جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 2 کاربر مهمان
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: یکشنبه 19 اسفند 1403 21:44
تاریخ عضویت: 1403/08/09
تولد نقش: 1403/08/11
آخرین ورود: امروز ساعت 18:16
از: دی که گذشت، هیچ از او یاد مکن
پست‌ها: 71
آفلاین
نام:ریگولوس
نام خانوادگی:بلک
القاب:رگ، ریگی، ر.ا.ب، رگی، بچه گربه.(آخری رو معمولا سوروس بهش می‌گه.)
پاتروناس:گربه آبی روسی.
ویژگی‌های ظاهری: شاید مهم‌ترین ویژگیش که به خاطرش شناخته شده؛لاغریشه. از وقتی یادش میاد؛ همه بهش می‌گفتن خیلی لاغره و حتی روایت هست که اولین جمله‌ای که شنیده اینه که وای، این بچه چقدر لاغره! موهاش مشکی و مواجن و تا بالای شونه‌هاش میان. دهن کوچیکی داره. چشماش آبین و به همراه زاویه‌ی فکش، تنها ویژگی‌های ظاهریشن که باهاشون مشکلی نداره‌. رنگ و روش به مادرش رفته و عین گچه. معمولا لباس‌های گرونقیمت می‌پوشه و عطر تلخی می‌زنه تا یه نجیب زاده به تمام معنا به نظر برسه.
ویژگی‌های اخلاقی: عاشق ادبیات،فلسفه و نجومه و حرف‌هایی درباره‌اشون می‌زنه که مغز همه هنگ می‌کنه. خیلی منزویه و اصولا شما با کتاب‌هاش پیداش می‌کنین. بین درس‌های هاگوارتز هم دیوونه‌ی ریاضیات جادویی، نجوم و معجون‌سازیه و تا سرحد مرگ از پیشگویی متنفره. یعنی اصلا گوی پیشگویی می‌بینه غش می‌کنه.

این که ادعا کردیم با دیدن گوی پیشگویی غش می‌کنه؛ نه اغراقه نه بیراه. اون به راحتی غش می‌کنه؛ وقتی بقیه حریفش نشدن تا غذا بدن بهش، وقتی مجبورش کردن شیرینی بخوره، وقتی کسی نانجیب‌زاده بازی درمیاره، وقتی دشمناش رو می‌بینه و هزاران وقت دیگه.

اون برخلاف اکثر مردم، از هرنوع شیرینی متنفره؛ هیچ نوع شکلات(حتی شکلاتای ریموس که از وقتی محفلیا پیداش کردن؛ به بهونه‌های مختلف تو حلقش فرو می‌رن.)،خامه شیرین، کیک و... به مذاقش سازگار نیست.

به دلیل آنورکسیا، اگه ولش کنن می‌خواد خودشو با فتوسنتز زنده نگه داره... ولی قبلا مادرش ولش نمی‌کرد و الانم محفلیا.

کافیه از شما کوچکترین خطایی سر بزنه تا به این نتیجه برسه که نجیب زاده نیستین یا دست کم رفتارتون شبیه نجیب زاده ها نیست. رو این قضیه‌ی نجیب زادگی خیلی حساسه.

همچنین شخصیت خیلی مطیع، محتاط و ترسیده‌ای داره(درست برخلاف سیریوس.)و تنها دلیل این که تظاهر می‌کرد عقاید خاندان رو قبول داره؛ همین شخصیتش بود.
زندگی‌نامه:
ریگولوس دو سال بعد از سیریوس به دنیا آمد. با سیریوس رابطه‌ی خوبی داشت؛البته تا قبل از این که سیریوس ولش کنه و دوستاشو ترجیح بده.

بعد از اون، فکر می‌کرد از سیریوس متنفره؛ اما در حقیقت اینجوری نبود. و این رو نفهمید تا زمانی که تو غار و وقتی معجون حسابی ضعیفش کرده و کنترلش رو از بین برده بود؛ فریاد کشید:
- سیریوس، کمکم کن.

به هر حال، یه محفلی فضول رندوم اومده بود تو غار و پیداش کرد. به خونه گریمولد برش گردوندن، خونه‌ای که الان قرارگاه محفل شده بود. اونجا رابطه‌اش با سیریوس اصلاح شد و دوستای زیادی پیدا کرد... و الانم صرف نظر از شکلات های زوری ریموس، همه چیز براش بر وقف مراده.

