هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۳:۱۱ جمعه ۹ بهمن ۱۳۸۳

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
اولین زیراب زنی:

صدای پايی توجه همه رو جلب ميکنه .. ولدی و مک گونگال و دامبل و گيلدی.. بر ميگردن و به پشت سر خودشون نگاه ميکنن!

موجودی سياه ......چشمانی قرمز...سوسک! سوسک اعظم!پاک ترين و بهترين سوسک دنيا!

مک گونگال : سوسک منو نجات بده .. من ميدونستم بيخود به تو اعتماد نکردم

سوسک همچنان با نگاهی ناشی از نفرت به مک گونگال خيره شده بود

مک گونگال:چرا همين طوری وايسادی منو نگاه ميکنی؟

ولدی وگيدی به هم نگاهی انداختن و شرو ع کردن به قهقه زدن!

مينروا:چه خبره؟

سوسک: هه!نفهميدی؟پروفسور مک گونگال؟

مينروا :چی رو؟

سوسک: اين که من سياهم؟ ! اين که سال هاست خدمتگزار اربابم هستم!


مينروا: مگه ممميشه؟

اربابم به من اين لطف بزرگ و کرد اجازه داد جاسوس ارتش سياه باشم!

سوسک با پاهای نحيفش چوب دستی شو که حدودا دو برابر خودش بودو گرفت طرف مک گونگال

سوسک: دوست داری چه جوری شکنجت کنم؟ سالهاست آرزوی همچين لحظه ای رو دارم! که تبديلت کنم به يه سوسک!

دامبل که معلوم نیست تاحالا کجا بوده!يه دفعه به خودش مياد!

خائن!

دامبل: تو واقعا فکر کردی ميتونی با دو تا جادوگر بجنگی؟

سوسک: هوو پشه نيستااا شاخکه!جولو پاتو نگا کن...درضمن من اگه اشاره کنم شما دو تا سوسکين!... طوری که هر روز از اربابم مرگتون و بخواين!

شپلق!!!!!!!!!!

gray gilr: اهم اهم ولدی جان از سر راه برو کنار

ولدی : چی کار کنم!!!؟

graygirl:برو کنار

ولدی: برم کنار؟

gary girl:شرمنده من اعصاب و روان ندارم سيريش ده وال

ولدی که غافگير شده بود محکم ميخوره به ديوار

gary gilr و gray lord در حالی که شنل خاکستريشونو پوشيدن مستقيم ميان طرف مگ گونگال

سوسک: مگه اين که از روی جنازيه من رد شين

gray lord در حالی که با نوک چوب دستيش سوسک و بلند ميکنه: به نظرت بادمپايی بکشمت راحتتری يا با پيف پاف!؟

سوسک: من تا آخرين لحظه به اربابم وفا دار ميمونم! من و بذار پايين

gray lord : شما فعلا تشريف داشته باشيد با شما کار داریم!

مک گونگال که کاملا گيج شده: نکنه شما دوتام ميخواين بگين جاسوس سفيدا بودين؟

gray lord : لطفا راه بيافتيد پروفسور!

مک کنگال: کجا؟

gray girl:تاپيک خاکستری!
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
خاکستری ها قصد هیچ گونه بی احترامی به کسی رو ندارن رول پلینگه دیگه!
graygirl:مانیا
graylord:سالازار


آداس این جا وطن من است!


