هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۰ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۳ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6912
آفلاین
سلام آسپ!

بررسی پست شماره 343 نیروگاه اتمی، آسپ!


نقل قول:
-آفرین باباجان! همینجوری خوبه!
صحنه آخر پست قبل خیلی خنده دار بود. صحنه ای که توصیف نشده. فقط پیشنهاد شده. این یه فرصته. اینجور فرصت ها رو باید بگیرین! ازشون استفاده کنین. بهتر بود به جای دیالوگ و رد شدن از روی اون صحنه، توصیفش می کردی. این که لرد ادای سوسک مرده در بیاره خیلی بامزه اس. برای جلو رفتن عجله نداشته باش. این کار باعث می شه موقعیت های خوبی رو که اطرافت هست نبینی.


نقل قول:
-ولی ما الان نیم ساعته داریم اینکارو انجام میدیم. چرا هیچ اتفاقی نیفتاده!
جمله های لرد خوب بودن. شکلک هم جاش خوبه. ولی اینم بهتر بود جزو همون توضیحی که گفتم می شد. اول توضیح می دادی... بعد اینو می نوشتی.


نقل قول:
دامبلدور به فکر فرو رفت. دستی به ریش نداشته اش کشید. هنوز تفکر بدون ریش برایش سخت بود!
اینجاش خوب بود. این که دامبلدور بدون ریش نتونه تفکر کنه! معلومه که می تونی نکته های ریز جالبی از شخصیت ها پیدا کنی.


نقل قول:
-خب باباجان! ببین تو خودتو به موش مردگی بزن. من هم داد و فریاد میکنم که تو مردی!
این شکلک برای این قسمت مناسب نیست. ما این جا دامبلدوری داریم که کمی گیج و منگه و دنبال راه حل می گرده. بهتره حالتش رو هم همونجوری نشون بدیم. مخصوصا چون دامبلدور در حالت عادی هم اگه راه حلی پیدا کنه، بعیده که این شکلی بشه.


نقل قول:
لرد این نقشه را در ذهنش کنکاش کرد و سعی کرد از همه جوانب آن را بسنجد. اما دید که راه دیگری جزقبول این نقشه ندارد.
کلمات "این نقشه" به فاصله کمی از هم تکرار شدن. موقع نوشتن زیاد جلب توجه نمی کنه؛ ولی موقع خوندن چرا!
اینجوری بهتر می شه:
لرد این نقشه را در ذهنش کنکاش کرد و سعی کرد از همه جوانب آن را بسنجد. اما دید که راه دیگری جزقبول آن ندارد.
توضیح این قسمت خوب بود. توضیح لازم نیست خیلی طولانی باشه. ولی باید کافی باشه. این که دامبلدور پیشنهادی بده و لرد قبولش کنه، احتیاج به کمی زمان داره. شما گذر اون زمان رو به خوبی نشون دادی.


نقل قول:
-پیرمرد! این آخرین باری هست که من! لرد ولدمورت دارم دارم این کار رو انجام میدم.
علامت تعجب رو وسط جمله نمی ذاریم. ولی با وجود این، تاکید روی "من" رو خوب نشون داده. به نظر من این جا نشون دادن لحن دامبلدور از رعایت نکات دستوری جالب تر بود.


نقل قول:
-خب! فیلم ها رو پخش کن! ... خب پس این دوتا دیوونه میخوان سر ما رو شیره بمالن؟ رفتار هاشون داره خطرناک میشه! باید یه کاری بکنیم!
"خب" تکرار شده. مواظب این تکرار ها باش. متن رو خراب می کنن.
این جا هم یه فاصله زمانی داریم که نشون داده نشده. دکتر گفته فیلما رو پخش کن و توی همون دیالوگ در مورد فیلما حرف زده. این پرش از روی صحنه ها، خواننده رو خسته می کنه. فرض کن نویسنده دست خواننده رو گرفته و داره توی داستان، قدم به قدم پیش می بره. این پرش ها مثل این می مونه که هر چند وقت یکبار یهو یقه شو بگیره و به سرعت بکشه جلو! زیاد خوشایند نیست.

