خلاصه:
لرد سیاه و نجینی در اثر گاز تسترال کوچیک شدن!مرگخوارا به دنبال راه حلی برای حل این مشکل هستن.تصمیم میگیرن کتاب آنی مونی رو که راه حل اینجور مشکلات توش نوشته شده پیدا کنن.برای پیدا کردن کتاب وارد کمد داخل اتاق سابق انی مونی میشن.ولی کتاب پیدا نمیشه.لرد به ریگولوس ماموریت میده که آنی مونی رو پیدا کنه.بقیه مرگخوارها به گشتن اتاق ادامه میدن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ریگولوس رفت و رفت و رفت...از کوهها و جنگلها و دشتها و صحراهای بسیاری گذشت.افراد بسیاری را که شبیه آنی مونی بودند دید...ولی آنها فقط شبیه آنی مونی بودند!او به خود آنی مونی نیاز داشت.یکبار تصمیم گرفت کلا بیخیال ارتش و ارباب شده و به محفل رفته و زندگی شیرینی را در کنار جسیکا آغاز کند...ولی فورا سطل آب یخی روی سر خودش ریخت، به خود آمد و به راهش ادامه داد!
خانه ریدل ها:-زود باشین.ارباب دستور دادن همه اشیای اتاق رو مرتب و به ترتیب حروف الفبا کنار هم بچینیم.ارباب خودشون برای بررسیشون میان.
-بلا؟این لنگه جورابم بذاریم؟
-اوهوم...ولی قبلش اون دماغگیرو بده من لازم دارم.
-بلا؟کاریکاتور با کدوم ک شروع میشه؟باید به ترتیب حروف الفبا باشه.اینجا یه کاریکاتور از تو هست که نمیدونم کجا بذارمش!
مرگخواران به شدت سرگرم بررسی گوشه و کنار اتاق بودند.در گوشه ای از اتاق چند مرگخوار کنار تختخواب روی زمین نشسته بودند و هر از چند گاهی صدای قهقهه شان فضای اتاق را پر میکرد.
-هی اینجا رو باش...نامه های خصوصی ریگولوس!:zogh:
-هوم..خب اینجا بعد از رفتن آنی مونی به ریگولوس داده شده.زشته.نامه های همسرشو نخونین.
-همسر کدومه بابا...نامه ها از هشت ساحره مختلفه...اسم هیچکدومشونم جسیکا نیست!
-این یکیو...به یه ساحره آفریقایی قول داده که در صورتی که یه قرار ملاقات باهاش بذاره برای مرگخوار شدنش وساطت کنه!عجب...
بلا با جدیت بر چیده شدن وسایل نظارت میکرد...