نقل قول:
اينكه شما ميگي بايد ترجمه روان و سليس باشه كاملا درسته ولي منظور از روان بودن اين نيست كه خواننده هيچ فشاري به مغزش نياره و داستان طوري براش باشه كه انگار داره ماست ميخوره. هنر نويسندگي نويسنده به اينه كه خواننده رو كمي سردرگم كنهو به قولي بپيچونتش و حتي اونو مجبور كنه براي پيدا كردن معني دروني يك كلمه كتابهاي ديگه رو مطالعه كنه. البته براي افرادي كه حوصله چنين كاري رو ندارن ميشه در پاورقي معادل، ترجمه يا هر چيز ديگري در مورد اون كلمه خاص آورد.
نمیدونستم برای خوندن یک داستان که مخصوصا تاکید شده مال سنین نوجوانه باید تو کتابخونه نشست و برای هر کلمه به چند تا کتاب تاریخی و مرجع رجوع کرد. درضمن بار اوله که میشنوم پاورقی مال تنبلاست. مرسی که منو از جهل مرکب در آوردین!
آقا/خانم مرلین کبیر عزیز من با حرفاتون در مورد نویسندگی نویسننده موافقم اما اینا جواب درستی به انتقاد من در مورد ترجمه گروهیتون نیست. نه من نگفتم مثلا ارباب حلقه ها یا هر کتاب داستان پیچیده دیگه رو باید مثل ماست خوردن ترجمه کرد. اتفاقا برعکس مترجمی یک مترجم به اینه که در عین حال که نویسندگی یک نویسنده رو نگه میداره روان هم ترجمه کنه روان بودن یک ترجمه هیچ منافاتی با پیچیدگی سبک نویسنده نداره. نویسنده هیچ تعهدی نسبت به خواننده هاش نداره مگر اینکه سنین خاصی رو در نظر داشته باشه. من فکر نکنم هیچ نویسنده ای،مثلا رولینگ که رده سنی نوجوان رو انتخاب کرده از شیوه نگارش شکسپیر استفاده کنه. اما فرق مترجم با نویسنده اینه که در هر حال و با هر سبک نویسنده که سرو کار داره در مقابل خوانندگان زبانی که برگردان میکنه مسئوله و تعهد داره که قابل فهم و روان کار کنه. تا اینجا با من موافقین یا نه؟
اینفری رو چون خیلی روش تعصب دارین قبول میکنم اما هنوز هیچکس جواب منو در مورد your servant نداده.
نقل قول:
در مجموع هر كس يه سليقه و يه عاداتي داره. برخي عادت كردن كه همه چيز هلو هلو برو تو گلو جلوشون باشه (مثل ياور طغرل كه جدول با حل ميخونه) و بعضي ها هم دوست دارند كلمات در هاله اي از ابهام باشه و خودشون با چند بار خوندن پي به معنيش ببرن.
برای همین در جواب آقا/خانم هری پاتر گفتم استاد منصوری مثال خوبی نیست چون ایشون و مترجمی شون یه مورد استثناست. سلیقه یه طرف اما مترجم خوب باید هم به نویسندگی نویسنده وفادار باشه هم تا حد امکان روان ترجمه کنه. مثل اینکه شما با کلمه روان مشکل داری. چون اصلا به معنی ساده کردن نیست. میتونین برین از کتاب های مرجعتون که بجای پاورقی خوندن بهشون مراجعه میکنین استفاده کنین. (طغرل که جدول با حل "میخونه" تکلیفش معلومهبه من و شما چه ربطی داره که از فانتزی های هیجانی و ماجراجویی لذت میبریم) برای همینه که نویسنده ها با نویسندگی های مختلف وجود دارن چون سلیقه ها فراوونه. اما وظیفه مترجم معلومه و دستش بسته است. باید تاحد ممکن نویسندگی نویسنده رو نگه داره اما بیشتر به خواننده هاش وفادار باشه که پول دادن که کتابی سلیس و روان بخونن که لذتشو ببرن اگه قرار باشه خواننده برای هر اسم و کلمه مجبور باشه تو ده تا کتاب بگرده و معادل سازی کنه پس مترجم کیلو چنده و چیکاره ست؟؟ها؟ لطفا جوابمو بده چون برام مهمه که اینجا هم از جهل مرکب دربیام.
