خواندن این پست برای افراد زیر 18سال و بیماران قبلی به هیچ وجه توصیه نمی شود !!!
---------------------
-- فلش بک ، شونصد سال قبل --
یکی بود یکی نبود ، یه قصر خیلی باشکوهی بود که یه شاهزاده خیلی خوشتیپ و خوش هیکل و باحال و اینا توش زندگی میکرد .
امشب توی اون قصر ، شاهزاده جلوی یه داف خیلی داف با پوششی خیلی نامناسب ، نشسته و شدیدا خوش حال هست که تو اون قصر بزرگ با اون دافه تنها هست و هیچکس هم نیست که مزاحمش بشه!!
شاهزاده : با من ازدواج میکنی آیا ؟
داف : باید اول امتحانت کنم ، ببینم آیا تو واقعا عاشق منی یا منو به خاطر زیبایی خفنم دوست داری . آماده ای برای امتحان ؟
شاهزاده : جیگرتو عزیزم !!!
در همین لحظه سرتاپای دختره آتیش میگیره و بعد به پیرزنی ارزشی و زشت و خز تبدیل میشه .
شاهزاده : بوق تو روحت ! پس تو میخواستی خودتو به من بندازی ها ؟ میخواستی منو گول بزنی ؟ بوقی !

پیرزن یه حرکت دستی انجام میده و شاهزاده به قورباغه تبدیل میشه !!!
پیرزن :

تو قلب منو شکستی تره ور! قلب یه پریزاد رو شکستی ! تو عمر جاودان خواهی داشت و تا ابد به شکل یک قورباغه باقی خواهی ماند ! مگر این که بتونی من یا یکی از نسل من رو به وسلیه جادو بکشی ، که عمرا با این اندامت نمیتونی !
پیرزن اینا رو میگه و از قصر میره بیرون و شاهزاده تره ور رو که حالا تا ابد باید به شکل یه قورباغه باقی میموند رو تنها میذاره .
-- پایان فلش بک --
تالار ریونکلا تره ور که به تازگی وارد تالار ریون شده ، گابریل رو میبینه که کنار شومینه نشسته و در همون لحظه شدیدا به گابریل علاقه شدید قلبی پیدا میکنه .
تره ور میپره و خودشو میندازه تو بغل گابر ، گابر کمی دلخور میشه و تره ور رو پرت میکنه یه گوشه .
گابر : اه اه ! من یه پریزادم ، من به قورباغه ها پا نمیدم !

تره ور با خودش :

پریزاد ؟ شونصد سال قبل همون پیرزنه هم پریزاد بود ، راه انسان شدن من کشتن یکی از نسل اونه ، یعنی ممکنه گابر یکی از نسل اون باشه ؟ یعنی میشه من آدم بشم دوباره ؟
تره ور که شدیدا امیدوار میشه میپره میره کافی نت هاگوارتز ، چند تا سرچ میکنه و آمار گابریل رو درمیاره و میفهمه که این نسل همون پیرزنه س !
تره ور : من میتونم دوباره به یه شاهزاده خیلی جیگر تبدیل بشم !

... هوم ... اما چه طوری ، من که قدم از یه چوبدستی کوتاه تره ، چطوری برم گابر رو بکشم ؟ هوووم... باید به یه آدم خیلی قوی و خر زور باید بگم بیاد گابریل رو حسابی له و لورده کنه ، بعد من بکشمش
کلبه هاگرید !هاگرید : عمرا ! من هروئین جا به جا کردم ، کلی آدم رو از مرز رد کردم ، پنج بار کل گرینگوتزو خالی کردم ، شونصد بار به خاطر فساد اخلاقی زندان رفتم ، کلی پسر واسه آلبوس جور کردم ولی آدم نکشتم ! این کار غیر اخلاقی رو نخواه از من !
تره ور درحالی که به فنگ نگاه میکرد و از این سگ سیفیت خیلی خوشش اومده بود میگه : تو قرار نیست بکشیش ! فقط تا حد مرگ کتکش میزنی وبعد میدیش به من ، من میکشمش ، پول خیلی خوبی هم میدم !
تره ور دسته چکشو میاره بیرون و بعد یه چک با یه مبلغ خیلی خیلی خفن میده دست هاگرید .
هاگرید : هه...ایول ! کی هست حالا ؟ بگو خودم خفش میکنم !!!