بریم سراغ سوژه.

موقع ادامه دادن سوژه، یه سوال مهم باید از خودمون بپرسیم.
چی جالب تره؟
یعنی اگه چیکار کنیم سوژه جالب تر می شه؟

نقشه های لرد و دامبلدور واقعا جالب بودن.
ولی آیا این که اینا هی نقشه بکشن و شکست بخورن جالب تره یا این که دکتر نقشه هاشونو بفهمه و لو برن؟

به نظر من قضیه فیلما و لو رفتنشون کار رو کمی خراب کرده. البته اصلا غیر قابل جبران نیست. می شه یه بلایی سر دوربینا آورد. ولی بهتر بود از اول همچین راه حلی بهشون داده نمی شد.
الان به جای تمرکز روی وضعیت لرد و دامبلدور(که قسمت جالب ماجراست) مجبوریم به قضیه دکتر و این که ماجرا رو می دونه هم بپردازیم. مخصوصا با توجه به این که آخر حرفاش گفته "باید یه کاری بکنیم". این جمله به کسی که می خواد ادامه بده، این حس رو می ده که این جریان باید تموم بشه. در صورتی که جالبه. و تا وقتی که جالبه و جای نوشتن داره، چرا تموم بشه؟


شخصیت هات خوب بودن. این نکته ایه که توش پیشرفت کردی. چون قبلا شخصیت هات ایراد داشتن. الان دیگه نمی شه شخصیت ها رو با هم عوض کرد. لرد، لرده و دامبلدور دامبلدوره.


دیالوگ ها رو کمتر کردی. کمی توضیح دادی. این خوبه. ولی هنوز کافی نیست. باید بیشتر توضیح بدی. از صحنه ها رد نشو. ازشون استفاده کن.


طنزت خیلی بهتر از قبل شده. اینم یه نکته مثبت دیگه. الان دیگه می دونی چطوری می شه از یه شخصیت، طنز گرفت.


این پست، نسبت به پست قبلی که نقد کرده بودم خیلی بهتر بود. اینم خیلی عالیه!




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

آلبوس سوروس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۵۱:۱۶ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
از خونه کله زخمی...
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
پیام: 78
آفلاین
سلام!
ارباب لرد! درخواست نقد دارم برای این پست.
تا درخواستی دیگر بدرود.


EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۳ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6912
آفلاین
آسپ!


بررسی پست شماره 839 دژ مرگ، آسپ!


پستت خیلی دیالوگ داره. این اولین چیزیه که در نگاه اول جلب توجه می کنه.
دیالوگ ها می تونن زیاد باشن. ولی این کار احتیاج به دو نکته داره. اول مهارت نویسنده، که بتونه بدون توضیح دادن، و فقط با دیالوگ کل موضوع رو برسونه. دوم به موقعیت، که احتیاج به توضیح بیشتر نداشته باشه.


نقل قول:
-خب نگفتین کدومو میخواین؟
- فکر کنم اونی رو که میشه خورد!
- خب پس آخری رو میخواین؛ البته یه نوع دیگه هم هیت که البته اون به کار شما نمیاد.
- شاید اومد.
- من میگم نمیاد. مخصوصا برای شما آقا. این وسیله استفاده شخصی داره!
- اهمم. باشه.
این قسمت توضیح لازم داشت. دیالوگ براش کافی نیست. مخصوصا تیکه آخرش مبهمه. فضا رو توضیح بده. حالت و احساسات شخصیت ها رو توضیح بده. سعی نکن سریع توی سوژه جلو بری. از موقعیت ها استفاده کن.


نقل قول:
- ببین یکی هست که اگه بندازیش تو آب شبیه یه تسترال میشه ولی اگه بهش دست بزنی تا بیست دقیقه فلج میشی.
ایده اصلیت خوبه. این که سعی کردی یه سیب زمینی عجیب رو توضیح بدی. ولی وقتی قصد داری این کارو انجام بدی کمی شجاعانه تر بنویس. کمی عجیب و غریب تر. نذار نوشته هات ساده و عادی باشن. خواننده رو متعجب کن. دنیای جادویی حد و مرز نداره. خلاقیت ما هم نباید داشته باشه.


نقل قول:
- نه بانو! شما خسته میشید! خودم نگه میدارم. این سیب زمینی فضاییا عجب بویی میده! باید یکیشو امتحان کنم! خرررررچچ!
اینجا هم توضیح لازم داشت. زیادی به دیالوگ ها تکیه می کنی. به جای اون "خرچ" می شد توضیح داد که پیتر سیب زمینی رو گاز زد.


نقل قول:
- ارباب! پیتر یکی از اون سیب زمینی ها رو خورد!
- آروم باش لینی. پیتر! درسته که تو از مرگخواران ما هستی ولی نباید...
این جا مرگخوار شبیه یه بچه مدرسه ای به نظر می رسه که داره به معلمش شکایت می کنه. لرد هم زیادی ملایم شده. مرگخوارا جادوگرای بزرگی هستن. لرد هم خشن و ترسناکه. هر دو رو می شه طنز کرد... ولی این جا طنز وجود نداشت. فقط عوض شدن!


نقل قول:
شــــــــــــپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلللللللللللللققققققققققققققققققققققققققققققققققق!
- یا ابروی مرلین! چی شده پیتر؟
- هی بانو بلا چقدر عضلانی شدید!
- بانو بلا که من نیستم. من تامم!
اینم یکی از قسمت هاییه که دیالوگ اصلا نتونسته صحنه رو برسونه. کمی آروم تر پیش برو. صحنه ها رو قدم به قدم توضیح بده.


شخصیت ها خیلی قوی نیستن. شخصیت ها رو خیلی راحت می شه با هم جابجا کرد. یعنی اگه جای بلاتریکس رو با پیتر عوض کنیم، هیچ اتفاقی نمیفته. باید به شخصیت ها و ویژگی هاشون دقت کنی. به طرز حرف زدنشون. حالتا و رفتارشون. اینا باید با هم فرق داشته باشن. یکی نباید بتونه جای اون یکی رو بگیره.


طنز پست هم قوی نیست. اینم بر می گرده به همون شخصیت ها. وقتی شخصیت ها قوی و مستقل بشن، طنز هم پیدا می شه.


سوژه خوب پیش رفته. از این لحاظ که درست تشخیص دادی که اینجا باید چه کاری انجام بدی. بحث بین سیب زمینی فروش و مرگخوارا یکی از انتخاب های خوبی بود که می شد برای ادامه سوژه در نظر گرفت.


مشکل اصلیت فعلا همین توضیح ندادن صحنه هاست. دیالوگ ها خیلی بیشتر از چیزی هستن که باید باشن و توضیحات خیلی کمن. اول این توضیح دادن صحنه ها رو تمرین کن. سعی کن این توضیحا خیلی ساده و عادی نباشن. شخصیتی رو پیدا کن که توی اون موقعیت جالب باشه و درباره رفتار یا افکارش بنویس. در کنار این، به شخصیت ها هم توجه کن. از هم جداشون کن. ویژگی هاشون رو کمی پررنگ تر و مشخص تر نشون بده. بعدش می تونیم برسیم به طنز و سوژه و چیزای دیگه.


برو آسپ! برو بنویس!




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۰:۲۱ دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

آلبوس سوروس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۵۱:۱۶ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
از خونه کله زخمی...
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
پیام: 78
آفلاین
سلام ارباب!
همچنان آسپ هستم!
درخواست نقد دارم! لطفا این پست من را بنقدین!
هر مشکلی که بود رو بگین لطفا!


EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۰

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۰:۴۵:۳۷ دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 227
آفلاین
سلام ارباب
خوبین ارباب؟
خانواده خوبن ارباب؟
بقیه چی؟ خوبن ارباب؟
مرگخوارا خوبن ارباب؟

راستش یه جغدی برای من فرستاده شد؛ صلاح دونستم برای بررسی های بیشتر پیش شما بفرستمش.

اینکه سوژه رو خوب بردم جلو؟ استفاده از شکلکا چی؟ حس میکنم کلا از شکلک زیاد استفاده میکنم. و اگه میشه توی خصوصی برام بفرستینش. با یه چیز پر سرعت!

چقدر امروز در جنب و جوش بودم تو سایت. فعال بودن ترسناکه..


سلام پیت!
خوبیم!
خوبن!
خوبن! بله!
خوبن!

نقد پست های انجمن های دیگه رو همیشه خصوصی می فرستم. اگه پست مال خانه ریدل ها باشه هم اگه بخوایین خصوصی می فرستم. مشکلی نداره.

نقد شما رو با حلزون فرستادیم. ولی بهش موتور جت وصل کردیم. خوشش نیومد.

چقدر حرف می زنه!



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۲۰ ۲۲:۰۱:۳۸



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۹:۰۲ چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۰

ریونکلاو، مرگخواران

دیزی کران


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۹ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۲۵:۴۴
از کنار خیابون رد شو. ಠ_ಠ
گروه:
مرگخوار
ریونکلاو
کاربران عضو
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 191
آفلاین
سلام ارباب
خوبید ارباب؟

لطف میکنید این رو نقد کنید.

خلاصه.

بنظرتون جمله بندی هام درسته؟و اینکه سوژه درست جلو بردم یا گند زدم؟

پیشاپیش خیلی ممنون.


دیزی عزیزم

چرا خودتو خسته کردی؟ خلاصه رو می تونستی همینجا بنویسی یا با پیام شخصی بفرستی. به هر حال خیلی ممنون. خلاصه خیلی خوب و کاملی هم بود.

نقدت رو با پاتیلی پر از آبگوشت فرستادم. امیدوارم قابل خوندن باشه. بعد از خوندن، پاتیلشو بشور و پس بفرست. مامانمون لازم داره!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۱۹ ۲۲:۰۸:۲۵

بیکار ترین مرگخوار اربــــــــــــــاب

~ only Raven ~


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۳ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6912
آفلاین
کتی!

نقد می کنیم! برای ما دست تکون می ده. ادوارد هم دست تکون می داد.


بررسی پست شماره 598 خاطرات مرگخواران کتی بل:


مهمترین چیزی که توی این پست داریم " قاقارو" هست. موجودی که منم هنوز نمی دونم دقیقا چیه و چیکار می کنه. ولی به نظرم همین ابهام جالبش کرده. به نظر من لازم نیست زیادی معرفیش کنی.
چیزی که توی این پست توجهمو جلب کرد، دیالوگ هاشون بود. حرفای رد و بدل شده بین کتی و قاقارو. اونا جالب بودن.


نقل قول:
-قاقارو، بیا اینجا پسر!
اولا که شروعت خوب بود. جلب توجه می کنه. مخصوصا چون قاقارو هنوز خیلی شناخته شده نیست. اگه همینجوری وسط پست ازش اسم برده می شد، زیاد جالب نمی شد. با یه دیالوگ ساده اول پست، بهتر وارد داستان کردیش.
دوما از شکلک خیلی خوب استفاده کردی.


نقل قول:
کتی، یک دستش را سایه ی چشمانش کرده بود و دست دیگرش را به کنار پایش کوبید تا قاقارو را به آنجا بکشاند.
خیلی خوب می دونم وقتی شروع به فعالیت کردی، چه جور جمله هایی می نوشتی. برای همین، خوندن این جمله ها واقعا خوشحال کننده اس. عالی بود. هم صحنه، هم جمله ها و هم شکل توصیفت. خیلی روشن و واضح و قشنگ. بهت افتخار کردم که اینقدر پیشرفت کردی. مخصوصا پیشرفتی که فقط محدود به سایت نیست. درست و واضح نوشتن، همیشه و همه جا به دردت می خوره.


صحنه های ساده، ولی خیلی قشنگی خلق و توصیف می کنی. صدا کردن یه حیوون کار ساده ایه... ولی با دیالوگ و شکلک بالایی و این توضیح، از سادگی درش آوردی و جالبش کردی.


نقل قول:
-قاقارو! من ریسک کردم و با اینکه خطر داشت، اومدم تو این جای مشنگی تا بهت اصول اولیه من "من سگ هستم" رو یاد بدم! تازه کلاهم ندارم و آفتاب داره عین نیزه تو چشم نور میندازه.

قاقارو ایستاد و غرشی کرد.
- من پشمالوعم. مگه سگم؟
جرو بحثشون خیلی بامزه اس. مخصوصا قاقارویی که مثل آدم حرف می زنه. زیادی جدی و منطقیه. همین، خنده دارش کرده.
جمله "من پشمالوئم" جالب بود. یه جوری گفت که انگار به شخصیتش توهین شده.


نقل قول:
- مگه گفتم تو سگی؟ منظورم از اصول اولیه "من سگ هستم"، گرفتن توپ در هوا، آوردن وسایل با دستور صاحب و از اینجور چیزا بود!
- من میتونم حرف بزنم و حرفاتم میفهمم. این کارا به چه درد میخوره؟ اصلا تا حالا ویژگی های منو دیدی؟
این قسمت هم خیلی خوب بود. جمله هات عالی شدن. همینجوری بنویس. ولی گذشته از ساختار جمله ها، محتواشون هم جالبه. این دو تا با هم خیلی بامزه شدن.


نقل قول:
دود داشت از کله ی کتی بیرون میزد.
- آره! ویژگی هاتو میدونم. تو ی پشمالو هستی که بدرد نمیخوره.
اون "یه" اون وسط کمی اضافه اس. کمی اضافه بودن یعنی بودنش ضرری نداره. ولی اگه نباشه بهتر می شه. به نظرم اینجا بیشتر از اسم "پشمالو" بهتره که روی صفت پشمالو بودن تاکید بشه. بگه بله می دونم. تو پشمالویی و این(پشمالو بودن) به درد نمی خوره.


نقل قول:
- به سرعت لاکپشت راه میری و خیلی هم سنگینی. هیچ چیز شگفت انگیزی هم نداری جز اون دندونای کوچولو که به درد هیچ کاریم نمیخورن. برامم مهم نیست یکی از اون مشنگا بفهمه حرف میزنی!
این که کتی معتقده حرف زدن قاقارو اصلا شگفت انگیز نیست، خیلی خنده داره. به جاش سعی می کنه کارای ساده سگی بهش یاد بده. این قسمت رابطه این دو تا خیلی بامزه اس.


نقل قول:
کتی، به سمت قاقارو برگشت؛ اما به جای او، با کلاهی پشمالو رو به رو شد. نفسی راحت کشید و زد زیر خنده.
اینجاش یه کمی ناقص بود. قاقارو تبدیل به چیزای دیگه می شه؟ اینو باید کمی واضح تر توضیح می دادی. جایی که کتی نفس راحتی کشید. مثلا:
نفس راحتی کشید و زد زیر خنده. قاقارو به موقع خودش رو تبدیل کرده بود.


گفته بودی خیال داری توی هر پست، یه ویژگی قاقارو رو بنویسی. این کارو نکن. حداقل الان نه. همین الانشم قاقارو ویژگی های زیادی داره. حرف زدن و تبدیل شدن زیادن! به نظر من روی همینا کار کن. ویژگی های دیگه می تونه پیچیده و غیر منطقیش کنه. ممکنه طنزش رو هم ازش بگیره. کی با احتیاط پیش برو.


