[spoiler=آنچه گذشت:]مرلین اومده!
چی چی اورده..اووه!
برای تقویت روحیه و تمدد اعصاب محفلیان عزیز در نظر گرفته شد که همه با هم یک بار بریم دستـ.. پیک نیک! منظور همون اردوی خودمونه!
یک جزیره ی سر سبز.. یک آتیش باحال و یک شاخه ی درخت که می شکونیم و می ندازیم تو آتیش..نهههه!
بدبخت شدیم رفت.. صاحابش اومد.. اوهوم.. مرلین کبیر. مرلین صاحب جزیره بود و شکستن شاخه ی درخت توسط جیمز اونو از خواب بیدار کرد.
حالا مرلین در صدد انتقام بر اومده و می خواد همه ی کسانی رو که به اسمش قسم دروغ خوردن.. مدالهای مرلین الکی گرفتن جهان رو سیاه کردن و سیکاد(!) رو به یادش مرلینگاه نام نهادند انتقام بگیره..
مرلین برای گرفتن این انتقام حتی روح چهار بنیانگذار هاگوارتز رو هم گور به گور.. منظور اینه که احضارشون کرد!
محفلی ها تصمیم می گیرن (به دستور دامبلدور البته) از دست مرلین فرار کنن ولی مرلین به خونه ی گریمولد میاد و اونا رو پیدا می کنه.
اعضا تصمیم می گیرن که گناه به کار بردن لفظ مرلینگاه رو به گردن . به کله ی لرد بندازن ولی تامی زرنگ تر از این حرفا بود.
ولدمورت دراکو رو در خونه ی ریدل آماده باش می ذاره تا طوری وانمود کنه که اونها از لفظ مرلینگاه استفاده نمی کنن. خودش هم به همراه تمامی ملحقاتش به دره ی گودریک می ره.
در حالی که محفلی ها و دراکو توی خونه ی ریدلا با مرلین درگیرن لرد در دره گودریک با خیال آسوده نشسته اما ناگهان سر و کله ی گودریک گریفندور اونجا پیدا می شه و کاسه کوزه ی تام رو به هم می زنه..
حیله ی تامی برای دست به سر کردن گودریک با شکست سختی رو به رو میشه چون یک موش ترسو بی عرضه از پس گودریک شمشیر به کمر، کلاه به سر، بچه بغل.. اهم.. خلاصه اینکه کودریک تام و مرگخورهارو در عرض چند نانو ثانیه سوسک می کنه و از سقف خونه آویزون می کنه.
هر چقدر که تامی بی عرضه بود من.. امم دامبلدور با عرضه بود. دامبلدور و جیمز مرلین رو می ندازن تو صندوق.. قرار بود صندوق بره به یه نقطه ی دور جهان ولی به طرز اعجاب آوری می ره هاگزمید!
بعدشم گودریگ و دامبلدور و محفلیها همه با هم می رن به کله ی کچل لرد که از سقف آویزون بود بخندن.
سالازار هم رفته که همه چیز رو برای مرلین تعریف کنه!
و حالا ادامه ش..[/spoiler]
مرلین به سرعت ریشش رو می ندازه تو دهن سالی. ملتی هم که تو کافه بودن حسابی به وجد میان و داد و قال کنان هر کدوم یه چیزی میگن:
- مشت اول ده گالیون!
- بیست گالیون!
- بزن تو چونه ش!
مرلین با دست راستش یه مشت با زاویه ی سی درجه به چشم سالازار می زنه. سالی هم در حالی که چشمش رو گرفته روی زمین پخش می شه و توام با گریه و زاری میگه: "آی چونه م.. آی چونم!"
در راه..گودریک، دامبلدور و محفلی ها دوشادوش هم از یکی از تپه های اطراف دره ی گودریک به سمت خونه ی جدید پاترها سرازیر شده بودن و دور هم شعر "میون این همه خوشگل کیو انتخاب کنم؟!" رو می خوندن! در همون لحظه جرقه هایی حوالی شمشیر گودریک پدیدار می شه و صدای هلگا از تو شیپوری که گودریک به کمرش بسته بود بیرون میاد!
- گودریک تو کجایی؟.. سریعتر برگرد من می خوام برم خونمون تو اون دنیا، غذام رو گازه، بافتنیام رو هم نبافتم، با زنای همسایه هم امروز نشستیم غیبت کنیم، تازه سبزی هامون رو هم هنوز پاک نکردی!.. ظرفارم باید بشوری! .. هرچه سریعتر یه خاکی تو سر مرلین بریز من حوصله ی این دختره رونا رو ندارم همش کلاس می ذره برام.. شنیدی؟!
-
- گودی جون من یه نقشه ای دارم!
ساعتی بعد همان راه قبلی..مرلین در کنار یک برانکارد که حاوی یک عدد سالازار له شده بود با سرعت هیپوگریفهای جوان در فصل بهار می دوید و از شدت عصبانیت چیزی نمونده بود که ریشهاش به توده آتش تبدیل بشه!
مرلین زیر لب با خودش غرولند می کرد:"
access is denied!چیزی نگذشت که مرلین، دونده ی مطرح جهانی!؛ جلوی در خونه ی جدید پاترها رسید. تخت پرنده ی حاوی سالازار با سرعت به در خورد و زحمت مرلین رو برای در زدن کم کرد.
مرلین که سینه اش رو ستبر کرده بود از چهارچوب گذشت و روی در شکسته ی خونه قدم گذاشت و در کمال تعجب باز هم دراکو رو دید!
- تو اینجا چیکار می کنی بچه ی رنگ پریده؟! دامبلدور و محفلی ها کجان؟
دراکو ناگهان به پای مرلین میوفته و شروع می کنه به اعتراف کردن. اینکه با پانسی همیشه توی مرلینگاه میرتل قرار می ذاشت و مرلینگاه رو لرد درست کرده بود و اینکه لرد یک بار با شکنجه کردن اعضای ویزنگاموت یک مدال مرلین درجه یک برای چشم انداز زیبای کله کچلش گرفته بود و...!
بعد از اینکه حرفای دراکو تموم شد مرلین لرد و دوستان رو بخشید! ولدمورت که پشت دیوار با دست و پای بسته مورد تهدید چوبدستی یاس کبود قرار گرفته بود نفس راحتی کشید و عرق سرد روی پیشونیش رو با ریش دامبلدور پاک کرد!
مرلین: از اولش باید همه چیز رو میگفتید.. مثل یه مرد..بله.. اهوم!
دراکو: مرلین کبیر ما دیگه مزاحم شما نمی شیم می تونید به آسمونها برگردید!
مرلین: نه فرزند رنگ پریده ی عزیزم من تازه می خوام لشکر کشی کنم جهان رو بگیرم.
ملت پشت دیوار و جلوی دیوار با هم:
مرلین: