کتی!برای دادن لینک پست، شماره شو کپی نمی کنیم. روی اون شماره کلیک می کنیم و آدرس صفحه ای که باز می شه رو می دیم. راه های دیگه هم داره ولی همین راحت تره. اگه نشد، همون آدرس تاپیک رو بده و شماره پست رو هم بگو.
نقل قول:
من اصلا از اینکه ازم انتقاد کنند ناراحت نمیشم تازه شاد هم میشوم
خب خوش به حالت. این خیلی خوبه. سخت هم هست. همینجوری بمون.
بررسی
پست شماره 576 خاطرات مرگخواران، کتی بل:
نقل قول:
- هی پلاکس، مطمئنی مشکلی برات پیش نمیاد؟
- نه کتی، هیچ مشکلی ندارم فقط این دهنتو بسته نگه دار، باشه؟
شروع پست تکی می تونه با دیالوگ باشه. دیالوگی که قدرت کافی برای جذب مخاطب رو داشته باشه. دیالوگ های شما برای شروع خوب بودن.
نقل قول:
-باشه پلاکس به کسی نمیگم، حتی علی!
علی؟ علی کی بود این وسط؟!
نقل قول:
هر دو برای مرگخوار شدن درخواست داده بودند و شرط قبول شدنشان این بود:
باید پایگاه محفل را منفجر میکردند!
آخر این چه شرطی بود؟ پلاکس درونش مانده بود که باید چه کنند و مثل همیشه کتی پرسیده بود:
ایده ماموریت برای ورود به گروه خوب بود. ولی خود ماموریت کمی سنگین بود. مثل این می مونه که یکی بیاد درخواست مرگخوار شدن بده. بهش بگیم برو کل محفلو نابود کن و بیا! این هدف لرد و کل مرگخواراست، نه کسی که تازه می خواد عضو بشه. بهتر بود ماموریت رو کمی سبک تر در نظر می گرفتی.
"آخر این چه شرطی بود؟" اظهار نظر نویسنده اس. نباید احساسات نویسنده رو اینقدر واضح و مستقیم توی متن بیاریم. می تونستی به یکی از شخصیت ها نسبتش بدی. مثلا "پلاکس با خودش فکر کرد که این چه شرطی است!".
"پلاکس درونش مانده بود" هم جمله خوبی نیست. به شکل محاوره ای می شه گفت "توش مونده بود"... ولی نوشتاریش خوب نمی شه.
نقل قول:
مثل همیشه کتی پرسیده بود:
- نقشه ای داری؟
و مثل همیشه پلاکس پاسخ داده بود:
- آره یک نقشه عالی!
و مثل همیشه نقشه ای نداشت!
این جاش خیلی خوب بود. جمله های شبیه به هم و علامت ها خیلی خوب استفاده شدن.
نقل قول:
طبق نقشه باید پیش میرفتند، بله مطمئنن اول که گفتند قصد آتش زدن محفل را داریم نقشه عمل نکرد و به جایش رویشان پودر عطسه آور ریخت. باز هم البته، همه سازندگان آن نقشه عضو محفل بودند. ( به جز پیتر پتی گرو) که به شدت بچه ها از او متنفر بودند! بنابراین باید حیله ای به کار میبردند! این نقشه ای بود که به ذهن کتی رسید:
جمله ها درست نیست. مشخصه که اولین چیزی که به ذهنت می رسه رو نوشتی. مثلا:
نقل قول:
طبق نقشه باید پیش می رفتند.
اینو می تونیم بگیم، ولی نمی تونیم بنویسیم. قشنگ نمی شه.
قسمت پودر عطسه آور خوب بود. ولی "بله" اول جمله، اضافه بود. اگه قصد داری روش تاکید کنی می شد اینجوری نوشت:
همانطور که پیش بینی می شد، بار اول که گفتند قصد آتش زدن محفل را دارند، نقشه عمل نکرد و به جایش رویشان پودر عطسه آور ریخت.
البته جای تعجبی نداشت... همه سازندگان آن نقشه عضو محفل بودند!توی پرانتز هیچ توضیحی نده. توضیح رو جزئی از داستان کن.
با شکلک ها چه مشکلی داری؟ ازشون استفاده کن!
نقل قول:
به زور مکان پایگاه را از زیر زبون اسنیپ درآورده بودند
منظورت به سختی بوده. به زور نمی شه از زیر زبون اسنیپ حرف کشید.
نقل قول:
قرار بود آنجا را اینجوری منفجر کنند.
بین جمله های نوشتاری از کلمات محاوره ای استفاده می کنی. این لحن جمله رو خراب می کنه.