نقل قول:
مردم کمی:
– این دختره دیوونس.

راه انداختند و بعد رفتند.
اینجاش خیلی خوب نوشته نشده. بهتر بود یا ساده تر نوشته می شد:
مردم کمی زیر لب غر زدند و چیزهایی در مورد دیوانه بودن کتی گفتند و بعد، رفتند.

و یا اینجوری:

مردم در حال دور شدن بودند که کتی صدایشان را شنید.

-این دختره دیوونس!
-داشت با کلاه حرف می زد!
-بی دلیل هم می خندید...



پستت خوب بود. طنز خیلی پررنگ و واضحی نداشت. با وجود این خنده دار بود. ارتباط قاقارو و کتی خیلی خوب بود. جدی بودنشون جالب بود. شخصیت هاشون بطور جداگان هم خوب بود.
جمله ها و صحنه ها خوب بودن.
خیلی پیشرفت کردی. خیلی!


برو بیشتر پیشرفت کن. پیشرفت تر کن.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۸:۰۳ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹

گریفیندور، مرگخواران

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۴ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۴۹:۰۷ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲
از زیر زمین
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
پیام: 455
آفلاین
اوه، اینجا هم که رنگ و وارنگ تره! اربابا! اومدم اینجا... بی زحمت اینو برام نقد میکنین؟


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۹

ریونکلاو، محفل ققنوس

آلنیس اورموند


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۲:۲۰ چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲
از دست این آدما!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 174
آفلاین
سلام لرد!
اگه امکانش هست این رو برام نقد کنید.



سلام آلنیس!

ما امکانات لازم رو داشتیم. انجامش دادیم. با عقابی آبی رنگ برات فرستادیم. البته خودش آبی نبود. روش رنگ پاشیدیم. عصبانی هم شد. بلا رو نوک زد!




ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۱۰ ۱۶:۲۵:۱۰

Wolfy says woof! :3

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۳ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6912
آفلاین
چقدر شکلک زدی بچه!

بررسی پست شماره 649 باشگاه دوئل، پلاکس بلک:


نقل قول:
خوبه ارباب؟ نسبت به دوئل های قبل بهتر شده؟ می‌دونم نشده!
می دونه نشده.


کار خوبی کردی که نقد خواستی. چون پست های عادیت خیلی خوبن. گاهی حتی هیچ ایرادی ندارن. طنزت خوبه. سوژه ها رو خوب ادامه می دی.
پست های دوئلت کمی ضعیف ترن. وقتی بین این دو تا، اختلاف کیفیتی وجود داره، یعنی مشکلت در مورد چهارچوب دوئل هاست.
موقع دوئل کردن نباید احساساتی بشیم! این اشتباه رو خیلیا مرتکب می شن. چیزی رو که برای خودشون خاصه یا معنی عمیقی داره، وارد دوئل می کنن. مثلا یکی برادرش رو از دست داده. اینو تو دوئل می نویسه. خیلی هم ماجرا رو تغییر نمی ده... چون روی این قضیه حساسه. ولی خواننده ها و داورا چیزی از این موضوع نمی دونن. معنی خاصی براشون نداره. نوع خفیف ترش هم درگیر بعضی از شخصیت ها شدنه. که تو دچار این یکی هستی. زیادی درگیر شخصیت اسنیپ شدی. ببین... حتی ننوشتی آیلین. گفتی مادر پروفسور. همین محدودت کرده. این کارو گاهی با دوستای سایتیمون هم انجام می دیم. مثلا کسایی که توی رولاشون فقط و تا جایی که ممکن باشه از دوستای خودشون استفاده می کنن.
این دو مورد از نظر قوانین سایت و رول نویسی اشکالی نداره. کمش ضرری هم نداره. خودتم یادته که از من پرسیدی و گفتم هیچ اشکالی نداره. ولی وقتی به همه جا سرایت کنه، نویسنده رو محدود می کنه. دست و پاشو می بنده. خلاقیت رو ازش می گیره. این که برای استفاده از شخصیت های خاصی احساس اجبار کنیم، ما رو از دیدن پتانسیل شخصیت های دیگه محروم می کنه.