انجام شد!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/19 21:54:12
"نمی دانم چرا اگر آدم کارخانه دار باشد خیلی محترم است ولی اگر نانوا باشد محترم نیست."
رابرت هیلیارد
ارسال شده در: یکشنبه 19 اسفند 1403 00:50
تاریخ عضویت: 1403/12/18
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: یکشنبه 31 فروردین 1404 22:46
پست‌ها: 16
آفلاین
نام کامل: رابرت هیلیارد
سن: ۲۷ سال
نژاد: جادوگر اصیل‌زاده (خانواده‌ای با سابقه‌ی طولانی در جادو)
چشم‌ها: سیاه و نافذ
موها: نیمه‌بلند، لخت و سیاه
اندام:تقریبا بلند قد، لاغر اما چابک و با حرکات دقیق
پاترونوس: مار

چوبدستی
چوب: چوب درخت سرخدار
هسته: ریشه‌ی دندان مار باسیلیسک
طول: ۱۳.۵ اینچ
انعطاف: نیمه‌سخت
ظاهر: سطحش تیره با رگه‌های نقره‌ای که تو شب برق می‌زنن. دسته‌ش با حکاکی‌هایی به شکل فلس مار طراحی شده که با لمس دست صاحبش، انگار کمی گرم‌تر می‌شه.
ویژگی‌های خاص چوبدستی
1. حساسیت به صاحب: چوبدستی رابرت جزو اونایی نیست که بشه راحت ازش استفاده کرد. هرکس دیگه‌ای که سعی کنه ازش استفاده کنه، یه شوک جادویی دریافت می‌کنه که ممکنه حتی باعث بیهوشی بشه.
2. تقویت‌کننده‌ی جادوی تاریک: این چوبدستی استعداد ذاتی رابرت رو در جادوی تاریک تقویت می‌کنه، مخصوصاً در طلسم‌های خاموش.
3. جادوی نجواگر: گاهی وقتی رابرت تو تنهایی و سکوت چوبدستی رو دستش می‌گیره، زمزمه‌هایی ضعیف ازش می‌شنوه، انگار یه موجود زنده داره باهاش حرف می‌زنه.

گفته می‌شه که تنها یه جادوگر سرنوشت‌ساز می‌تونه چوبدستی‌ای با هسته‌ی دندان باسیلیسک رو کنترل کنه، و اگه صاحبش از مسیر واقعی خودش منحرف بشه، چوبدستی علیه خودش عمل می‌کنه.

گروهبندی
وقتی رابرت هیلیارد روی چهارپایه نشست، کلاه گروهبندی فوراً متوجه دو چیز شد: شجاعت بی‌پایانش و ذهنی تیز و محاسبه‌گر.
بین گریفیندور و اسلایترین مردد ماند. شجاعتش او را لایق گریفیندور می‌کرد، اما آن هوش سرد و اراده‌ی بی‌رحمش چیزی نبود که نادیده گرفته شود.
کلاه زمزمه کرد: «تو شجاعی… اما قدرت واقعی تو در زیرکی و بلندپروازی است. در اسلایترین، ابزار لازم برای رسیدن به عظمت را خواهی یافت!»
و در نهایت، با لحنی محکم اعلام کرد: «اسلایترین!»

شخصیت و ویژگی‌ها
باهوش و استراتژیست: رابرت از اوناییه که همیشه چند قدم جلوتر از بقیه فکر می‌کنه. تو نبردها و درگیری‌های ذهنی، کمتر کسی می‌تونه ازش جلو بزنه.
مرموز و کم‌حرف: زیاد حرف نمی‌زنه، ولی وقتی چیزی می‌گه، یا یه حقیقت تلخ رو بیان می‌کنه یا یه نقشه‌ی دقیق تو ذهنش داره.
سرد و کنترل‌شده: احساساتش رو بروز نمی‌ده و حتی تو بدترین شرایط هم خونسرده. ولی وقتی کسی واقعا عصبیش کنه، چیزی شبیه به یک طوفان ویرانگر می‌شه.
وفادار ولی محتاط: اگرچه به تعداد کمی از آدم‌ها اهمیت می‌ده، اما اعتماد کردن براش سخته. یه بار خیانت ببینه، دیگه هیچ‌وقت برنمی‌گرده.

توانایی‌ها و مهارت‌ها:
جادوی تاریک: با توجه به پاترونوسش، احتمالاً استعداد زیادی تو جادوی ممنوعه داره. ولی آیا استفاده می‌کنه یا فقط در حد دانستن نگهش می‌داره؟
مار زبان: برای فهمیدنش زوده
دوئل جادویی: سریع، دقیق و بی‌رحم. توی نبردها، همیشه می‌دونه کجا ضربه بزنه که بیشترین اثر رو داشته باشه.
معجون‌ساز حرفه‌ای: شاید یکی از مهارت‌های مخفی‌ش، ساخت معجون‌های خاص باشه که بقیه جادوگرا حتی فکرش رو هم نمی‌کنن.

گذشته ی رازآلود :
خانواده: او هیچگاه علاقه ای به تعریف خاطرات گذشته‌اش نداشته و شاید پنهان ترین بخش زندگیش ، خانواده اش باشند. محیط زندگی، نوع تربیت و داستان های مربوط به خانواده و دوستانش که شخصیت مرموز او را شکل دادند.

نقطه‌ضعف‌:
شاید بزرگ‌ترین ترسش اینه که یه روز کنترل خودش رو از دست بده و به هیولایی تبدیل بشه که همیشه ازش فرار کرده.

علاقمندی ها:
هرچیزی که درونش یک علامت سوال پیدا شود. مثل یک پرونده ی قتل یا دزدی، یک جنگل که بهش پسوندِ ممنوعه داده باشن، یک داستان که سعی کنی ازش کمتر حرف بزنی یا....
تغییر شکل، تاریخ پنهان شده، و هرمکانی که از ورود بهش منع شه...


تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/19 1:20:23
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: پنجشنبه 16 اسفند 1403 19:25
تاریخ عضویت: 1403/12/16
تولد نقش: 1403/12/17
آخرین ورود: امروز ساعت 18:23
پست‌ها: 22
آفلاین
نام:لیسا تورپین
نژاد:جادوگر اصیل(با یکم ته رگه ی خون اشام)
پاترونوس:روباه
چوب دستی:چوب درخت افرا،15سانت،مغزموی بال ققنوس،قهوه ای سوخته و با حروف یونانی نوشته شده(برنده )
ویژگی های ظاهری:موهای فر بلند و مشکی،چشم های دو رنگ(چشم چپ بنفش که در بچگی بخاطر ضربه ای که دیده بود مجبور شدن رنگدانه های چشمش رو تغییر بدن،و چشم راست مشکی)
از ابرو تا گونه چپش یه خط بزرگ افتاده.پوست سفید.قد 194.انگشت های کشیده.لب های قرمز که خون اشام بودنشو بیشتر به چشم میاورد.
ویژگی های اخلاقی:با اینکه صورتش جدی و ترسناک بود اما همیشه یه لبخند بزررررگ رو لبش بود،پر انرژِ و پیش فعال،شاد و خندان.کنجکاو.عاشق کرم ریزی.روی دوستاش و خانواده اش حساسه(البته اگر بشه خواهر و برادر کوچکترش رو کل خانواده اش حساب کرد)مودی.شوخ طبعه.چندین بار برای جشن ها به عنوان کمدین ازش استفاده کردن.میتونه تقلید صدا کنه و انواع و اقسام صدا ها رو از خودش در بیاره.به نینجوتسو،شمشیرزنی،تکواندو،ووشو،جودو،تیراندازی،بوکس،پارکور و بسکتبال مسلطه اما همیشه انتخابش بسکتبال بوده.همیشه یه شمشیر پشتش داره که از الماس درست شده.خیییلی مهربون و فداکاره و خیلی عصبانی نمیشه اما امان از وقتی که عصبانی بشه.
داستان:
لیسا یه دورگه خون اشام و جادوگر بود و پدر و مادرش توی جنگ خون اشام ها و انسان ها جان باخته بودند و فقط خواهر و برادر کوچکترش برایش باقی ماندند.طی یک تصادف چشم چپش اسیب میبینه و مجبور به عمل میشه و به همین دلیل چشم چپش بنفشه و خطی از ابرو تا روی گونه اش وجود داره اما با این وجود همیشه میخنده و درد هایش رو پنهون میکنه.وقتی وارد هاگوارتز میشه ناچار میشه خواهر و برادرش رو به دست سیریوس بلک بسپاره تا زمانی که انها هم وارد هاگوارتز بشن.ماجرا های مخصوص خودش رو پشت سر گذاشته و دشمن خونیش هم یه نیمه جادوگر پلیده که شورش علیه خون اشام ها رو راه انداخت.الان که نزدیک به بیست سالشه و خواهرش که سال چهارمش در هاگوارتز و برادرش سال دومی هست که توی هاگوارتز میگذرونه.عضو محفل ققنوس شده و از اونجایی که باباش و بابای نویل لانگ باتم رفیق گرمابه و گلستان بودن ارتباط نزدیکی با نویل داره.هیچوقت به ازدواج فکر نمیکنه حتی با اینکه درخواست های زیادی داشته با خودش میگه ازدواج فقط باعث میشه دندون های نیشم تیز نباشه.



تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/17 12:56:27
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 14 اسفند 1403 23:33
تاریخ عضویت: 1396/07/23
تولد نقش: 1396/08/04
آخرین ورود: جمعه 5 اردیبهشت 1404 19:12
پست‌ها: 42
آفلاین
نام: شما
نام خانوادگی: ایچیکاوا
لقب: کله چمنی
گروه: ریونکلاو
نژاد: اصیل زاده
ویژگی‌های ظاهری: موهای سبز. چشمای سبز. قد بلند.
چوبدستی: مغزی چوبدستی از موی تکشاخه. اما متاسفانه تکشاخه رو یه عنکبوت رادیواکتیو نیش زده بوده قبلا و الان تنها چیزی که از نوک چوبدستی شما بیرون میاد تار عنکبوته.
خود تکشاخ هم تبدیل شد به تکشاخ عنکبوتی و تار زنان و چهار نعل از دیوار های هاگوارتز بالا میره و به جادوآموزها کمک میکنه.

شخصیت: لوس و بسیار بسیار بسیار چسبنده. حتی چسبنده تر از تارهای چوبدستیش. پرخوری عصبی باعث شده تا اطلاعات دقیقی از مزه در و دیوار و ستون و ردا و جواهرات داشته باشه. عاشق خوردن جواهرات و سکه هاست و معمولا بدون اجازه از بقیه قرضشون میگیره و میخوره. به دنبال استعدادهاش میگرده و میخواد هرطور شده تبدیل به با استعداد ترین جادوگر تاریخ بشه.

سلام. ممنون میشم که لطف کنید و در صورت امکان دسترسی‌هام رو بدید. خیلی ممنونم پیشاپش.

همونطور که توی جغدی که برات ارسال کردم گفتم، نیازی به رفتن پیش کلاه گروهبندی و گروهبندی دوباره نیست.

تایید شد.

مرحله بعد: شرکت در کلاس‌های هاگوارتز!
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن، کوچه دیاگون، قلعه هاگوارتز، سرسرای چهارگانه و تالار خصوصی ریونکلاو هم فعالیت کنی.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/15 10:04:50
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 10 اسفند 1403 13:25
تاریخ عضویت: 1396/06/18
تولد نقش: 1396/08/13
آخرین ورود: امروز ساعت 19:23
از: شبانگاه توی سایه ها.
پست‌ها: 323
ارشد گریفیندور
آفلاین
زندگی نامه:
اطلاعات زیادی از گذشته آستریکس در دسترس نیست حتی خودشم دیگه به گذشتش فکر نمیکنه. اصلیت آلمانی داره و بعدا به انگلستان مهاجرت کردند و وارد مدرسه هاگوارتز شد. با لهجه ای که داره میشه راحت اصالتشو فهمید. همان سال های اول، خانواده آستریکس با شعار دیگه بچه نیستی بزرگ شدی و باید مستقل و قوی بشی وی را رها کرده و مهاجرت دوباره کردند.
رفته رفته تر مستقل شدن و شکار به تنهایی رو یاد گرفت. با دوست های جدیدی که تو زندگی جدیدش پیدا کرده اوقات خوشی رو میگذرونه. دوستایی هرچند کم تعداد ولی با کیفیت.

ویژگی های ظاهری:
قد نسبتا بلند. مو های تیره بلند تا شونه , چشم های قهوه ای تیره.
بعد از دوره کرونا همیشه ماسک به صورته مقر مواقع ضروری که مشغول نوشیدنه. بخاطر دندان های ترسناک و زبون درازش وزارت تاکید کرده ماسک رو همچنان روی صورت داشته باشه تا ملت نترسن. همیشه لباس های تیره میپوشه. که اکثرا شامل رنگ های مشکی و گاهن قرمز و بنفش تیره و... میشه.

ویژگی های اخلاقی:
- درونگرا(entp).
- مستقل.
- علاقه ای به پر حرفی نداره ولی درمورد موضوعات مورد علاقش با اشتیاق صحبت میکنه.
- مممکنه حین صحبت بهتون تیکه بندازه.
- به گروه و دوست های نزدیکش علاقه داره و همیشه روی اعتماد متقابل حساسه.
-میتونید با دروغ گفتن بهش اون رو از خودتون متنفر کنید.
- کینه ای و به ندرت بخشنده. صرفا اگه کسی مسئولیت کار بدشو بعهده بگیره و سعی در جبرانش داشته باشه میتونه به داشتن شانس دوباره فکر کنه.
- همیشه و همه وقت نمیتونید سر از کار و علایقش در بیارید. همون بهتر که سعی نکنید چون هرچقد بیشتر پیش برید بیش تر به چیز های عجیب غریب برمیخورید.
- خشک و سرد با غریبه ها اما گرم و صمیمی با دوستا و همگروهی هاش.
- معمولا نمیتونید زمانی بیکار ببینیدش، یا مشغول شکاره یا مشغول خوندن کتاب یا مشغول نوشتن چیزی یا مشغول هرکاری.
- علاقه خاصی به نوشیدن خون و قهوه داره نه صرفا بخاطر اینکه زندگیش به خون وابستست! یا قهوه مد شده. نه! به زندگی که برای اون خون گرفته شده و زحمت و حوصله ای که برای درست شدن اون قهوه صرف شده احترام میزاره. پس، همیشه براش مهمه که کیفیت بالایی داشته باشن.
- اگه یوقت دیدین داره با اعصاب، روح و روان و حتی جسم یکی بازی میکنه نگران نباشید. صرفا حوصلش سر رفته. حتی ممکنه شاهد ساعت ها طول کشیدن شکار کردنش باشید. نه اینکه در شکار کردن ضعیفه. نه! صرفا علاقه به بازی با شکار و بیشتر کردن ادرنالین توی خونش، شکار بیچاره رو براش خوشمزه تر میکنه.
- بهتون توصیه میکنم بدون هماهنگی به خونه اش نرین. صرف نظر از اینکه از مهمون ناخونده یا سوپرایزهای یهویی خوشش نمیاد، ممکنه نصف شبی از زیرزمین خونه‌اش صداهای عجیب، مثل جیغ آدمیزاد بشنوید که ممکنه براتون ترسناک باشه ولی قطعا بهتون اطمینان داده میشه چیز ترسناک و عجیبی وجود نداره، فقط آستریکس با شفقت و رعایت اصول بهداشتی و اخلاقی مشغول پر کردن بطری خون جدیدشه.



درود. لظفا جایگزین بشه. ممنون.

انجام شد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/10 14:42:47
Life flows in the veins.

تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 10 اسفند 1403 00:51
تاریخ عضویت: 1399/09/24
تولد نقش: 1399/09/28
آخرین ورود: امروز ساعت 11:02
از: دست این آدما!
پست‌ها: 347
ارشد ریونکلاو، قاضی آزکابان
آفلاین
نام: آلنیس (Alannis) (پیش‌تر: لومین (Lumine))
نام خانوادگی: اورموند (Evermonde)
جنسیت: ماده
گونه: گرگ شمالگان (Canis lupus arctos)
سن: سه ساله (که یه گرگ بالغ به حساب می‌آد.)
محل تولد: تایگا - روسیه
رتبه خون: هم از مادر هم از پدر گرگه! اصیل زاده حساب می‌شه؟
چوبدستی: چوب کاج سیاه با مغزی پر نشانک - 14 اینچ - انعطاف‌پذیری کم - کمی ناشیانه کنده‌کاری شده.
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: محفل ققنوس
قابلیت‌ها: انسان‌نما (!)
حیوان خانگی: عام... لوسی قبوله؟ یه اهریمن پنجاه سانتی مذکر!

***

ویژگی‌های ظاهری:
یه گرگ سفید با چشم‌های آبی تیره. پرموتر و کمی بزرگ‌تر از یه گرگ خاکستری بالغه. حالت تهاجمی توی چهره‌اش نیست و گوش‌ها و دمش معمولا از سر خوشحالی و هیجان می‌جنبه! در حالت انسانی‌ش در غالب یه دختر جوان با موهای مواج سفید ظاهر می‌شه. لباس‌های راحت و بی‌زرق و برق می‌پوشه ولی از تزئیناتی مثل گردنبند و گیره مو خوشش می‌آد.

ویژگی‌های باطنی:
عادت کرده گوشت نخوره و با چیزایی مثل سیب زمینی، هندونه، تمشک و انواع توت‌ها خودش رو سیر می‌کنه.

- پس هنوز نمی‌دونن شبا یواشکی می‌ری شکار، هوم؟
- چـ- هی!

به انسان‌ها تا وقتی مجبور نباشه حمله نمی‌کنه. به لطف گرگ بودنش، حواس پنجگانه‌اش خیلی قوی‌تر از یه انسان عادیه و حتی بعضا می‌تونه ترس یا دروغ رو بو بکشه. مهربون، بانشاط و وفاداره. کنجکاوی زیادش ممکنه براش دردسرساز بشه. برای یادگیری چیزای جدید مشتاقه. اونقدری توی زندگی‌ش سختی کشیده که هرچیزی به راحتی از پا درش نمی‌آره.

- حقیقتو بهشون بگو آل. بذار بدونن اونقدرا هم خوب نیستی.
- خفه شو لوسی! هر کار بدی که کردم فقط و فقط تقصیر تو بود!
- تقصیر خودته که وسوسه شدی عزیزم.

سرگذشت:
- زندگی این گرگ بیچاره چیزی نداره که براتون جالب باشه. برین سر خونه زندگی خودتون. کیش کیش کیش!
- خجالت بکش. ما دقیقا برای همین اینجاییم.
- برای اذیت کردن ملت؟
- نه! برای معرفی!
- اووو. خب پس. بفرما.
-

اون توی یه گله گرگ به دنیا اومد و مامانش اسمش رو لومین به معنی نور ماه گذاشت. چیز زیادی از تولدش نگذشته بود که شکارچیا به گله‌شون حمله کردن و همه رو برای پوست‌شون کشتن و توله‌ها رو یعنی لومین و برادر دوقلوش رین رو اسیر کردن.

- داستان غم‌انگیزیه. هر کسی طاقت شنیدنش رو نداره.
- خفه شو لوسی.

یه ماجراجوی بریتانیایی به اسم آنتونی اون رو خرید و توی سفرهاش همراهش می‌برد و لومین شده بود گرگ اهلی اون.
ولی از این خونواده هم شانسی نیاورد و مدتی بعد، یه حیوون وحشی بهشون حمله کرد و آنتونی کشته و لومین زخمی شد.

- تراژدی پشت تراژدی!
- لوسی!
- باشه چته حالا!

لومین تقریبا مرگ رو پذیرفته بود که توسط ریموس و سیریوس که توی یه ماموریت از طرف محفل بودن، پیدا و نجات داده شد. ریموس سرپرستی اون رو قبول کرد و تصمیم گرفت بزرگش کنه. ولی از طرفی هم نمی‌شد یه گرگ رو همینطور توی محفل نگه داشت، پس با کمک آلبوس دامبلدور و مجموعه‌ای از وردها و معجون‌های عجیب و پیچیده، اون رو به یه انسان‌نما (موجودی مثل جانورنما ولی برعکس، یعنی وقتی که یه حیوون می‌‌تونه به خواست خودش به انسان تبدیل بشه.) درآوردن. بعد از اون لومین زندگی جدیدش رو با هویت آلنیس اورموند شروع کرد.

- خب دیگه حوصله سر بر شد. بدو بدو برسیم به جاهای جالبش!
-

اون تونست مثل هر ساحره عادی دیگه‌ای توی هاگوارتز تحصیل کنه و بخشی از عمرش رو بین هم‌گروهیای ریونیش گذروند و بعد از فارغ التحصیلی هم به محفل برگشت.