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۷:۱۱ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
مک گونگال:شما باید قانون رو رعایت کنید!
دالاهوف:
ولدمورت:بذا بکشمش!
دالاهوف:حالا یک کم صبر کن...
مک گونگال:شما نمیتونید بدون مجوز شخصی رو بکشی!!
دالاهوف:راست میگی!
ولدمورت:دیگه داری اون روی منو....
دالاهوف:نه...صبر کن!
مک گونگال:ما بر این کار شما حتما رسیدگی میکنیم!
دالاهوف:
ولدمورت:آودا....
دالاهوف با یک طلسم منحرفی طلسم ولدمورت رو منحرف میکنه!!
دالاهوف:صبر کن!
ولدمورت:
مک گونگال:اوه شما طلسمهای نابخشوده انجام دادید!!!!!
وزارتخونه بر این کار پی گیری میکنه و حتما شما رو به مجازاتی سخت در آنگرفتار میکنه!
آمبریج از راه میرسه!
آمبریج:چه خبر شده مینروای عزیز!!
ناگهان آمبریج بر میگرده و پشت سرشو نگاه میکنه میبینه دالاهوف و ولدمورت وایستادن!
آمبریج:
دالاهوف:اه...اه...اه ....دوباره این وزغ اومد!!!
آمبریج:تو پس همون دالاهوف معروفی!!
دالاهوف:بله!با اجازه
آمبریج:تو هم همون ولدمورت معروفی!!
ولدمورت:آره.ه.ه.ه.....مشکلیه!
آمبریج:من شما رو دستگیر میکنم و به وزارتخونه اطلاع میدم!!!!
آمبریج:من پاداشی بزرگ از فاج میگیرم...سر همین مساله که این دو نفر رو دستگیر.....
ولدمورت:کراشیو!
آمبریج:معاااااااااااااااااا...آی....آی
ولدمورت:
ولدمورت:چی شد میخواستی ما رو دستگیر کنی!!!
دالاهوف از طلسم فرمان استفاده میکنه و......
دالاهوف:گوش به فرمان!
آمبریج:من چیکاره بیدم!!
آمبریج:من گوش به فرمان شما هستم جناب دالاهوف!!
دالاهوف:
دالاهوف:برو یکی بزن تو گوش مک گونگال
ولدمورت:
مک گونگال:
مک گونگال:کمک....کجایی آلبوس!!که مک گونگالتو کشتند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آلبوس دامبلدور از راه میرسه!
دامبلدور:
مک گونگال:میدونستم که میای! :bigkiss:
ولدمورت یک طلسم کشنده به سوی دامبلدور میفرسته!!
اما دامبلدور جا خالی میده.....
دالاهوف میره مک گونگال و آمبریج رو میگیره و میگه:
دالاهوف:اگه کاری بخوای بکنی.....من این دو تا رو میکشم!!
دامبلدور:حماقت نکن دالاهوف!!
دالاهوف به آمبریج میگه:یک طلسم کشنده به سوی دامبلدور بفرست(آمبریج زیره نظر طلسم فرمان هستش)
آمبریج:آودا کداورا.....
دامبلدور: چی کار میکنی دلورس؟!؟!
ولدمورت هم که حواس دامبلدور پرت شده بود یک طلسم به سوی دامبلدور میفرسته......
اما باز هم دامبلدور جاخالی میده........
دالاهوف:دامبلدور....قبول کن که تو میمیری!
دامبلدور:سخت در اشتباهی دالاهوف!
دالاهوف:آودیینس کداورنس......
این طلسم این قدر قدرتمند بود که تقریبآ صد برابره آودا کداورا عمل میکرد.....مین که این طلسم سریع کشنده بسیار قوی با سینه ی دامبلدور برخور کرد.....دامبلدور مرد.......
ولدمورت: بابا دمت گرم....عجب چیزی بود!!خیلی قوی بود!!نیم صدم ثانیه هم نشد!!
دالاهوف:ما اینیم دیگه.....
دالاهوف مک گونگال و آمبریج هم پس از دادن شکنجه های بسیار سخت کشت!!!!


