ودر حالیکه نفس نفس می زنه میگه...
پیگویجن:وای خدای من تو این کمد نمی شه تنفس کرد.نفسم گرفت.
خودشو زمین میندازه لباشو غنچه میکنه
و زیر چشمی منتظر عکس العمل گیلیدی می مونه
گیلیدی هم حواسش نیست.ولی وقتی این وضعیتو میبینه
شروع میکنه به تنفس مصنوعی :bigkiss:
پیگویجن که همینو میخواسته خودشو به مریضی
میزنه
گیلدروی فریاد میزنه :
خانم موذمال ! سریعا به اورژانس زنگ بزنین حال خواهر پیگویجن اصلا خوب نیست
.تا وقتی که بیان من کمکهای اولیه رو انجام می دم....سریعتر....
موذمال:پیگویجن؟
بازم اون دختره؟ تو اتاق وزیر چی کار میکنه؟ من که ندیدمش از اینجا بره ؟ چطور رفته؟ ...
حتما به تموم سوراخهای وزارتخونه آشناس .حتما همینطوره..آره!
گیلدروی:
پس چی شد؟ کی میان؟ داره از دست میره .
گیلدروی گریه میکنه
و سرشو میذاره رو زانوهاش .
پیگویجن که زیر چشمی گیلیدی رو می پایید این شکلی میشه
. و ته دل این شکلی :lol2:
موذمال:خیالتون راحت جناب لاکهارت زنگ زدم نیروهای امداد دارن میرسن.چند دقیقه دیگه اینجان.
در همین گیر و دار پیگویجن سریعا به هوش میاد
پیگویجن:من کجام ؟ اینجا کجاس؟
گیلدروی:
گیلدروی:حالت خوبه؟
پیگویجن:آره .فکر میکنم.
البته یه مقدار سرم گیج میره ولی مهم نیست.
گیلدروی:راستی تو کمد چیکار می کردی؟
پیگویجن:
من؟ من تو کمد بودم؟ کی؟
تابلوی گیلدروی:
ور پریده خجالت نمی کشه از صبح تو کمد بوده بعد با کمال وقاحت!!!....
پیگویجن:زیر لب زمزمه می کنه:میدونم چیکارت کنم.
گیلدروی:چیزی گفتی پیگی ؟
پیگویجن:من! نه!.......آره!! یه لحظه صبر کن!!
گیلدروی:
پیگویجن:اوهوم !
دو تا پیشنهاد داشتم.....
گیلدروی:خب؟
پیگویجن:می خواستم بهتون بگم یه فکری به حال دکوراسیون اتاقتون بکنید.
گیلدروی:تو فکرش بودم
پیگویجن:چه جالب ولی منظور من یه چیز دیگه س ...این(به تابلو اشاره میکنه)داره شورشو در میاره .من برا خودتون میگم .به من چه
.ولی فردا اگه اسرار وزارتخونه رو لو داد نگین پیگی به من چیزی نگفت.
گیلدروی:و پیشنهاد دوم؟
پیگویجن:اما پیشنهاد دومم اینه که به فکر خانم موذمالم باشید.از صبح که تو دفترتون میشینه فقط با ناخنهای دستش ور می ره و همشم با دوستاش تلفنی صحبت می کنه
....
اینا که چیزی نیست
وقتی ارباب رجوع میاد نه تنها بر خورد خوبی باهاشون نداره تازه به میل خودش اونا رو گلچین میکنه می فرسته تو اتاقتون
داشت یادم می رفت امروز نبودین که ببینین خانم موذمال چطور با پرونده هاتون ور می ره ! وای وای وای !!
منم تو کمد قایم شده بودم.دیدمش ولی اون منو ندید.
بعد با دستاش جلو دهنشو می گیره!!!
گیلدروی:که اینطور!!
حتما رو پیشنهاداتت فکر می کنم.خوب شد تو کمد بودی و دیدیش ...
گیلدروی:کمد؟!!
...وایسا ببینم ! تو کمد لباسام چیکار می کردی؟!
پیگویجن:
راستش ...همینطوری...هیچی....
سریعا میگه خداحافظ و از اتاق گیلیدی بیرون میره..
موذمال:آقای لاکهارت! رسیدن.
وقتی پیگویجنو میبینه که داره میره این شکلی
میشه
گیلدروی:حالا فهمیدم
...