- یه چیزیو فراموش نکردی؟
- نه. همین قدر کافیه.
- پس خودم می‌گم! توی یه روز قشنگ، من خیلی اتفاقی با آلنیس برخورد کردم که طبق معمول داشت یه زندگی کسالت‌بار غم‌انگیز رو زندگی می‌کرد.
- هی!
- و من تصمیم گرفتم به عنوان یه شیطان قدرتمند اون رو از این عذاب نجاتش بدم.
- لوسی تو به زور یک سوم قد منی. بعدم، خودم نجاتت دادم.
- بهشون بگو بعد از من چقدر زندگیت قشنگ شد.
- اگه خلاف و دردسر درست کردن و ناامید کردن ریموس جزو قشنگیای زندگی محسوب بشه، اوه آره از این بهتر نمی‌شه!
- خیلی بی‌لیاقتی.

در نهایت، اون دو به خوبی و خوشی (...؟) تا الان هم دیگه رو تیکه پاره نکردن و دارن مسالمت‌آمیز زندگی‌شونو می‌کنن.



سلام.
جایگزین می‌کنین لطفا؟
با تشکر.


انجام شد.
ویرایش شده توسط آلنیس اورموند در 1403/12/10 0:56:54
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/10 11:43:19

Together we do whatever it takes
We're in this pack for life
We're wolves
We own the night!


Hell is empty
And all the devils are here

William Shakespeare
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 8 اسفند 1403 20:28
تاریخ عضویت: 1403/12/08
تولد نقش: 1403/12/08
آخرین ورود: پنجشنبه 9 اسفند 1403 21:45
پست‌ها: 6
آفلاین
نام: لیلی لونا پاتر
فرزند هری پاتر و جینی ویزلی
پاترونوس : خرگوش کوهی
خواهر جیمز سیریوس پاتر و آلبوس سوروس پاتر
چوبدستی : مغز: موی تک شاخ جنس : چوب درخت گردوی سیاه
از نظر اخلاقی مهربونه و با برادراش رابطه خوبی داره اما زیاد باهاشون شوخی میکنه ، از تبعیض بیزاره و تفریح مورد علاقش کتاب خوندنه.
عاشق کوییدیچه و دوست داره جست و جوگر یا مهاجم تیمش باشه ، به اسرار هاگوارتز خیلی علاقه داره و دوست داره از همه چیز سر در بیاره.
متاسفانه یذره تنده و ممکنه با کسایی که نمیشناسه تند رفتار کنه (حتی بعضی از دوستاشم ازش حساب میبرن) اما در کل قصد بدی نداره.
خیلی باهوشه و توی همه ی درساش نمره ی عالی میگیره ، به درس های مقابله با جادوی سیاه و وردای جادویی بیشترین علاقه رو داره و توی گیاه شناسی نسبت به بقیه درسا ضعیف تره.
عاشق بارونه و فصل مورد علاقش زمستونه ، تنها کسی که ازش حساب میبره جینیه.
بسیار سرسخت و قدرتمنده و معمولا برنده دوئله.
دوران کودکی پر از شور و حالی داشته و از وقتی به هاگوارتز اومده همه جارو بهم ریخته و زیاد خرابکاری میکنه ، چون عاشق ماجراجوییه و یه اکیپ‌ پر دردسر داره (تو این موضوع به باباش رفته)
از نظر ظاهری موهای بلند سرخ آتشین داره ، روی گونه و بینیش کک و مک دیده میشه و چشماش آبی رنگن.
لاغراندامه و قدمتوسطی داره

پ.ن: لیلی شخصیت نسبتا معروف و پرطرفداریه و تعجب کردم که اسمش لینک دار نشده بود و خالی بنظر میومد ، ولی بهرحال گفتم شانسمو برای این شخصیت انتخاب کنم..


اعضا یک مقدار به شخصیت‌های شناخته نشده بیشتر از شخصیت‌های معروف علاقه دارن، با این حال این شخصیت متعلق به عضوی بود که مدت طولانیه فعالیت نداشته و به همین دلیل دسترسیش گرفته شد.

تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/8 20:50:12
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 7 اسفند 1403 00:19
تاریخ عضویت: 1391/04/10
تولد نقش: 1403/12/06
آخرین ورود: چهارشنبه 22 اسفند 1403 01:02
از: گیلیمت دراز تر نکن اون پاهاتا.
پست‌ها: 116
آفلاین
نام: ویکتور
نام خانوادگی: کرام
از: این طرف
پیشه: بازیکن اسبق کوییدیچ
گروه: هافلپاف
سن: ۴۲

ویکتور در یک خانواده متوسط چشم به جهان گشود. در طول دوران جوانی به دلیل دوستان ناباب جوانی‌های بسیاری کرد اما ورزش دوست و یاور او شد. او به دلیل مهارت شگرفش در کوییدیچ توانست پله‌های طرقی را در این ورزش به سرعت طی کند و به یکی از بهترین بازیکنان ادوار خود تبدیل شود.

ویکتور در دوران جوانی توانست به سبب مهارتش در کوییدیچ شهرت زیادی کسب کند و از تاثیرگذارترین‌های دنیای جادوگری شود. اما سرنوشت جور دیگری برای او نوشته شده بود. به مرور زمان کهولت سن او را از دوران اوج ورزشی خود دور و دورتر کرد.