تصویر کوچک شده


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۲۰:۰۹ یکشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۳

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
حاجی:میبینم که فل حاله همه خوبید مشکل نیست می بینید چه باحاله
مودی:مینروا
تق
آلبوس:ازش دور شو
چراغها همه خاموش میشه
یوها ها ها ها!
دارکی:ا این مثل من یوها ها میکنه یه محکم نبند!گرش چرا کو میبندی
چراغ ها روشن میشه مک گونگال آلبوس دارکی
مودی دور یه میله بسته شدن
ولدی:خوب شروع کنید
امبریج قیچی بدست:
آلبوس:نه من ریشمو دوس دارم
لاکهارت پر رو دستش میکشه
دنگ دونگ دیش
آلبوس:حاجی پر قنقوس از جیبم در آتیش بزن
دارکی:اوکی اوکی
مرکز فرماندهی محفل ققنوس
سیریوس:خطر خطر بیایید به میدان شهر
دمه درب شکنجه گاه
سیریوس:بابا هاگرید اون باسنه مبارکو بده تو الان لو میریم
هگرید:باشه
سیریوس:یک دو سه حمله
اوراریری رو رو رو (آموسیقی فیلم کریستف کلمپ)یوووووووولیوووووووقووووویو(نوار جم میشه)
تق دون دیش شپلخ
_آخ نزن سیاه نامرد نزن
هرمیون:همه دارن مثل گلاب به روتون خر کتک میخرن فرار کنیم
سیریوس:نه! نوار فوت میکنه دوباره میزاره سر جاش (اوراریورو رو رو رو){با چهره ای مصمم}ببین همه دارن تمرکز میکنن
آلبوس چهار زانو نشسته فرهنگ لغتم رو سرش مینروا دماغ تا چا داره بالا کشیده پرهاش مثل ملخک هواپیما میچخره
چشمام هم یوهو باز میشه بدون اینکه پلک بزنن
سه سوت بعد
سیاها مچاله تو هم
یه هیپوگریف اندازه اتوبوس میاد
همه سفیدا


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۳

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مينروا: آه.. نه.. ولم كن.... بكشش كنار اون لعنتي رو!!
ولدمورت و ميلي ميپرن تو ببينن چه خبر شده ميبينن گيلدي با يه پر داره پره هاي دماغ مك‌گونگال رو قلقلك ميده...
مينروا: لعنتي اون رو نكن تو دماغم! واستا نشونت ميدم.. دفعه ديگه وقتي رفتي سنت مانگو اگه واسطه شدم بيارنت بيرون!
گيلدي پر رو از روي دماغ مك‌گونگال كنار ميكشه و به ولدمورت و ميلي كه به تماشا ايستاده بودند تماشا ميكنه و ميگه: جناب لرد شما هم ميخواي امتحان كني؟
ولدمورت: برو بابا حوصله داري تو هم... زود باش يه آواداك بزن خلاصش كن جا براي نفر بعدي باز شه...
تق!!! پنجره كوچك و مستطيل شكل و فلزي بالاي سقف پايين ميافته و دامبلدور از اون به داخل ميپره.. مك‌گونگال: اوه دامبي! ميدونستم بالاخره مياي دنبالم
پشت سر دامبلدور مودي به درون ميپره و شپلخ روي دامبي ميفته: اگه بذارم! مينروا مال خودمه.. من نميذارم زن شماره 13 منو مفت مفت ازم بگيري
دنگ بومب.. شپلخ!
آلبوس: طو كه اين حمه ضن داري! ديگه به مينرواي من چيكار داري؟
شپلخ!!! مودي پرت ميشه به يه گوشه.. آلبوس چوبشو تكون ميده و ميگه: اكصپليارموث!
چوب ولدمورت آتش ميگيره...
ميلي وندشو در مياره و ميگه": آواداكداورا!
برق سبزي ميجهد و به دامبلدور برخورد ميكند و به ميلي برميگيردد و او را شپلخ ميگرداند..
مينروا: آفرين شوهر خودم من ميدونستم تو قوي تر از اوني هستي كه به يه آواداك بميري.. بيا دستامو وا كن!
ولدمورت: ديگه حوصلمو سر بردين.. خارج از چارچوب خودتون عمل ميكنيد!
ولدمورت دستشو ميبره پشتش.. آلبوس چوبشو به سمت ولدي ميگيره كه اگر خواست حمله كنه شپلخشش كنه..
ولدي پس از گشت و جستجوي فراوان بالاخره فرهنگ لغت رو درمياره و ميگه: نه آواداك و نه كروشيو چاره ساز تو نيست آلبوس! ولي يه راهي هست
آلبوس با چشمان وحشت زده به كتاب نگاه ميكنه و كلشو به نشانه مخالفت تكان ميده... عرق سردي بر پيشانيش نشسته... آهنگ وسترن معروف پخش ميشه.. ديديديدي دي دي دي...
از همان پنجره كوچك بالاي سقف حاجي مستر دارك به درون ميپره و ميگه: به نام آسلام همه دستا رو سرشون!
ولدي يه بشكن ميزنه و غيب ميشه...
دارك:
گيلدي كه تابحال مثل ماست ايستاده بود به حاجي حمله ميكنه و :bigkiss: : باور كن حاجي اين ميلي منو اغفال كرد!
....


