سيبل : اِ اِ اِ اِ اِ ...من چرا ؟!!
غريبه : اي بابا ... پس يه دقيقه سکوت ... من زنگ بزنم به تومي ...!!
الو ... سلام تومي ...کجايي تو ؟!
تومي : اِ اِ اِ ... سولام آبجي غريبه ... راستش ووسم کار پيش اومده بود يه چند روزي درگير بودم ...!
غريبه : خوب ... پاشو بيا اينجا کارت دارم !!
تومي : چي کار ؟!
غريبه : بحث نکن ... زود بيا....
تومي : باشه ... حالا چرا ميزني ...؟!
من تا 15 مين ديگه اونجام !
غريبه : اينم از اين ...! الان تومي مياد ميريم جن ميخريم !!
سيبل : مرسي ... !
غريبه : خواهش ... بعد موبايل غريبه زنگ ميزنه ...!!
الو .. بله ... الـــــــــــــــو ... صدات نمي ياد .... الــــــــــــــــــــو ... چرا حرف نميزني مرتيکه ( ببخشيدا ...
) ...
همه :
ايني : الو ... غريبه جان .. منم ايني ... خوبي ؟
غريبه : مااااااااااااااا
... تويي ايني ... رسيدي ؟!
همه :
غريبه : يه لحظه گوشي ... ( به بقيه ميگه ) اِي درد ... نيشتونو ببنديد !!
بعد ميره تو دفتر ...!!
همه :
بن : مووووهاهاهاهاها....
حال کردم ...! بيچاره ايني ...!!
پانسي : وااا... خوب حالا مثلآ چي شده ؟!
سيبل : راست ميگه اصلآ به تو چه ؟!
پانسي : به تو چي ميرسه ؟!
بن : هوم ... بابا حالا چرا ميزنيد ...!!
سيبل : بن .. اگه مي خواي به غريبه نگم ، بايد ظرفهارو جمع کني !
بن : مااااااااااااااا
... مگه من چي گفتم ..؟!
پانسي و سيبل :
جمع نمي کني ؟! غــــــــــــــــــريـــــــــــبــــــــــــه !!!
بن : خوب بابا ... !! اِ اِ اِ اِ ... الان ميرم جمع ميکنم !!
بعد ميره تو آشپز خونه يه دونه ميزنه تو سر جنه بعد ميگه برو ميز رو جمع کن !!
جن :
بن : ببين من نمي فهمم چي ميگي ...!! برو ظرف هارو جمع کن...!!
فلامل مياد : آخه IQ تو نمي فهمي اينم زبونه تو رو نمي فهمه !!!
بن : هوم... راست ميگه ها ...! ( بعد واسه اينکه ضايع نشه ميگه ) پس واسه چي اومده اينجا ، وقتي نه ما زبونه اينو ميفهميم نه اين زبونه مارو ؟!
فلامل : هوم ...از بيکاري ...!!
بن : خوب پس چه جوري بهش بگم بره ظرف ها رو جمع کنه ؟!
فلامل : اينجوري ... بعد ميزنه تو سر جنه ... و ميز رو نشونش ميده !!!
بن : ماااااااااااااااااااااا
... خوب منم که همين کارو.....
فلامل : بحث نکن ... برو کمکش !!
بن :
شيشکي منو دوست نداره !!
بعد تومي مياد ...!
تومي : سووووووووووووووولاممممممممممم به همه ...!
بعد غريبه از دفتر ايني مياد بيرون و ميگه : چه خبره ؟! کيه داره داد ميزنه ؟!
تومي: منم آبجي غريبه ... !! کارم داشتي ؟!
غريبه : هوم ... نبينم ديگه داد بزني ...! آره ... کارت داشتم ! بايد بريم يه چند تا جن بخريم !!
تومي : بهع ...! منم گوفتم حالا چي ميخواد بگه ...! خوب حالا چرا به من ميگي ؟!
غريبه : يعني چي ؟!
خوب تو بايد بياي که حساب کني ..!
تومي : ميگم آبجي غريبه يه وقت دست به اون پولاي تو صندوق ايني نزني ها ...!
غريبه :
بحث نکن ... اينجا باش تا من بيام !
بعد ميره تو دفتر آرسي
غريبه : آرسي حواست به هتل باشه ... من برم با تومي يه چند تا جن بخرم و بيام !
آرسي : تو چرا ميري ؟!
غريبه : يعني چي ؟! پس کي بره ؟!
آرسي : خوب نيست شما با تومي بري ... به بن بگو باهاش بره !!
غريبه : هوم.... !
بعد مياد بيرون و ميره که به بن بگه ... ميبينه بن با اين جن و ظرف ها درگيره و بيخيال ميشه و ميره به تومي ميگه ... :
تومي خودت با فلامل برو و بخر و بيا ...!
تومي : چشم ...! فلامل بيا بريم ...!
فلامل :
بعد ميرن ...!
=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
من منظوري نداشتم ، لطفآ به کسي برنخوره ...! چون همش نمايشه !!
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$