ویکتور دیگر عکس خود را بر روی محله‌های ورزشی نمی‌دید. او به این شهرت اعتیاد پیدا کرده بود و روز به روز با کمرنگ‌تر شدن اسمش در جامعه جادوگری اوضاع روحی او نیز وخیم‌تر می‌شد. شرایط وخیم روحی او و همچنین علاقه قبلی او به گشت و گذار با دوستان ناباب دست به دست هم داد تا او در دامان اعتیاد بیفتد...

او در حال حاضر در دامان اعتیاد اشت!

انجام شد! خوش برگشتین!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/7 0:32:54
امضا نمی دم.
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 3 اسفند 1403 14:16
تاریخ عضویت: 1403/06/17
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: دیروز ساعت 14:27
از: همه‌تون ممنونم!
پست‌ها: 48
آفلاین
نام: فلیسیتی (به انگلیسی: Flisity)
نام خانوادگی: ایستچرچ (به انگلیسی: Istchorch)
ملیت: انگلیسی
اصالت: فرانسوی
محل زندگی: خانه‌ی سفید
تاریخ تولد: ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۵
گروه: هافلپاف
چوبدستی: مغز: موی تک‌شاخ- جنس: چوب درخت انگور- طول: ۳۲ سانتی‌متر
خون: دورگه
جبهه: محفل ققنوس
تایپ شخصیتی: ENFP
حیوان‌خانگی: گربه‌ی سفیدی به اسم اسنو
ویژگی‌های ظاهری: زنی جوان با موهای قرمز فرفری و بلند که در نور به طلایی می‌زنند. چشم‌هایش سبز و درشت است و پوستش سرخ و سفید. همیشه یک پیراهن سفید بلند می‌پوشد، وقت‌هایی هم که بیرون می‌رود شنلی سفید رویش می‌پوشد.
ویژگی‌های اخلاقی: زنی مهربان و شوخ‌طبع که عاشق حیوانات و بچه‌هاست. خیلی کتاب‌خوان است.
داستان زندگی: فلیسیتی به دست مادرش بزرگ شد، چون پدرش وقتی فلیسیتی بچه بود مرده بود. پدر فلیسیتی ما‌گل بود و مادرش ساحره. فلیسیتی در هاگوارتز در گروه هافلپاف افتاد و با دختری به نام ماریا دوست شد. وقتی او و ماریا ۱۶ ساله بودند، ماریا به جنگل ممنوعه رفت و توسط فردی ناشناس کشته شد. همین قتل به فلیسیتی انگیزه داد تا برای دستگیری قاتل هم که شده کارآگاه شود. حالا او کارآگاه شده و در خانه‌ی سفید که از مادرش به او ارث رسیده زندگی می‌کند.
---
جایگزین می‌شه؟

انجام شد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/3 14:37:06
در پایان روز می‌فهمیم که خیلی بیشتر از آنچه فکر می‌کردیم در توان داریم تحمل کرده‌ایم.
-فریدا کالو-
پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 1 اسفند 1403 17:57
تاریخ عضویت: 1384/09/08
تولد نقش: 1396/06/22
آخرین ورود: امروز ساعت 19:26
از: هاگوارتز
پست‌ها: 682
مدیر مدرسه هاگوارتز، معجون‌ساز
آفلاین
1000 سال پیش:


سالازار اسلیترین یکی از چهار بنیان‌گذار مدرسه جادوگری هاگوارتز است که نقش مهمی در تاریخ جادویی دارد. وی به همراه گودریک گریفیندور، رونا ریونکلاو و هلگا هافلپاف مدرسه هاگوارتز را تأسیس کرد. هر کدام از این بنیان‌گذاران ویژگی‌ها و ارزش‌های خاص خود را در هاگوارتز به ارمغان آوردند و سالازار اسلیترین نیز از این قاعده مستثنی نبود. وی بنیان‌گذار گروه اسلیترین بود که به تأکیدش بر خون پاک و استعدادهای خاص جادویی معروف بود. او بر این باور بود که فقط کسانی که از خانواده‌های جادوگری با سابقه هستند باید در مدرسه هاگوارتز پذیرفته شوند. این اعتقاد باعث شد که اسلیترین با دیگر بنیان‌گذاران مدرسه، به‌ویژه گودریک گریفیندور، اختلاف پیدا کند. این اختلاف نظر باعث شد که اسلیترین در نهایت مدرسه هاگوارتز را ترک کند.

از دیگر ویژگی‌های بارز سالازار اسلیترین می‌توان به زیرکی و قدرت در جادوی سیاه اشاره کرد. او به توانایی‌های بی‌نظیرش در جادوی سیاه و توانایی صحبت با مارها شهرت پیدا کرد. این ویژگی‌ها و توانایی‌ها باعث شد که گروه اسلیترین به گروهی مرموز و قدرتمند تبدیل شود. اعضای این گروه به‌طور کلی به زیرکی، بلندپروازی و توانایی‌های خاص جادویی مشهور هستند.