سوژه شما هدیه بود. اولین چیزی که به ذهن هر کسی که پلاکس رو کمی می شناسه می رسه، اینه که پلاکس برای اسنیپ هدیه سال نو بخره.
اولین اشکالت همینه. دم دست ترین سوژه رو برداشتی. سوژه هایی که به ذهن همه می رسه رو باید کنار بزنی و بری جلو... بری سراغ سوژه ای که کمتر در معرض دیده. به ذهن همه نمی رسه. می تونه غافلگیر کنه. می تونی چیزای جدیدی در موردش بنویسی.
این جا دو تا انتخاب داشتین. یکی شخصیه که قراره هدیه رو بهش بدین و یکی هم خود هدیه.
دو مورد اصلی که باید روشون تمرکز کنی اینا هستن. اینا باید جالب و جذاب و متفاوت باشن.


نقل قول:
هکتور آخرین پاتیل در دستش را درون قفسه گذاشت، از ویبره های شدیدش معلوم بود که خیلی خوشحال است، چون بلاخره یک نفر پیدا شده بود که قدر معجون هایش را بداند.
شروعت خوب بود. از شخصیت هکتور خوب استفاده کردی و موفق شدی توجه خواننده رو جلب کنی. همین موضوع که چی شده و کی به معجون های همیشه اشتباه هکتور اعتماد کرده، برای ایجاد کنجکاوی کافیه.


نقل قول:
پشت در یک تپه گل قرار داشت که کم کم از بالای آن کله ای با موهای فرفری نمایان شد:
_ روزبخیر استاد!
صحنه بامزه بود. بهتر بود کمی وسطش مکث می کردی. بعد از این که هکتور باتپه گل مواجه شد. می تونست کمی گیج بشه... یا بهتر از اون، خیلی عادی با تپه گل سلام و احوالپرسی کنه. همینجوری که نوشتی هم خوب بود.


نقل قول:
هکتور در را باز تر کرد و تپه گل وارد شد:
این جا خیلی کار خوبی کردی که به جای اسم پلاکس، از تپه گل استفاده کردی. طنزش خوب شده.


نقل قول:
مردمک چشم هکتور گشاد شد و ویبره ای به ظاهر تمام ناشدنی آغاز گشت.
این صحنه هم خوب بود. صحنه های ساده رو می تونی به شکل متفاوت توصیف کنی. همون تپه گل بالایی هم اینجوری بود. این ویژگی مهم و خوبیه که داری. کافیه سوژه های جالب و خلاقانه هم بهش اضافه بشه. اینجوری همه چی عالی می شه. خلاقیت رو هم داری. فقط باید ازش استفاده کنی.


نقل قول:
_ خب، من یه شامپو میخوام! کـــه... چشم های براق و مشکی پرفسور رو قشنگ تر و موهای براق و مشکی شون رو خوش حالت تر نشون بده؛ در ضمن برای قد و قامت رعناشون هم مناسب باشه!
این قسمت، برای یه پست عادی بد نیست. جایی که سوژه اجازه بده و موقعیتش باشه. ولی برای دوئل همونطور که گفتم زیاد جذاب نیست.