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۳

balestrood


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۶ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۰۲ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
مک گونگال داخل یکی از سیاهچال های زیر زمین خانه ی ریدل ها نشسته و برای خود فاتحه می خواند.چند طبقه بالاتر :
لرد ولدورت:میلی لطفا برو مک گونگال رو برای شکنجه آماده کن.
میلی به سیاهچال وارد می شود... مک گونگال می ایستد،رنگ از چهره اش می پرد.
میلی:لرد ولدمورت دستور داده برای شکنجه آمادت کنم،با شنیدن اسم لرد مک گونگال شروع به لرزیدن می کند:اووه....اسمشو نبر...اوووه
میلی او را از موهایش به سقف آویزان میکندومی خواهد از سیاهچال خارج شود که ناگهان صدای برخورد چیزی با زمین را میشنود...
مک گوناگل کچل روی زمین افتاده و موهای مصنوعی اش به سقف آویزان است!!!
میلی مجبور میشود او را با دست هایش آویزان کند.
میلی:لرد آمادست.
لرد:لاکهارت
لاکهارت:بله قربان
لرد:بقیه اش رو میسپارم به تو
لاکهارت به همراه میلی وبقیه وارد سیاهچال شدند.
مک گونگال داشت فریاد می زد:آلبوس کجایی که ...ت رو کشتن آلبوووووووووووووووووس.
لاکهارت:مینروا مگه دیروز آلبوس رو ندیدی که کنار سینیسترا نشسته بود.
مک گونگال:آلبوس بی وفا دیگه دوستم ندا....لاکهارت گلاه گیس رو گذاشت تو دهن مک گونگال.
لاکهارت:بچه لطفا من و مینروا رو تنها بگذارید،براش شکنجه خصوصی دارم.
چند دقیقه بعد:
مینروا:نه.......آه.......نه............نه



Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۰:۱۵ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
انجمن شكنجه نقاب داران
شامل : اينيگو ايماگو ، ريتا،سوسك،آرسنيوس جيگر،....هر دلش خواست به گروه ما بپيونده به من بگه

مكان : مثل هميشه دفتر ايماگو
افراد حاضر:اينيگو،ريتا،سوسك،لاوندر،آرسنيوس جيگر
ايماگو : خب بچه ها ما دوباره اينجا جمع شديم تا يكي ديگه از نقشه هامون رو عملي كنيم!
سوسك : نقشه قبلي؟
ايماگو : نه اين يه نمه با اون فرق ميكنه
ريتا :
ايماگو : ميخوايم اونو اين قدر شكنجه بديم تا به سرنشت پدر و مادر نوئل دچار بشه
لاوندر :
آرسنيوس جيگر:
ايماگو : خب، كي شروع كنيم
سوسك : به نظره من بريم توي دفترش كمين كنيم
ايماگو : آره ! بعد ريتا و لاوندر ميپرن روش و دست و پاشو ميبندن
سوسك : آري ايني! درسته!بعد ما هم طلسم شكنجه رو اجرا ميكنيم!
آرسنيوس : فكر نكم روش اثر بزاره
ريتا : چرا؟
آرسنويس : چون اين طلسم شايد روي وزق ها تاثير ندااشته باشه!
ايماگو :
همه:
سوسك:
<><><><><><><><><><><><><><><><><><><>

مكان : دفتر آمبريج
ايماگو : برو ديگه ريتا بالاي در
لاوندر : دستم رو بگير
سوسك : آهاي بچه ها داره مياد سريع قائم شيد!
آرسنيوس : من ميرم زير ميز
سوسك : من ميرم زير فرش
ايماگو : لهت نكنه؟
سوسك:
همه يه جا خف ميكنن
آمبريج وارد ميشود
ريتا و لاوندر با يه حركت سريع ميپرن روي آمي(آمبريج)
آمي :
ولم كنيد لعنتي ها
ايماگو : خب سوسك و آرسنيوس آماده باشيد!
ريتا : لاوندر محكم نگهش دار! داره در ميره
ايماگو : 1و2و3....كريسياتوس.....
همه : كريسيا...
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
.
بعد از 5 ساعت در سنت مانگو....
اينيگو و ريتا و لاوندر و سوسك و آرسنيوس ميرن ملاقات آمي
آمي : وووووووووووووووووووووووواي ، باز اينا اژدها فرار
پرستار : كنترل كن خودتو
سوسك :

ادامه دارد...........................
تو بي كانتينيو


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۰:۲۸ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
نقل قول:

ويكتور كرام نوشته:
کرام که داشت به طرف شکنجه گاه حرکت میکرد سر راه دومبول و هاگریدو دید
کرام: سلام هاگرید چطوری ؟میبینم که دوستان حسابی ازت پذیرایی کردن حالا نوبت منه.....

کرام یه سوزن از جیبش در میاره و......شترق!!!!!!
صدای انفجاری مهیب کل منطقه رو در بر میگیره

کرام که حسابی کیف کرده بوده(و البته حسابی خیس شد چون با آب هاگریدو پر کرده بودند) هاگریدو بر میداره و میبره پنجر گیری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اوستا:نمیشه!!!1این ترکیده کاری نمیشه کرد!!!!
کرام:بابا شما اوستایی!!...حالا یه کاری کن!!
اوستا:

چند لحظه بعد!!!!

صحنه کلوز آپ.....پیست اسکی!!!!

کرام و رودی و سالازار و کالین سوار بر تیوپی که بسیار آشنا به نظر میرسید!!!(هاگرید)از بالای کوه به پایین سر میخوردند!!!!و دوباره به طرف بالای کوه حرکت میکردند تا دوباره سوار تیوپ هاگریدی شوند!!!!!!!