یا اینجوری بنویس:
قرار بود اونجا رو اینجوری منفجر کنن.یا اینجوری:
قرار بود آنجا را به این شکل منفجر کنند.نقل قول:
حالا طبق نقشه باید به پایگاه میرفتند.( به زور مکان پایگاه را از زیر زبون اسنیپ درآورده بودند) کمی ترقه و بمب ساعتی هم همراهشان برده بودند.( پلاکس پیشنهاد داد) قرار بود آنجا را اینجوری منفجر کنند. باید تبدیل به حیوان میشدند.( هر دو حیوان نما بودند برای همین نقشه این پیشنهاد را داد) و صد البته پلاکس باید تبدیل میشد چون کتی یک شیر سفید ماده بود و پلاکس مار بود و مار هم حیوانی انعطاف پذیر بود. قرار بود سپر لوپین را بشکنند و نقشه هم پیشنهاد داده بود: قلقلکش کنید!
این جا مطالب حدود ده پست رو توی چند خط توضیح دادی. این کار باعث می شه داستان تاثیر گذار نشه. مثل این می مونه که به جای تعریف کردن یه داستان کامل، فقط تیترها و خلاصه شو بگیم. طرف می فهمه چی شده، ولی ازش لذت نمی بره. یا باید وقت گذاشت و توضیح بیشتری داد و یا ازشون صرفنظر کرد. می تونستی یکراست بری سراغ اجرای نقشه و حین اجرا خواننده متوجه بشه که اینا جانور نما هستن.
نقل قول:
ناگهان شیری ماده و سفید دید!
-چقدر زیبایی!
حداقل گرگ سفید می شد که جذب شدن لوپین و گیج شدنش یه دلیلی پیدا می کرد! لوپین اومده یه شیر سفید رو توی محفل دیده و طوری که انگار یه گربه دیده باشه می گه چقدر زیبایی!
ایراد اصلی شما جمله ها هستن. چیزی که تو ذهنته خوبه، ولی نمی تونی درست بیانش کنی. صحنه ها درست توصیف نمی شن. دیالوگا روون و واضح نیستن. اینا کم کم اصلاح می شه. با خوندن پست های خوب و نوشتن و تمرین کردن.
نقل قول:
کتی سرش را تکان آرامی داد و به سمت پلاکس حرکت کرد.
-خب بچه ها کجان؟ آهان دارم میام!
همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد! پلاکس روی لوپین افتاد پر را نصف کرد و تا میتوانست لوپین را غلغلک کرد!و در آن لحظه جلوی چشم لوپین کتی دوباره انسان شد!
قلقلک داد.
این صحنه هم مبهم توضیح داده شده.
نقل قول:
ناگهان چیزی یادش اومد، سپر!
تا برگشت پایگاه منفجر شد. هر دو کارشان را خوب انجام داده بودند.
لوپین زیادی ضعیف و خنگ نشون داده شده. این دو نفر طبق توضیحات داده شده، بزرگسال نیستن. با یه نقشه خیلی ساده وارد محفل می شن و منفجرش می کنن. این منطقی نیست. مهم نیست که کی موفق می شه... مهم اینه که داستان قشنگ باشه. مثلا توی این داستان اگه پلاکس و کتی گیر میفتادن، یا بمب تو دست خودشون منفجر می شد به نظر من جالب تر می شد.
ایده اصلی داستان خوب بود. ولی اجراش اشتباه بود.
جمله ها احتیاج به اصلاح دارن.
توضیح ها باید قوی تر بشن. منطق باید به داستان برگرده. البته تا حدی که یه پست طنز احتیاج به منطق داره.
در مورد شخصیت ها تعادل باید رعایت بشه. نباید کاملا از قالبشون خارج بشن.
یه راهنمایی دیگه هم دارم. هیچوقت توی پست همه چیز رو برای موفقیت شخصیت های مورد نظرت پیش نبر. موانع سر راهشونو بی دلیل برندار. اینجور موفقیت ها، کیفیت نوشته رو پایین میارن.
هنوز خیلی چیزا برای تقویت و بهتر شدن وجود داره. ولی تشخیصت درست بود. این پست از دوتای قبلی بهتر بود.
......................................................
بینز!بینز... بسیار ازت متنفریم!
اخطار: این نقد، با خشم و غضب و نفرت فراوان انجام گرفته است. لطفا نخوانید! مخصوصا زیر 15 سال و اشخاص دارای روحیه حساس! نخوانید! گفتیم نخوانید!
نقل قول:
با شرمندگی تمام، آمده ام درخواست نقدی داشته باشم.
نیا خب! ما راضی به شرمندگیت نیستیم!
نقل قول:
این پستی که تازه زده ام ارباب. این سوژه ای که دادم ارباب، تونستم اون مفهومم رو برسونم؟ اون پیش زمینه ای که باید لرد بیدار بشه؟ فضاسازی ای که داشتم در مورد این ماجرا؟
هفتصد و پنجاه تا سوال پرسیده که یه نقد بخواد! نخونده می گم، خیر... هیچکدومو نتونستی. چنین توانایی هایی نداری!
نقل قول:
شب شده بود و مرگخواران در اتاق جلسات سری و مخوف خانه ریدل ها، منتظر بودند تا اربابشان بیاید. آن روز، صبح زود، لرد سیاه با استفاده از وردی، صدایش را همانند بلندگو بلند کرده و گفته بود که شب، جلسه بسیار مهمی داشتند.
