هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۳:۳۰ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه منفجر كرد.
دامبلدور از شدت اين نيرو به عقب پرتاب شد و ولد مورت هم محكم به درب خانه ریدل ها خورد و به گوشه اي پرتاب شد.
چند ثانیه ای طول كشيد تا هري به خودش مسلط بشه و ورد ديگه اي.....


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۲ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

navid


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۵۴ جمعه ۱ تیر ۱۳۸۶
از grimuld_ place
گروه:
کاربران عضو
پیام: 34
آفلاین
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه منفجر كرد.
دامبلدور از شدت اين نيرو به عقب پرتاب شد و ولد مورت هم محكم به درب خانه ریدل ها خورد و به گوشه اي پرتاب شد.
چند ثانیه ای طول كشيد تا هري


چه كسي خواهد ديد مردنم را بي تو
گاه مي انديشم خبر مرگ مرا با ت


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۳:۱۹ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

chong


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 94
آفلاین
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه منفجر كرد.
دامبلدور از شدت اين نيرو به عقب پرتاب شد و ولد مورت هم محكم به درب خانه ریدل ها خورد و به گوشه اي پرتاب شد.
چند ثانیه ای طول


تا ابد خیر بر شر و روشنایی بر تاریکی پیروز است
زنده باد اعضای محفل


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه منفجر كرد.
دامبلدور از شدت اين نيرو به عقب پرتاب شد و ولد مورت هم محكم به درب خانه ریدل ها خورد و به گوشه اي پرتاب شد.


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۶ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

chong


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 94
آفلاین
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه منفجر كرد.
دامبلدور از شدت اين نيرو به عقب پرتاب شد و ولد مورت هم محكم به درب خانه ریدل ها خورد و


تا ابد خیر بر شر و روشنایی بر تاریکی پیروز است
زنده باد اعضای محفل


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۰ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه منفجر كرد.
دامبلدور از شدت اين نيرو به عقب پرتاب شد و ولد مورت هم محكم به درب خانه.....


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

navid


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۵۴ جمعه ۱ تیر ۱۳۸۶
از grimuld_ place
گروه:
کاربران عضو
پیام: 34
آفلاین
ديد که افسون او با افسون دامبلدور ادغام شد و يك افسون عجيب با رنگي نقره اي و قرمز بوجود اومد كه به وسط سينه لوسيوس خورد چون ولدمورت درست پشت لوسيوس پناه گرفته بود و لوسيوس را فداي خودش كرد.
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه منفجر كرد.
دامبلدور از شدت اين نيرو به عقب پرتاب شد و ...


چه كسي خواهد ديد مردنم را بي تو
گاه مي انديشم خبر مرگ مرا با ت


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
ديد که افسون او با افسون دامبلدور ادغام شد و يك افسون عجيب با رنگي نقره اي و قرمز بوجود اومد كه به وسط سينه لوسيوس خورد چون ولدمورت درست پشت لوسيوس پناه گرفته بود و لوسيوس را فداي خودش كرد.
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه منفجر كرد.
دامبلدور از شدت اين نيرو به عقب.....
______________________________________________
كويريل عزيز مطمئن باش كه داستان به اين زودي تمام ميشه.
در ضمن حتما با بيل در مورد اتمام داستان هماهنگ ميكنيم .
در مورد داستان هم ميشه اسمشو گذاشت هري پاتر و نبرد نهايي


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
ديد که افسون او با افسون دامبلدور ادغام شد و يك افسون عجيب با رنگي نقره اي و قرمز بوجود اومد كه به وسط سينه لوسيوس خورد چون ولدمورت درست پشت لوسيوس پناه گرفته بود و لوسيوس را فداي خودش كرد.
دراكو با ديدن اين صحنه دچار شکي بزگ شد. دراكو سريع خودشو به جسد مرده پدرش رساند.ولدمورت با ديدن دراكو يك طلسم به سويش فرستاد که مثل پدرش درست به وسط صحنه مبارزه افتاد و حالا او هم مانند خیلی های دیگر که ولدمورت به آنها ديگر احتياجي نداشت کشته شد و این آنقدر هری را عصباني کرد که نيروي دفاعي اي عظیمی را که طلسم مرگبار ولدمورت را خنثی میکرد، ناخود آگاه ....


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: داستان های سه کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۰:۵۴ چهارشنبه ۷ دی ۱۳۸۴

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
غير از داستان:
1.پروفسور کوييرل همونطور که ميبينيد داستان در حال پايان يافتن هستش و توي مسنجر من و دارن.شان تصميم گرفتيم که شخصيتها را براي تموم کردن داستان بکشيم و دو شخصيت(لوسيوس و پسرش)کشته شدن و بقيه آنها هم تا 3 يا 4 صفحه ديگه کشته و داستان به طور کل تموم ميشه.
2.من پيشنهاد ميدم که اسم داستان هري پاتر و قسم ناشکستني باشه.دليل خاصي هم ندارم ولي اين اسم رو دوستدارم.
3.عاليه ولي از کسايي که توي نوشتن اين داستان کمک کردن اسمي ميبريد يا نه؟
4.به نظر من حيفه که اين تاپيک از بين بره ميتونيم از يه موضوع تازه شروع کنيم و يه داستان بنويسيم.
---------------------------------------------------------------------------
مرسي اگه خواستيد بعد از خوندن اين حذفش کنيد چون داستان رو قطع ميکنه و اعضايي که در اين قسمت داستان رو ميخوان ادامه بدن يه ذره از موضوع جدا ميشن
آرتيکوس دامبلدور


1-شما و دارن شان تنها کسایی نیستید که این داستان رو مینویسید پس باید با بقیه هم همانگ بشه مخصوصا بیل ویزلی.
2-در مورد اسم من فکر میکنم همه باید نظر بدن این اسمی که شما گفتین خیلی تکراریه یه اسم جدید باشه بهتره.
3-بله از سه اولی که بیشترین پست رو در این تاپیک زده باشن نام برده خواهد شد.
4-نه دیگههمین قدر بسمه خیلیا صداشون بخاطر این تاپیک در اومده میشه نوع دیگری از داستان نویسی رو امتجان کرد منظورم این نیست که مثلا این دفعه بنویسید داستهانهای هفنت کلمه ای یا چند خطی دوست دارم یه ایده جدید تر باشه
ممنون از توجهت.موفق باشید


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۷ ۱۱:۵۳:۱۷

آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.