نقل قول:
_ این پرفسور خوشگل که میگی کی هست؟ چرا تا حالا ندیدمش؟

چشمان پلاکس پر از اشک‌ شد:
_ پرفسور اسنیپ دیگه، میخوام بهشون هدیه سال نو بدم!
_ آوو! من کارم رو شروع میکنم، تو هم بی حرکت میشینی همونجا!
باید یه حقیقت تلخ رو بهت بگم. پروفسور اسنیپ خوشگل و جذاب و رعنا و صاحب چشمای براق و موهای خوش حالت نیست. این که پلاکس اونو اینجوری ببینه کاملا قابل قبوله... ولی هکتور می تونست کمی تعجب کنه.


نقل قول:
_ میشه تو این فاصله شیشه شامپو رو نقاشی کنم؟
سوژه نقاشی پلاکس تا حد زیادی بهتر شده. توی رول های دیگران هم می بینم که ازش خوب استفاده می کنن. خودت هم سعی کن عادی نباشه. شیشه شامپو کمی عادیه. چیزای غیر عادی تری رو نقاشی کن. مثلا یکی از ویتامینای توی شامپو رو! چون به هر حال عکسشو قرار نیست بکشی... خود موضوع نقاشی باید عجیب باشه.

نقل قول:
___________________
خوابگاه اسلیترین خالی شده بود و همه برای تعطیلات سال نو به خانه هایشان رفته بودند.
خط نه! تیتر!
اینجا کجاست... یا چه زمانیه. اینه که باید تعیینش کنی.


نقل قول:
_ اگه خوششون نیاد چی؟ اگه ناراحت بشن چی؟

بلاخره نویسنده تصمیم گرفت به تفکرات بیهوده و مسخره خاتمه دهد و پلاکس را روانه دفتر اسنیپ کند.
نویسنده رو بی دلیل وارد ماجرا نکن. تمرکز خواننده رو به هم می زنه. برای وارد شدن نویسنده، صحنه یا جمله قبلی باید خیلی قوی باشه. ولی افکار و جمله های پلاکس خیلی ساده و حتی خسته کننده بودن.


اسنیپت شدیدا ایراد داشت. زیادی ملایم و مهربون بود. بخشی از برخوردش رو می شه به اسلیترینی بودن پلاکس ربط داد. ولی بازم زیادی ملایم بود. شخصیت ها نباید از چهارچوبشون خارج بشن. اسنیپ رو باید توی جمله ها و برخوردش هم نشون می دادی.


نقل قول:
اسنیپ به دیوار تکیه زد و کاملا افسرده و غمگین از خوشحالی قر داد و ایول گفت و جشن گرفت.
یعنی اگه لیلی رو زنده کنن و بیارن بذارن جلوش هم امکان نداره اسنیپ این حرکات رو انجام بده. برای همینم این قسمت رو حتی به عنوان طنز هم نمی شه قبول کرد.
شخصیتی که بهش تکیه کردی، بزرگترین نقطه ضعف پستت شده.


نقل قول:
سپس با خوشحالی و دلسردی تمام به حمام رفت.
تصور دو احساس خوشحالی و دلسردی بطور همزمان، منطقی به نظر نمی رسه.


نقل قول:
پلاکس نگاهی به چهره اخم آلود اسنیپ و کلاه پشمی روی سرش انداخت و نشست.
شکلک مال دیالوگه. بجز موارد خیلی خاص که این قسمت یکی از اون موارد نیست. این شکلک رو نمی شه به هیچکدوم از شخصیت ها نسبت داد. به نویسنده هم اصولا نباید بشه!

کچل شدن اسنیپ، اتفاق غافلگیر کننده ای نبود.
چطوری می شد کمی غافلگیر کننده کردش؟
اینجوری که از اول نمی گفتی شامپو رو از هکتور گرفتی. بعد از این صحنه توضیح می دادی.


توضیحات خوبن. طنزت خوبه. خودتو محدود نکن. اگه بتونی پست های دوئلت رو مثل پست های عادیت راحت و آزاد بنویسی امتیازات خیلی بالاتر می شن. چون سطحت در حالت عادی بالاتر از اینه.


تموم شد پلاکس! بیا با هم از این جا بریم.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.