ارباب به رابستن اجازه نوشتن دادن و راب با اینکه میدونه دستش به اون قلم پر بخوره دیگه هیچی!
باخودش میگفت:
من همیشه به لرد وفادارم!ولی اگه الان یه چیزی بشه چی؟مضحکه میشم!...چی؟تو و مضحکه؟نه!تو مضحکه هیچکی نمیشی.آره تو قویی هستی!لرد همچنان منتظر راب بود که صبر عظیمشان لبریز کرد.
-راب!چیکار میکنی؟بنویس دیگه!
-ها؟...آها!چشم الان مینویسم!چی بنویسم ارباب؟
ارباب مکثی کرد و گفت...
-به نظرمان یه متن بنویس که از ما تعریف میکند و آن را بده ما امضا کنیم و ســـــپـــس...
ارباب بسیار آرام و کشدار حرف میزدند...که این باعث تعجب راب شد.
-ارباب چیزی شده آیا؟به من گفتن میکنید؟
-صبر کن راب!
راب به خودش گفت:
هاااااا؟ارباب و صبر؟...شاید...به من چه اصلا!مگه من کاری با صبرشون دارم!ارباب بعد از مدتی فکر کردن-که خیلی واسه مرگخوارانشون عجیب بود- گفت:
-راب؟درباره ما چیزی هست که بنویسی و به ما هدیهاش کنی؟چند روزی است که دلمان تعریف کردن میخواهد ولی کسی از ما تعریف نمیکند!چرا اینگونه شدهایم؟چرا کسی از ما تعریف نمیکند؟
راب با تعجبی وصفناپذیر گفت:
-ارباب؟!این خودتونین؟
ارباب خشمگین افزود:
-نه میخواستی که ما نباشیم؟
-نه ارباب!شما اونقدری بزرگین که توصیف ناپذیره و تو گفتاره ما گنجیدن نمیکنه!
-خود نیز میدانیم!لازم به گفتن نبود!
-
-چیزی شده راب؟چرا به صورت مبارکمان زل زدی؟
راب همچنان درحالت
مانده بود که ارباب با خشم او را از
درآورد.
-
رااااااااااااااااااااب؟بیدار شو! ازت نوشتن متنی در وصف خود خواستیم!چرا نمینویسی؟
-چرا الان مینویسیم!
راب دوباره یادش اومد که باید به اون قلم پر دست بزنه و یه متن در وصف ارباب بنویسه و این خیلی هولناک بود!نه برای نوشتن متن، بلکه معلوم نبود به چی تبدیل میشه!
به خودش گفت:
اگه یه تسترال بشم چی؟شاخدم مجارستانی چی؟...خب بهتره یه بهانه جور کنم برم یه جا دیگه!...نه!...ارباب چی؟راب میدونست هیچ جوره راه فرار نداره و باید به اون قلم پر دست بزنه.دستشو میبره نزدیکه قلم پر و...
30 دقیقه قبل-فلش بک-بلاتریکس و بانز!بلاتریکس با خوشحالی و لبخندی که میگفت:"دیدی چقد خوش شانسم!لوک خوش شانس چیه مشنگا دوسش دارن؟"روی صورت نقش بسته بود،به سمت کش مو راه میرفت!:|
-آخ جوووونمییییییییی!...کش سر!هدیهای از طرف اربابه حتما!
-نیست!
این،بانز بود که درحال دعوا با بلاتریکس بود!ولی حیف که روی هوا بود!
-چی گفتی بانز!؟کش واسه منه!نیست؟
-دوباره؟
و بانز سر دعوایی دیگر را با بلاتریکس باز کرده بود!
ویرایش شده توسط سالازار اسلیترین در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۸ ۹:۴۵:۱۳
ویرایش شده توسط سالازار اسلیترین در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۸ ۹:۵۹:۰۶