تصویر شماره ی 8
همه ی دانش آموزان جمع شده بودند تا سال جدیدی را در هاگوارتز شروع کنند. در این میان چیزی که بیشتر از همه به چشم میخورد از هم پاشیده گروه سه نفره هری، رون و هرمیون بود...
هرمیون در میان آنها نبود!
- هری، ولی هرمیون که در قطار که با ما بود..
-راست میگی ولی الان کجا رفته؟
پس ازنجام مراسم های سخنرانی، گروهبندی سال اولی ها و پذیرائی ؛پروفسور دامبلدور چندبار گلوی خود را صاف کرد تا دانش آموزان را متوجّه خود کند:
-توجّه کنید؛ ساعتی پیش توسّط پروفسور اسنیپ به من خبر رسید که محل یکی از جان پیچ های مخفی ولدمورت پیدا شده است.
در این هنگام سکوتی رعب آور در بین دانش آموزان حاکم شد.
هری سوزش خفیفی در پیشانی اش احساس کرد.
دامبلدورادامه داد:
وآنجا جایی نیست جز...
خانه ی جیمز و لی لی پاتر!
بعصی ها "هی" بلندی کشیدند.
بعضی ها به هری خیره شدند و بعضی ها...
در این هنگام هرمیون با عجله وارد سرسرا شد و سوال ها را بیش تر کرد، زیرا در دست بسته ای را محتاطانه در دست گرفته بود.
سوزش زخم هری بیشتر شد.
او بسته را نزد دامبلدور گذاشت و خود سر میز گریفیندور در کنار هری و رون نشست:
- سلام بچه ها! گفتنی ها خیلی زیاده ...
توی سالن اجتماعات برای شما تعریف می کنم.
درهمین لحظه همه متوجه بسته ای که دردست دامبلدور بود شدند؛جان پیچ مخفی ولد مورت...
دامبلدور با شمشیر گریفیندور پاکتی را که در آن بسته بود باز کرد و درآن جز یک جمله چیزی نیافت:
_ارباب! من به وظیفه ام عمل کردم.
دامبلدور خواست که نامه رااز بین ببرد؛ ولی فریاد هری کار او را متوقف کرد.
هری از درد به خود می پیچید، ولی ناگهان سردردش از بین رفت!
دامبلدور بسته را از بین برده بود...
------پاسخ:سلام، به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.
هوووم.
دامبلدور توی مراسم آغاز سال تحصیلی هاگوارتز به همه ملت لو داد که هورکراکس لرد سیاه رو پیدا کرده؟!
بعدش وسط همین مراسم هرمیون رفته بود یه سر خونه جیمز و لیلی و هورکراکس رو برداشته بود آورده بود؟!
بعدم جلوی اون همه دانش آموز عملیات نابود کردن هورکراکس رو انجام دادن؟! راستشو بخوای خوشحالم که اونجا نبودم...مراسم آغاز سال ترسناکیه!
راستش یکم دور از ذهن بود و انتظار داشتم تهش هری از خواب بیدار بشه ولی خب...نشد ظاهرا! همه شخصیت ها یه سری چارچوب دارن که ما سعی می کنیم در عین حال که خلاقیت داریم مراقب چارچوبشون هم باشیم. مثلا دامبلدور که خیلی محافظه کار بود و هر حرفی رو به هر کسی نمیزد خیلی بعید به نظر میرسه وسط مراسم گروهبندی و جلوی این همه آدم این حرکت رو انجام بده.
اما در کل خلاقیتت خوب بود. فقط یک نکته مربوط به ظاهر پستت:
نقل قول:
پروفسور دامبلدور چندبار گلوی خود را صاف کرد تا دانش آموزان را متوجّه خود کند:
-توجّه کنید؛ ساعتی پیش توسّط پروفسور اسنیپ به من خبر رسید که محل یکی از جان پیچ های مخفی ولدمورت پیدا شده است.
وقتی داریم در مورد یه شخصی صحبت می کنیم و بعدش هم قرار هست در مورد همون شخص دیالوگ بنویسیم نیازی به فاصله گذاری نیست. اینجا توضیحاتت مربوط به دامبلدوره که گلوی خودشو صاف کرده پس طبیعتا نیازی نیست دیالوگ بعدشو که از زبون خودشه ازش جدا کنی.
"پروفسور دامبلدور چندبار گلوی خود را صاف کرد تا دانش آموزان را متوجّه خود کند:
-توجّه کنید؛ ساعتی پیش توسّط پروفسور اسنیپ به من خبر رسید که محل یکی از جان پیچ های مخفی ولدمورت پیدا شده است."خوب بود. وارد ایفای نقش که بشی و تمرین کنی بهترم میشی.
تایید شد!مرحله بعد:
گروهبندی