گفته بودن، زمانی که ماجرا های رول اتفاق افتاده بودن یک سال بعد از مرگ ریگولوس بود... و من نمیتونستم بگم زنده ست... چون داور مذکور به من گفته بودن به هیچ وجه کتاب رو نقض نکنم و این تصور توی ذهن من ایجاد شده بود که اگر کتاب رو نقض کنم پستم حتی خونده هم نمیشه!
و نکته ی بعدی! من هر چقدر که میخونم و به هر کسی میدم پست رو بخونه کسی ابهامی نمیبینه توی داستان ... من نمیفهمم این از کجا اومده... خب اصولا کسی ابهام داره میگه براش برطرفش کنن نه اینکه این رو تقصیر داستان بدونه... خب چطوره که بقیه هیچ ابهامی حس نکردن آخه؟!
و یه چیز دیگه... از طرفی استفاده بیش از حد از سه نقطه بود...
خب توی سبک نوشته های من هر جمله از دو بخش تشکیل میشه... من خودم به این دو تا بخش میگم این و اون
ولی میشه گفت قسمت اول پیام اصلی جمله ست... و بعد با سه نقطه از قسمت دوم جدا شده... و قسمت دوم در واقع یه توصیفه بر اساس قسمت اول. چیزی که اون رو توضیح میده و مال زیبا سازی متنه. اینطوری:
"ماهی کوچک و سفید رنگ شنا کنان به هستی پیوسته بود... و ما همه در روزمرگی های خودمان گیر کرده بودیم."
خب سبکمه! اگر لحن خوندنش رو رعایت کنید خیلی هم قشنگه... کجای این شبیه استفاده ی بیش از حده؟
به من گفتن پستم با پست های قبلی م مقایسه شده. پس بیزحمت موقع مقایسه این رو هم در نظر بگیرید که سوژه ی پست های قبلی م رو خودم انتخاب کردم. نه کس دیگه. تاپیکش رو خودم انتخاب کردم. اگر دوئل بوده خودم درخواست دادم یا قبول کردم. توی هیچ کدوم اون پست ها بطور ناگهانی پرتم نکردن وسط جمعیتی که نه تنها قبولم ندارن بلکه به چشم یه اولویت دوم از پیش شکست خورده بهم نگاه میکنن، و حداقل حداقلش برای هر کدوم از اون پست ها یه هفته وقت داشتم.
هیچ چیز دیگه ای برای گفتن نمیمونه... اولش میخواستم انصراف بدم... ولی دیدم بهتره یه اسلیترینی دیگه رم عین خودم بدبخت نکنم، که مجبور شه کار نا تموم نه تنها یه نفر بلکه دو نفر دیگه رو تموم کنه.
قضاوت با خودتون.