سالازار اسلیترین همچنین تالار اسرار را در هاگوارتز ساخت. او این تالار را به گونه‌ای طراحی کرد که تنها وارثان واقعی او بتوانند به آن دسترسی پیدا کنند. هدف از ساختن این اتاق، محافظت از مدرسه در برابر کسانی بود که به عقیده او نباید در هاگوارتز حضور داشته باشند. تالار اسرار همچنین خانه باسیلیسک، یک مار غول‌پیکر و مرگبار بود که تنها وارثان اسلیترین می‌توانند آن را کنترل کنند.

سالازار اسلیترین نمونه‌ای از یک جادوگر با استعداد و بلندپرواز است که توانست با خلق گروه اسلیترین و اتاق اسرار، نام خود را برای همیشه در تاریخ جادوی هاگوارتز جاودان کند.

حال:


سالازار اسلیترین پس از شکست لوسیفر و نشستن بر تخت پادشاهی جهنم، به چیزی فراتر از یک جادوگر بدل شد، موجودی که حتی در میان سایه‌های تاریکی نیز هیبتی غیرقابل‌تصور یافته بود. چشمان سبز مارگونه‌اش حالا جای خود را به دو گودال بی‌پایان از دود و سیاهی داده‌اند، چشمانی که نه تنها به درون ذهن‌ها نفوذ می‌کنند، بلکه اراده‌ها را در هم می‌شکنند. بر سرش تاجی از آتش جا خوش کرده است، تاجی که چنان قدرتی دارد که پوستش را از رنگ سفید انسانی به خاکستری سوخته‌ی یک فرمانروای جهنمی بدل کرده است، تجسمی از نیروی مطلق که به او قدرت فرمانروایی بر تمامی موجودات جهنمی را داده است. بدنش، که زمانی از گوشت و خون ساخته شده بود، اکنون همچون یک پیکره‌ی زنده از سایه و آتش است، رگه‌هایی از گدازه در زیر پوستش جاری‌اند، گویی که خود جهنم در رگ‌های او می‌تپد. هر گامش زمین را به لرزه درمی‌آورد و هر حرکتش شعله‌ای از تاریکی را در اطرافش آزاد می‌کند. بال‌هایی از جنس شعله و تاریکی از پشتش گسترده شده‌اند، ساخته‌شده از انرژی خالص جهنم، که هر ضربه‌شان، نوری که در برابرشان ایستاده باشد را در ظلمتی بی‌پایان فرو می‌برد. اما وحشت واقعی از صدای او برمی‌خیزد؛ پژواکی دوگانه که در آن، فریادهای کسانی که در عمیق‌ترین لایه‌های جهنم زجر می‌کشند با نجواهای آرام و مرگبار در هم آمیخته شده است، هر کلمه‌ای که به زبان می‌آورد، فرمانی بی‌چون‌وچرا از اعماق تاریکی است. اما شاید ترسناک‌ترین قدرتش این باشد که او حالا فرمانروای ذهن‌هاست. کسانی که اراده‌ای ضعیف داشته باشند، حتی بدون این که بدانند، تنها با یک نگاه تسلیم او خواهند شد، اراده‌ی آن‌ها خواهد شکست و برای همیشه در بند او باقی خواهند ماند.

در پس این هیبت ترسناک، سالازار همچنان ایدئولوژی خاص خود را حفظ کرده است، ایدئولوژی‌ای که در آن جادوگران تنها وارثان برحق جهان هستند و ماگل‌ها و هر آن‌که از قدرت بی‌بهره باشد، باید تحت رهبری آن‌ها قرار گیرد. از نگاه او، جادو یک موهبت نیست، بلکه یک حق است، حقی که باید از آن بهره برد و پنهان کردن آن از جهان، خیانتی است نابخشودنی. او معتقد است که هر جادوگری که بتواند قدرتش را به درستی به کار بگیرد، فارغ از اصالت خون، شایسته‌ی تقدیر است، اما این نیز واضح است که خانواده‌های اصیل، به دلیل ژنتیک خالص‌تر و تکامل‌یافته‌ترشان، باید در رأس حکومت قرار گیرند، چرا که آن‌ها حاملان برتر این توانایی هستند و می‌توانند به شکلی مؤثر برای پیشرفت جهان از آن استفاده کنند. در نگاه او، امپراتوری‌ای که می‌سازد، جهانی خواهد بود که در آن هر فرد جایگاه خود را می‌داند، صلحی پایدار برقرار است، و همه در جهت پیشرفت جمعی تلاش می‌کنند. اما برای رسیدن به این آینده، جادوگران واقعی نباید خود را محدود به خط قرمزهای تحمیلی جامعه کنند، قوانینی که توسط کسانی تعیین شده‌اند که لیاقت هدایت دنیا را ندارند. سالازار قدرت را تنها معیار مشروعیت می‌داند، و در دنیای او، فقط آنانی که شایسته‌اند، بقا خواهند داشت.

اتفاقات:

1- بازگشت به زندگی
2- مدیریت هاگوارتز
3- توطئه موفقیت آمیز حمله ماگل ها به دیاگون
4- پادشاه جهنم



لطفا جایگزین بشه،
با تشکر

انجام شد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/12/3 4:05:09