از رو صحنه ها چرا می پری؟
صحنه بلندگو جالب بود خب! نمی شد به جای دو خط توضیح دادن، صحنه رو بنویسی؟انگشت درد می گرفتی؟
مرگخوارا نشسته باشن و یهو صدای لرد از جاهای مختلف خونه به گوش برسه. این جالب تر نمی شد؟ دِ می شد دیگه!
نقل قول:
با اینکه مرگخوار ها همگی از خواب ناز بیدار شده بودند و هنوز ویندوزشان بالا نیامده بود، اما وقتی ارباب جلسه مهم می گذاشتند، حتما مرگخوار ها می آمدند. حتی برای صرف موز و آبمیوه جلسه.
"ویندوزشون" خیلی بد بود! توی پست، مزه اضافه چرا می ریزی؟
"صرف موز و آبمیوه" خوب بود. ولی اگه با چیزای جادویی تری جایگزین می شد بهتر می شد.
توی توضیحات نمی گیم "ارباب"... لرد، اربابِ نویسنده نیست. توی توضیحات همون لرد یا لرد سیاه یا لرد ولدمورت یا "اربابشان" هست. خودشیرینی اضافه نکن!
نقل قول:
با ورود لرد سیاه، مرگخواران به پا خاستند. لرد آن ها را از نظر گذراند
آها... ببین... اینجا نوشتی لرد! لرد سیاه! پس بلدی. تو قبلی چرا نوشتی ارباب؟ که کار منو زیاد کنی؟ بیماری؟ آزار داری؟
نقل قول:
با نشستن او، مرگخواران نیز صندلی هایشان را کشیدند تا بنشینند که لرد گفت:
- کجا با این همه عجله؟ ما دلمون می خواد مرگخوارانمون به احترام ما سر پا بایستند.
- اما ارباب، پامون درد می گیره!
- خب بگیره!
- خسته میشیم!
- خب بشید!
- خسته بشیم که نمی تونیم به شما در راه رسیدن به اهداف شیطانی و تاریکتون کمک کنیم.
"کجا با این همه عجله" رو به کسی می گن که داره می ره. کی به تو گفته از ضرب المثل استفاده کنی؟
بقیه این قسمت ایده خوبی داشت... ولی دیالوگا ساده و کمی خسته کننده بود. یه کمی باید شخصیت دارتر و قوی تر می شدن. بلد نیستی ننویس!
مرگخوارات هم کمی روشون زیاده!
نقل قول:
شاید این هم یکی از کار های اربابشان بود، اما رفته رفته نگران شدند.
معنی "کارها" این جا مشخص نیست. من می فهمم می خوای چی بگی... ولی شاید هر خواننده ای متوجه نشه. درست بنویس!
نقل قول:
یه کمی سعی کن ببین می تونی سوژه هکتور رو مستقیم تر از این بنویسی؟ سخته واقعا.
نقل قول:
مرگخواران هر کدام در حال ارائه نظریه ای برای این حالت لرد بودند، بعضی از آن ها حتی جرئت کرده و لرد را از نزدیک مورد بررسی قرار می دادند تا شاید بتوانند در نحوه ضربان نبض اربابشان که میگویی است یا پر قدرت، نشانه ای در مورد حال او پیدا کنند.
این قسمت "جرات کردن" خوب بود... ولی میگویی؟! اصطلاح مسخره چرا بکار می بری؟ نبر!
سوژه تموم شدن شارژ لرد سوژه خوبیه. به این شرط که مسیر خوبی هم براش در نظر گرفته بشه که خیلی تکراری نشه. در واقع بار اصلی سوژه رو روی دوش نفر بعدی گذاشتی.اونه که باید تعیین کنه چیکار باید بکنن. برای من فقط یه سوال پیش میاد. وقتی داشتی این کارو انجام می دادی خجالت نکشیدی؟
برگردیم سراغ سوالای بی سروته اول پستت:
نقل قول:
تونستم اون مفهومم رو برسونم؟
کدوم مفهوم رو؟! الان باید توی پستت دنبال مفاهیم عمیق بگردیم؟! نخیر... هیچ مفهومی رو نتونستی برسونی. فقط سوژه ساده تو تونستی برسونی.
نقل قول:
اون پیش زمینه ای که باید لرد بیدار بشه؟
سوال تموم شد؟ همینقدره؟ بقیه اش کو؟
خب... خودم کاملش می کنم.
اون پیش زمینه ای که باید لرد بیدار بشه توش وجود داره؟
سوال کامل شد... ولی هنوز نامفهومه!
آخه کی ازت خواسته توی درخواست نقد سوال طرح کنی؟
پیش زمینه ای که باید لرد بیدار بشه؟!!!
این یعنی چی؟
بله بله... این چیزی که گفتی مسلما توی پستت هست!
نقل قول:
فضاسازی ای که داشتم در مورد این ماجرا؟
خیر! نداشتی! ولی یه سوال. این پست فضاسازی می خواست؟
فضاسازی می خواست؟ فضاسازی می خواست؟ دیگه این طرفا نبینمت!
بریم یه چیزی بنوشیم آروم شیم!