کرام و رودی و سالازار و کالین کلی داشتن از هاگرید سواری کیف میکردن که یک دفعه .....
===================================
کرام: این صدای پیس پیس چیه که میاد ؟
کالین : بـــ..ه به نظرم تیوپه داره سوراخ میشه !
رودی : این سوراخ چیه روی این تیوپ؟ چقدر شبیه دهنه !
سالازار : آی کمــــــــــ............ک یکی به دادم برسه ! فرار کنید ! این دهن هاگریده !
آخه این بیچاره ها خبر نداشتن که هاگرید را که پر از هوا کرده بودن حالا گرسنه شده ! و میخواد به جای هوا سیاه های تیوپ سوار را بخوره !
===================================
هاگرید در حالی که شکمش را میماله : آخیش ! گرسنه شده بودمها !
سیاه ها هم خوشمزه هستن ! باید این را به دامبلدور بگم !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۰:۰۵ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
آبر: آخه فكر نداره كه! فك كنين مرلين بدون ابرو؟
مرلين چش غره ميره به آبر: هي تو كه اينقدر خيانتكار نبودي! اگه به داداشت نگفتم
سالازار: مرلين اينجا قراره تو رو شكنجه بديم.. اگه ميخواي زجر كمتر بكشي لطفا دهنتو ببند!
مرلين: آخر مجبور مي‌شم پلك بزنم (اينو تو دلش گفت)
كرام مياد جلو و يه نخ از ريش مرلين ميكنه و ميگه: اگه نظر منو بخواي هر دونه از اينا رو بكاريم تا بزرگ شن و يه ورزشگاه اسكي با ريش راه بندازيم.. نظرتون چيه؟
سالازار: آخه آي كيو!! تا حالا كجا ديدي با ريش اسكي بازي كنن؟ در ضمن آخه مگه ريش رو مي‌كارن تو زمين؟
مرلين: بيخود دلتونو صابون نزنيد! ريش من زندگي رو براي شما تباه مي كنه... فك ميكنين با اين طنابايي كه بهم بستين قدرت جادويي منو كم كردين؟
سالازار: پس چي فكر كردي! تو الان مثل يه مرغ دست و پا بسته‌ي ريشو هستي!
مرلين كه ديگه طاقتش تاب شده يك پلك ميزنه و با پلكش بومب!!! شپلخ! دنگ.. بوووفف كشو... دينگ دينگ!..
همه جا رو گرد و خاك ميگيره و بعد همه چشم باز ميكنن و مي‌بينن مرلين نيست..
سالازار: اون فرار كرده! دفعه ديگه بدون شكنجه مي‌كشيمش
كرام: هي اين ريشش پيشمون گروئه كجا ميتونه فرار كنه؟
سالازار يه نخ ريش رو در دست ميگيره و بعد توي نور نگاه ميكنه و بعد از يه دقيقه ميگه: اخه نادون! صد بار من تو جلسه روزانه ريش يابي برات تشريح كردم كه ريش رو چجوري ميشه تشخيص داد! بازم اين نخ مصنوعي رو با ريش اشتباه ميگيري؟


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۳

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
- چطوره از روش جديد و منحصر به فرد من استفاده كنيم؟
كرام، سالازار و بقيه:
- آبر...
- هيس! چيزي نگين، موضوع مخفيه...
- چطوري جناب مرلين... احوال روبه‌راهه... يكي از پايگاه‌هاي سيارت رو همين ديشب تركوندم، جات خالي بود... پانزده كيلو طلا قايم كرده بودي.
سالازار: چيز، حالا چيكار كنيم؟
- بهتره اون رو از سقف آويزون كنيم و ابروهاش رو يه دونه يه دونه سر فرصت در بياريم بديم گراپي براش خالكوبي كنه تو گوشش.
سالازار: هوم.... بايد روش فكر بشه



Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۳

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
سالازار فكر ميكنه : اگه نريم ريشش رو ميسوزونه و هيچي گيرمون نمياد
سالازار : باشه مرلين بيا من دستت رو ببوسم مرلين دستش رو دراز ميكنه كه سالازار ببوسه سالازار خم ميشه و تعظيم مينكنه و لي بجاي اينكه دست مرلين رو ببوسه ناگهان فندك رو از مرلين ميقاپه و با چوبدستيش يه طناب كلفت! دور مرلين ميپيچونه

كالين مياد تكون بخوره كه كرام ميگه
كرام : كالين برو بيرون تا نظرمون عوض نشده
كالين :
كرام : خوب جناب مرلين به ريشاي پشمكيت قسم كه كاريت ندارم

مرلين : جون من ؟




سالازار : خوب فعلا ببينيم باين برادر ريش پشمكي مون چيكار كنيم

كرام : من ميگم شكنجه مرحوم بلا رو روش اجرا كنيم .. همون توالتو اين حرفا
سالازار: نه بابا مگه نميبين مرلين شلوار لاستيكي پاشه هيچيش نميشه

مرلين سرخ ميشه

كرام : حالا چيكارش كنيم
گيلدي : من با تنفس مصنوعي تا حد مرگ موافقم
نورممد : من ميگم بيل كشش كنيم
جاسم : نه تراكتور بهتره

-=-=-=-=-=-=-=--=-=-=
به علت شنيدن خبر ناگوار پيوستن بلا به سفيدها ادامه نمايش در برنامه بعد


ویرایش شده توسط لرد اسليترين (سالازار كبير) در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۲۴ ۱۳:۵۷:۵۳

نمایشنا







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.