تره ور عکس گابریل رو میده به هاگرید و میگه : این یارو فردا ساعت پنج میره شهربازی ویزاردلند ، میدونی که کجاست ؟
هاگرید : آره باب ، نصف پسرای سیفیت میفیتو برای آلبوس از اون جا جور کردم !!
تره ور : گابریل ساعت پنج میره اونجا ، نباید بکشیش، تو فقط اونو له و لوردش کن و بیارش برای من .
هاگرید : با چی برم سراغش ؟ بیل ؟ کلنگ ؟ کلت ؟ چاقو ؟ پنجه بوکس ؟ مشت ؟ قفل فرمون ؟ زنجیر چرخ ؟ هوم ؟
تره ور : با هرچی عشقت کشید ! بقیه پول رو هم بعد از به بوق دادن طرف میگیری .
هاگرید :
شهربازی ویزاردلند ، ساعت 5 بعد از ظهر شهربازی خیلی شلوغ بود ، همه پدر مادرا دست بچه های سیفیتشونو گرفته بودن و آورده بودن شهربازی تا آخر هفته رو با خوشحالبازی بگذرونن ، صدای جیغ های مشکوکی از این ور و اون شهربازی به گوش می رسید !!! ( ته ایهام بود این جمله .

)
هاگرید با کت شلوار و کراوات و عینک آفتابی جلوی در شهربازی واستاده و تمام رفت و آمدا رو داره کنترل میکنه ، تره ور هم یه گوشه داره میچرخه واسه خودش و منتظر گابریله .
در همین لحظه گابریل وارد شهربازی میشه .
هاگرید میره جلو و تنه خیلی محسوس و خفی به گابریل میزنه و گابریل پخش میشه رو زمین .
هاگرید چتر صورتی یا همون چوبدستیش رو ازجیبش میاره بیرون و میکنه تو حلق گابریل !!
گابریل : خخه...
هاگرید چوبدستیش رو از حلق گابریل میاره بیرون و اولین وردی رو که یادش میاد به زبون میاره : اکسپلیارموس !!!
گابر جاخالی میده و از جا بلند میشه ، طلسم هاگرید به زمین برخورد میکنه .
ملت حاضر در شهربازی درحالی که پشمک و غیره میخورن دارن هاگرید و گابریل رو نگاه میکنن و این دو رو ترغیب میکنن به جر دادن همدیگه .
گابریل چوبدستشو به سمت هاگرید میگیره و میگه : ایمپدیمنتا !
طلسم به هاگرید میخوره اما به دلیل این که هاگرید ننش غول بوده و الان خیلی خفنه و اینا ، طلسم هیچ تاثیری روش نداره .
هاگرید : یوهاهاهاهاهاها ! هیچ کاری نمیتونی بکنی !
هاگرید به سمت گابریل میاد .
گابریل : نه ! جلو نیا ! کروشیو ! استیوپفای ! اکسپلیارموس ! لوموس !!
هیچکدوم ازطلسم ها روی هاگرید اثر ندارن . هاگرید همچنان مثل برادران زامبی به سمت گابریل میاد !!
هاگرید : پتریفیکوس توتالوس !
گابریل کنار میپره و بازم یه طلسم به سمت هاگرید میفرسته ولی همچنان طلسم ها روی هاگرید هیچ اثری ندارن .
هاگرید : یوهاهاهاهاهاها ! من ننم غول بوده ! خون غولی در رگ من جاریست ! بهع !
گابریل : جــــــــــــــیــــــــــــــــغ ! نه جلو نیا !
هاگرید گردن گابر رو میگیره و میارتش بالا ، یه مته برقی از جیبش درمیاره و میذاره رو کله گابر و جمجمشو سوراخ میکنه !!! (جدیدا زدم تو خط رول پلینگ ترسناک !

