بهتر نیست اینقدر خارج از رول نزنی؟
=================================
بعد از این که فرانک رفت، رزی نشست و با مهمان افتخاریش ـــ هری یا اندرو؟! ـــ یه نوشیدنی کفدار خورد.....
**نیم ساعت بعد**
اما نفس نفس زنان وارد کلاس شد.در حالی که یه طومار کاغذپوستی دستش بود خودشو پرت کرد رو صندلی و یک نوشیدنی کره ای برداشت:
رزی:هوی اما جلو مهمون زشته خودتو پرت میکنی و من اگه بفهمم که تو اونجوری نوش....
اما که یک نفس نصف نوشیدنی رو خالی کرده بود گفت:
ـــ وایسا رزی....من یه سری حرف و سوال دارم ! میشه....؟!
رزی:به مهمونش گفت:
ـــ شما همینجا وایسین من الان میام اما کارم داره.
و با اما رفت تو انبار جارو ها که اونموقع خالی بود.اما درو بست و رزی پرسید:
ـــ چه خبر شده؟
اما:ایوی مسموم شده.
رزی:مغز! خودم میدونم!با چی مسموم شده؟
اما:نمیدونم....میکروبش ناشناخته ست...
رزی:نکنه...نکنه ایوانا وبای هیپوگریفی گرفته؟!
اما:نمیدونم شاید..........
رزی:تو حتما میتونی خوبش کنی نه؟! آخه تو فرانکو درمان کردی......
اما:فرانک فرق داره....
رزی:خیلی خب جمعش کن بابا!این کاغذ چیه؟
اما:مخارج بیمارستان ایواناست.
رزی:من پولشو نمی...چی؟بیمارستان؟
اما:آره....حالش واقعا بد شده بود.وسط راه غش کرد.به نظر تو به کی خبر بدیم؟اون خانواده ای نداره........