این حرفتو قبول دارم که نویسنده خوب باعث میشه که خواننده به تحقیق و جستجو درمورد بعضی مسائل و موضوعات بپردازه . اما مترجم خوب باید اشتیاق به این تحقیقات رو برای بعد از اتمام کتاب(که منظور نویسنده است) حفظ کنه. کدوم نویسنده ایه که بخواد خواننده هاش وست کتابش ول کنن و برن دنبال تحقیق درمورد مسائل حاشیه؟؟ هان خودت بگو؟ مهم اینه که سررشته داستان از دست آدم در نره. پاورقی ها هم برای همینن که اطلاعاتی که به روند داستان کمک میکنه مختصر و مفید در پایین همون صفحه در اختیار خواننده باشه که طرف مجبور نشه حتی ورق بزنه و از داستان غافل بمونه. بعد از تموم شدن داستان اگه خیلی دلش خواست میره تو کتابخونه و دنبال اصل و نسب اینفری میگرده. غیر از اینه؟ اگه شما ترجیح میدی یه داستان پرماجرا و هیجان انگیز مثل هری پاتر رو صد پاره و مثل جیگر زلیخا بخونی شما یه مورد استثنایی هستی.
نقل قول:
چيزي كه ميخوام بگم هم اينه كه نيازي نيست افراد بدونن اينفري يا فلگم يا هر بارو از چه قسمت هايي تشكيل شده و به كجا رسيده. مهم داستانه. حالا بعضي ها اگر دلشون خواست ميتونن تو اين همه سايت اينترنتي معادلها و حلاجي هاي دقيق رو مطالعه كنند و لذت ببرند. حق انتخاب با خودشونه.
با حرفت موافقم که گفتی مهم داستانه اما فکر نمیکنی دونستن مفهوم اینفری،فلگمیا بارو بخشی از داستانه و ازدست دادن این مفاهیم به داستان لطمه میزنه؟ درضمن همه که به اینترنت و این چیزا دسترسی ندارن. دنیا خیلی بزرگ تر از اینیه که شما فرض کردی.
و حالا چند کلمه دوستانه با بلیز زابینی عزیز داشتم. منم میدونم که این گروه تمام تلاششونو کردن خدا قوتشون بده دستشون درد نکنه. اما من فکر کردم اینجا تاپیک نقد ترجمه گروهیه متوجه نبودم که دارم تو تاپیک قربون صدقه نقد مینویسم. منو ببخشید.
نقل قول:
خود لرد گرینوالد که تمام انتقادات رو پذیرفت و معذرت خواست دیگه تازه اگر من جاش بودم معذرتم نمیخواستم به هر حال فکر نکنم کار شما درست باشه که اینطوری انتقاد میکنید البته من بعد از خوندن نظرات شماها به این نتیجه رسیدم که حرفهای هری پاتر و مرلین بسیار منطقی هستند و جای هیچ بحثی رو باقی نمیذارن
اگه با دقت خونده باشی تمام انتقادات رو نپذیرفت، بعضی هارو فقط مغلطه کرد. بذار یه چیزی رو بهت بگم من نه عقده معذرت شنیدن دارم و نه عقده ایراد گرفتن. این تاپیک نقده اگه دوستان ظرفیت شنیدن انتقاد از کاراشونو ندارن چرا این تاپیک راه انداختن؟؟ خوشبختانه دوستان با ظرفیت تر از اینند که شما فرض کردی. من اگه کارشونو انتقاد میکنم برای اینه که اشکالات کارشون رفع کنن و تو کارای بعدیشون پیشرفت کنن. این که بخوان پیشرفت کنن و به انتقادات بی طرف نگاه کنن به خودشون مربوطه اما توی تاپیک نقد من حق دارم نقد کنم و براشون دلیل هم آوردم.
راستی میدونستی که من پای خانم اسلامیه یا گنجی یا بقیه رو به بحث باز نکردم؟ آره جونم برو پست هارو با دقت بیشتری بخون متوجه میشی.
گروه ترجمه بازم میگم دستتون درد نکنه کارتون با اینکه مدرکی ندارین و مترجم حرفه ای نیستین و این اولین کارتونه که خب متن مشکلی هم هست واقا گلی به گوشه جمالتون. گل کاشتین.