)
گابریل چوبدستیشو میگیره به سمت چشم هاگرید و میگه : ایمپدیمنتا !
چشم راست هاگرید منفجر میشه . ( نکته : مثل اژدها که چشمش خیلی حساسه نسبت به جادو هاگرید هم چشمش حساسه ، اسفندیار هم خیلی خفن بود و فقط چشماش بوقی بود .

)
هاگرید : اوخ چشمم ! من دیگه چشم راست ندارم ! شت !
گابریل که نقطه ضعف هاگرید رو فهمیده خیلی خوشحال شد و رفت تا هاگرید رو به بوق بده .
گابریل : از جون من چی میخوای ؟
هاگرید : اونش به تو مربوط نیست بوقی !
هاگرید یه لگد میزنه تو شکم گابر و گابر شونصد متر اون ورتر پرت میشه .
هاگرید یه نگاه میکنه به چرخ وفلک شونصد متری شهربازی که کنارشه و بعد چرخ وفلک رو کامل از جا در میاره و پرت میکنه طرف گابر !!!
بوم !
چرخ و فلک به اون عظمت میفته رو گابریل و اونو کاملا له میکنه .
گابریل : خخه... ( هنوز اندک جانی در بدن دارد !!!)
ملت حاضر در شهربازی از دیدن این صحنه های مهیج خیلی خوش حالن و شدیدا هاگریدو تشویق میکن .
هاگرید تحت تاثیر قرار میگیره و میره جلو ، با یه دست چرخ رو بلند میکنه و با دست دیگش گابریل رو که استخوناش کاملا خرد شده و خونی مالیه رو از اون زیر درمیاره .
ملت همچنان در حال تشویق هاگرید هستن ، هاگرید هم برای این که ملت حال کنن ، دست راست گابریل رو میکنه از بدنش .
ملت :

گابریل که چوب دستیش دو نیم شده ، با دست چپش میکنه تو جیب هاگرید و چوبدستی هاگرید رو ورمیداره و میاد که هاگرید رو بکشه که هاگرید دست راست گابریل رو هم از جا درمیاره.
هاگرید :

هاگرید گابریل رو بلند میکنه و میبره پیش تره ور ، که کنار در ورودی شهربازی انتظار میکشه .
گابریل درحالی که کاملا به بوق رفته ، توسط هاگرید جلوی تره ور ، روی زمین گذاشته میشه .
تره ور چوبدستیشو درمیاره و به سمت گابریل نشونه میگیره .
تره ور : اگه تو به دست من از بین بری ، طلسم از بین میره ! هرهرکرکر!
تره ور میاد ورد خفن آواداکداورا رو بگه یهو گابریل خیلی خوش حال و خندون بلند میشه و دو تا دست تازه هم از کتفش رشد میکنه !!!
تره ور :

گابریل : هرهر کرکر ! من رمز جون پر کن رو زدم !

جونم دوباره پر شده حالا !!!
تره ور : ای بوقی !
هاگرید میاد از از پشت یه مشت میزنه تو گردن گابریل و گابر فلج میشه !
تره ور :

آواداکداورا !
نور سبزرنگی تراوش میکنه و گابریل رو در برمیگیره .
گابریل میمیره !
در همین لحظه نوری از تره ور فوران میکنه ، با کشتن گابر ، طلسم هم شکسته میشه و لحظه ای بعد ، تره ور بعد از شونصد سال دوباره به شاهزاده خفن و جیگری تبدیل میشه !!!
ساحره های موجود در شهربازی :

تره ور :
